جستجوی پیشرفته
بازدید
4248
آخرین بروزرسانی: 1400/01/31
خلاصه پرسش
خلاصه¬ای از زندگی ابودجانه انصاری را بیان نمایید؟
پرسش
در مورد زندگی ابودجانه انصاری مطالبی را بیان نمایید؟
پاسخ اجمالی

ابودُجانه، سماک(مالک)[1] (بن اوس)[2] بن خرشه(خرثه)[3] بن لوذان بن عبدود،[4] انصاری ساعدی،[5] از قبیله‌ی بنی‌ثعلبة بن خزرج بن ساعده[6] خزرجی،[7] یکی از یاران نزدیک پیامبر خدا(ص) بود. نام مادرش حزمة بنت حرمله از قبیله‌ی بنی‌زعب از بنی‌سلیم بن منصور بود.[8]

همسر و فرزندان

در منابع تاریخی تنها یک فرزند به نام خالد -که نام مادر وی آمنه بنت عمرو بن اجش بود-، برای ابودجانه گزارش شده است.[9] البته برخی خالد را فرزند عبدالله بن سماک بن خرشه دانسته‌اند.[10] نسل و ذریه او تا قرن سوم در مدینه و بغداد حضور داشتند.[11]

از زندگی ابودجانه قبل از ظهور اسلام گزارشی دیده نشده است. اما زمانی که او اسلام آورد بت‌های بنی‌ساعده را شکست.[12] هنگام ورود پیامبر(ص) به مدینه، وی از آن‌حضرت درخواست نمود تا در منزل وی اقامت نماید.[13]

رسول خدا(ص) بین ابودجانه و عتبه بن غزوان‏ پیمان اخوت قرار داد.[14]

حضور در جنگ‌ها

ابودجانه فردی شجاع بود[15] و هنگام رفتن به سمت نبرد با غرور گام برمی‌داشت که پیامبر(ص) فرمود: خداوند این‌گونه راه‌رفتن را جز در چنین صحنه‌ای دوست ندارد.[16] وی به دلیل این‌که در جنگ أحد همزمان با استفاده از شمشیر خودش و شمشیر رسول خدا(ص) می‌جنگید،[17] به «ذو السیفین» و یا صاحب دو شمشیر مشهور شد.[18] همچنین به دلیل پوشیدن زرهی ویژه، معروف به «مشهره»،[19] و «ذو المشهره» شد.[20]

ابودجانه در جنگ‌های زیادی شرکت داشت؛ از جمله:

  1. جنگ بدر: او از مجاهدان جنگ بدر بود، و در آن نبرد، دستمال سرخی را بر سر بسته و به همین دلیل شناسایی او آسان بود.[21]
  2. جنگ احد: اوج رشادت و ایثار ابودجانه را می‌توان در جنگ احد یافت؛ چراکه ابودجانه در این جنگ با رسول خدا(ص) تا پای جان و مرگ بیعت کرد،[22] و از هشت نفری بود که پیمان بستند تا هنگام مرگ همراه پیامبر(ص) خواهند بود[23] و این وعده و پیمان را نیز عملی نمود و تا لحظه آخر همراه آن‌حضرت پایداری کرد و به همین جهت مورد تقدیر و ستایش پیامبر(ص) قرار گرفت.

پیامبر(ص) روز جنگ احد شمشیری به دست گرفت و فرمود: چه کسی این شمشیر را می‌گیرد؟ همه جنگ‌جویان برای گرفتن آن اعلام آمادگی کردند! پیامبر(ص) دوباره پرسید: چه کسی آن‌را می‏گیرد، اما به شرط آن‌که حقش را ادا کند؟! مردم سکوت کردند. ابودجانه گفت: من می‌گیرم و حقش را ادا می‌کنم. شمشیر را گرفت و با آن سرهای مشرکان را از هم جدا می‌کرد، و این‌گونه رجز می‌خواند:

 «من کسی هستم که دوستم با من در دره و بن کوه و کنار خرما عهد بست که ناپدید نشوم و فرار نکنم و با شمشیر خدا و رسولش شمشیر بزنم‏».[24]

بعد از فرار برخی اصحاب در جنگ احد، ابودجانه در کنار پیامبر(ص) باقی ماند.[25] با سخت شدن شرایط و وقتی جان حضرتشان به خطر افتاد، ابودجانه خود را به روی ایشان افکند تا ایشان از آسیب تیرها در امان باشد.[26] در این جریان با این‌که تیرهای زیادی به پشت او[27] و یک تیر به انگشت او[28] برخورد کرد، ولی دست از حمایت خود برنداشت.[29]

به دنبال این رشادت‌ها بود که رسول خدا(ص) در حق او فرمود: خدایا! از ابودجانه راضی باش، همان‌گونه که من از او راضی هستم.[30]

جوان‌مردی وی در این جنگ وقتی نمایان شد که بر هند، همسر ابوسفیان - که مشرکان را به جنگ تحریک می‌کرد - چیره گشت، ولی از کشتن او خودداری نمود و گفت: شمشیر رسول خدا گرامی‌تر از آن است که بر سر زنی فرود آید.[31]

  1. جنگ بنی‌نضیر: وی در جنگ بنی‌نضیر شرکت کرد و از آن‌جا که شخص فقیری بود، پیامبر(ص) در هنگام تقسیم اموال قبیله‌ی بنی‌نضیر که به مهاجرین اختصاص داشت، به وی نیز سهمی بخشید.[32]

علاوه بر آن، ابودجانه در جنگ‌های خیبر،[33] حنین،[34] تبوک،[35] نقش مؤثری داشت و توانست چندین نفر از سران سپاه دشمن را به هلاکت برساند.[36]

مناقب

بر اساس برخی از روایات وی در دوران رجعت به دنیا برمی‌گردد و جزء یاران امام زمان(عج) خواهد شد:

  1. امام صادق‌(ع) فرمود: «همراه قائم(ع) که از پشت کوفه حرکت می‌کند 27 مرد حرکت می‌کنند که پانزده نفرشان از یاران حضرت موسی(ع) هستند که معاصران خود را به راه حق و عدالت دعوت می‌کردند و هفت نفر از اصحاب کهف هستند، بقیه‌ی آنها یوشع بن نون، سلمان، ابودجانه انصاری، مقداد و مالک اشتر می‌باشند که آن‌حضرت یاری و دستورات ایشان را اجرا می‌کنند.[37]
  2. روزی ابودجانه بیمار شد و زید بن اسلم به عیادتش رفت و دید چهره‌‏اش می‌درخشد. از او پرسید: چرا چهره‌‏ات این چنین تابان است؟ وی پاسخ داد: در نظر خودم از همه‌ی کارهایم فقط دو کار، بسیار ارزنده و قابل اعتماد است، نخست این‌که در کاری که مربوط به من نبود سخن نمی‌گفتم، و دیگر آن‌که دلم نسبت به مسلمانان در کمال سلامت و تسلیم بود.[38]

آیات نازل شده در حق ابودجانه

  1. در جنگ احد وقتی اصحاب متواری شدند، و رسول خدا(ص) را تنها گذاشتند، امام علی(ع) به همراهی ابودجانه از آن‌حضرت(ص) دفاعی جانانه کردند و مشرکان را از اطراف آن‌حضرت پراکنده نمودند. در آن هنگام آیه‏های «وَ لَقَدْ کنْتُمْ تَمَنَّوْنَ الْمَوْتَ ... تا آیه سَیجْزِی اللَّهُ الشَّاکرِینَ»،[39] در تحسین و تمجید امام علی(ع) و ابودجانه نازل شد.[40]
  2. ابن عباس در مورد آیه‌ی «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الَّذِینَ یقاتِلُونَ فِی سَبِیلِهِ صَفًّا کأَنَّهُمْ بُنْیانٌ مَرْصُوصٌ»،[41] معتقد است که این آیه در شأن امام علی(ع)، حمزه، عبیده، سهل بن حنیف، حارث بن صمه و ابودجانه نازل شده است.[42]

شهادت

ابودجانه در سال دوازدهم هجرت و به روزگار خلافت ابوبکر[43] در جنگ یمامه که با مسیلمه‌ی کذاب صورت گرفت، شرکت داشت[44] و در همان جنگ از ناحیه‌ی پا مجروج شد،[45] سپس به سمت مسیلمه حمله‌ور شده و او را زخمی کرد، اما مسیلمه نیزه‌ خود را به بدن او فرو برده و او زا به شهادت رساند.[46]

البته، برخی وی را با شخص دیگری به نام سماک بن خرشه انصاری)که هم‌نام او بود) اشتباه گرفته[47] و گفتند وی در جمع‌آوری خمس غنایم سرزمین‌های فتح شده در دوره عمر زنده بود.[48] و یا در نبرد قادسیه[49] و یا در سپاه امام علی(ع) در جنگ صفین حضور داشت.[50] با این وجود، این نظرات مورد قبول تاریخ‌نویسان قرار نگرفت.[51]


[1]. مقریزی، تقی الدین‏، امتاع الاسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع‏، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 157، بیروت، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1420ق.

[2]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1644، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. اکثر مورخان نام اوس را در نسب ابودجانه ذکر نکرده‌اند. ر. ک: ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق، عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 3، ص 146، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.

[3]. ابن‏جوزی، عبدالرحمن بن علی، صفة الصفوة، محقق، رمضان، ابراهیم محمد و لحام، سعید محمد، ج 1، ص 251، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون‏، چاپ سوم، 1423ق.

[4]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 3، ص 419، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.

[5]. الاستیعاب، ج ‏4، ص 1644.

[6]. ابن‏حبان، محمد بن حبان، تاریخ الصحابة الذین روی عنهم الأخبار، محقق، ضناوی، بوران‏، ص 126، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون‏، چاپ اول، 1408ق.

[7]. نووی، یحیی بن شرف، تهذیب الأسماء و اللغات‏، ‏مصحح، غضبان، عامر، مرشد، عادل‏، ص 407، دمشق، دار الرسالة العالمیة، چاپ اول، 1430ق.

[8]. الطبقات‏الکبری،ج ‏3، ص 419.

[9]. همان.

[10]. ابن قانع بغدادی، عبد الباقی، معجم الصحابة، محقق، قوتلای، خلیل ابراهیم‏، ج 5، ص 1959، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1424ق.

[11]. الطبقات‏الکبری، ج ‏3، ص 420.

[12]. همان، ص 461.

[13]. بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 2، ص 504، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق.

[14]. الطبقات‏الکبری، ج ‏3، ص 420.

[15]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، ص 96، بیروت، دار الفکر، 1409ق.

[16]. ابن کثیر دمشقی‏، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 6، ص 337، بیروت، دار الفکر، 1407ق.

[17]. زرکلی، خیر الدین، الاعلام، ج 3، ص 139، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ هشتم، 1989م.

[18]. صفدی، صلاح الدین خلیل بن أیبک، الوافی بالوفیات، ج 14، ص 35، بیروت، دار إحیاء التراث، 1420ق.

[19]. الاعلام، ج 3، ص 139.

[20]. امتاع الاسماع، ج ‏1، ص 159.

[21]. الطبقات‏الکبری، ج ‏3، ص 420.

[22]. همان.

[23]. امتاع الاسماع، ج ‏1، ص 148.

[24]. الطبقات‏الکبری، ج ‏3، ص 420.

[25]. امتاع الاسماع، ج ‏1، ص 148.

[26]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 202، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بی‌تا.

[27]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 516، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.

[28]. البدء و التاریخ، ج 4، ص 202.

[29]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون‏)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 435، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.

[30]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 1، ص 246، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.

[31]. البدایة و النهایة، ج ‏4، ص 17.

[32]. ابن سید الناس‏، عیون الاثر، ج 2، ص 74، بیروت، دار القلم‏، چاپ اول، 1414ق.

[33]. کتاب المغازی، ج ‏2، ص 654.

[34]. همان، ج ‏3، ص 902.

[35]. همان، ص 996.

[36]. همان، ج ‏2، ص 654 و 710.

[37]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 386، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.

[38]. الطبقات‏الکبری، ج ‏3، ص 420.

[39]. آل‌عمران، 143 –144 .

[40]. حسکانی، عبید الله بن احمد، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، تحقیق، محمودی‏، محمد باقر، ج 1، ص 176 – 177، تهران، سازمان چاپ وانتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1411ق.

[41]. صف، 3.

[42]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 36، ص 24، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[43]. الطبقات‏الکبری، ج ‏3، ص 420.

[44]. همان.

[45]. ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب، تحقیق، البجاوی، علی محمد، ج 2، ص 652، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق.

[46]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 130، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.

[47]. الاصابة، ج ‏3، ص 146.

[48]. البدایة و النهایة، ج ‏7، ص 121.

[49]. الاصابة، ج ‏3، ص 146.

[50]. البدایة و النهایة، ج ‏6، ص 337.

[51]. الاستیعاب، ج ‏2، ص 652.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها