جستجوی پیشرفته
بازدید
15987
آخرین بروزرسانی: 1393/08/08
خلاصه پرسش
اگر ما بخواهیم ببینیم تأثیر خدا در زندگی انسان چگونه است، آیا باید خود را محک بزنیم؟ یعنی این که باید ببینیم رفتارمان چقدر خدایی است؟
پرسش
اگر ما بخواهیم ببینیم تأثیر خدا در زندگی انسان چگونه است، آیا باید خود را محک بزنیم؟ یعنی این که باید ببینیم رفتارمان چقدر خدایی است؟
پاسخ اجمالی

تأثیر خدا در زندگی ما یک بُعدش در ایمان شخصی ما است که در رفتار ما تجلی پیدا می کند؛ یعنی اگر ما باور داشته باشیم که خدایی هست، بعضی از کارها را انجام نمی دهیم، بعضی از این تملق ها؛ بعضی از این دورغ ها، بعضی از این تزویرها و ریاهایی که پیدا می شود، به خاطر این است که ایمان ما آن طور که باید باشد نیست. اما یک بُعد دیگر وجود دارد که بعد اجتماعی است. اگر جامعه ای مدیریتش الهی باشد، یک فرصتی برای رشد پیدا می شود که در جامعه غیر الهی نیست و حالا این یک محک می شود؛ یعنی اگر می خواهیم ببینیم که واقعاً جامعه ما یک جامعه دینی است، واقعاً جامعه ما یک جامعه ارزشی است -این یک محک است- بیاییم ببینیم در این دوره زمانی که ما مدیریت کردیم مجموعه کارهایی که شده است، آیا باور دینی در جامعه توسعه پیدا کرده است؟ ایمان گسترش پیدا کرده است؟ عمق پیدا کرده است؟ معرفت دینی عمیق تر شده است؟ صداقت بالاتر رفته است؟ و... اگر بر یک جامعه ای ارزش های الاهی حاکم شد، آن موقع یک داستان دیگری پیش می آید، در نتیجه اگر یک فرد خدا را باور کند خیلی در زندگیش اثر دارد، اما اگر یک جامعه ای خدا باور شد، این تأثیر اصلاً قابل مقایسه نیست.

 

پاسخ تفصیلی

رفتار ما آیینه ایمان ما است، البته ممکن است رفتار ما دقیقاً آیینه ایمان ما نباشد، ممکن است یکی علمش خیلی زیاد باشد. آیت الله العظمی بهجت (ره) داستانی را نقل می کردند: یک کسی که مدرس فلسفه بود و اسفار تدریس می کرد -آنهایی که اهلش هستند می دانند کتاب اسفار یکی از کتاب های بسیار مهم و یکی از عمیق ترین اندیشه های فلسفی است- زمانی آمد پیش من گفت حاج آقا من به خدا شک کردم. بعد ایشان می گفت که کمی نگذشت که این شخص از دنیا رفت. من نمی دانم (تعبیر ایشان بود من نمی دانم) این مدرس فلسفه مومن از دنیا رفت یا بدون ایمان، حالا یک کسی ممکن است مدرس فلسفه باشد، اسفار بگوید، اصطلاحات را خوب بلد باشد، مباحث حکمت متعالیه را بگوید، اما در ایمان پایش بلنگد؛ ایمان یک مسئله دیگر است. یک کسی هم ممکن است این اطلاعات را نداشته باشد، به یک داستانی اشاره کنم، شاید بیش از بیست سال پیش در حرم امام رضا (ع) یک پیر مرد روستایی کنار دست من نشسته بود، رو به من کرد و گفت: من می خواهم سؤالی بکنم، بعد موقعی که می خواستیم جدا شویم، به ایشان گفتم برای ما دعا کن، این پیرمرد که ظاهراً از پشت کوه آمده بود که هر چه آدرسش را گفت متوجه نشدم از کجا است! دعاهایی کرد که اگر این دعاها را یک عارفی؛ مثل حضرت آیت الله العظمی بهاءالدینی (ره) و حضرت آیت الله بهجت (ره) می گفتند من تعجب نمی کردم. اصلاً کسی بتواند این جور فکر کند؛ این طور بفهمد؛ این طور ایمان و این گونه تعابیر داشته باشد. پس یکی ممکن است پشت کوه زندگی کند، سواد چندانی هم نداشته باشد، اما ایمانش از یک استاد فلسفه هم به مراتب بالاتر باشد. این ایمانش غیر از علم است. بله، علم مقدمه است، آنهایی که علم دارند، اگر ایمان داشته باشند خیلی بالا می روند؛ آیت الله العظمی بهاء الدینی (ره) عالم بود، عالم برجسته ای بود، فقیه کاملی بود، عارف هم بود، اهل ایمان بود. بعضی از اهل ایمان، اهل معرفت و اهل سیر و سلوک پیش ایشان می آمدند. کسانی که اهل کرامت بودند -و ما می شناختیم- اینها پیش آنها می آمدند می نشستند. ما احساس می کردیم انگار یک کودکی مقابل یک استادی نشسته است، با این که آنها خودشان اهل کرامت بودند، اما چون ایشان علم داشت، و علمش به ایمان و عمل ضمیمه شده بود، ارتقای بالاتری پیدا کرد. به هر حال این توان برای همه هست و این در برای همه باز است؛ باید توجه داشت انبیا و ائمه (ع) که در قله کمال هستند به این معنا نیست که انسان نبودند ...، قرآن به پیغمبر می فرماید: "بگو که من مثل شما هستم، به من وحی می شود".[1] او رفته به قله رسیده و از وحی الاهی برخوردار است. انبیا و ائمه راهی را رفتند و به ما گفتند به دنبال ما بیایید، آنها هدایت گر و الگوی ما هستند، پیغمبر و ائمه (ع) برای ما اسوه حسنه هستند[2] و ما باید دنبال اینها برویم، البته این برداشت های شخصی است، اثر خدا در زندگی ما یک بُعدش در ایمان شخصی ما است که در رفتار ما تجلی پیدا می کند؛ یعنی اگر شما باور داشته باشید که خدایی هست، بعضی از کارها را انجام نمی دهید، بعضی از این تملق هایی که گاهی در جامعه ما پیدا می شود؛ بعضی از این دورغ ها، بعضی از این تزویرها، بعضی از این ریاهایی که پیدا می شود، به خاطر این است که ایمان آن طور که باید باشد نیست. البته ایمان مراحل و مراتبی دارد، ولی انسان باید تلاش کند. به تعبیر حضرت امام (ره) انسان باید در سیر معنوی عزم داشته باشد، اگر عزم نداشته باشد، اصلاً هیچ سیری صورت نمی گیرد. البته اینها همه بُعد فردی است که در واقع ارتباط یک فرد با خدا است، اما یک بُعد دیگر وجود دارد که تأثیر خدا بر زندگی انسان است و آن این که حالا اگر یک جامعه ای خدا باور شد، اگر بر یک جامعه ای ارزش های الاهی حاکم شد، آن موقع یک داستان دیگری پیش می آید، یک فرد اگر خدا را باور کند خیلی در زندگیش اثر دارد، اگر یک جامعه ای خدا باور شد، این تأثیر اصلاً قابل مقایسه نیست. ممکن است این پرسش مطرح شود که آیا حتماً باید اعضای این جامعه خدا باور باشند؟ در پاسخ می گوییم، البته داستان دو طرف دارد؛ یک طرف خود ساختار و مجموعه آن جامعه. تعبیر "لَمْ یُنَادَ بِشَیْ‏ءٍ مَا نُودِیَ بِالْوَلَایَةِ".[3] مثل ولایت ناظر به این است؛ یعنی اگر ولایت در جامعه بود که آن خدا باوری در اداره امور جامعه پیدا شد آن موقع است که نماز و روزه و حج و زکات ما که به صورت فردی انجام می دهیم یک معنای دیگری پیدا می کند. یک روح دیگری پیدا می کند، اما وقتی مدیریت جامعه مدیریت الاهی شد، آن جا ارزش ها الاهی شد، آن وقت از بالا به پایین این مسئولیت ها فرق می کند. به عنوان نمونه، مسئولیتی که رهبری دارد نسبت به آن کسی در مرتبه بعد قرار می گیرد، تا آن که بعد و... متفاوت است، اگر خدای نکرده کمی در آن بالا لغزش پیدا شود، این پایین خیلی لغزش گسترش پیدا می کند و این پایین اگر یک کسی بلغزد ممکن است خیلی در آن بالا تأثیر نداشته باشد، اما آن بالا اگر خدای ناکرده کوچک ترین لغزشی باشد، در این پایین اثر می گذارد و به همین دلیل برای آن بالا بالاترین صلاحیت ها را در نظر گرفتند، گفته اند معصوم باشد. در جایی که معصوم هست و در جایی که معصوم در اختیار نیست شخصی که مصدر علمش معصوم باشد و عملش نگاه به معصوم باشد، این فقاهت و عدالتی که ما در فقیه جامع الشرایط شرط می کنیم، این است که بگوییم بالاخره بهتر از بقیه می شناسد. بیشتر از بقیه التزام دارد و توانایی اداره امور را دارد، تصدی کند و بعد از آن قله تا دامنه اینها مسئولیت ها توسعه پیدا می کنند قهراً وقتی یک جامعه ای مدیریتش الاهی باشد یک فرصتی برای رشد پیدا می شود که در جامعه غیر الاهی نیست و حالا این یک محک می شود؛ یعنی اگر می خواهیم ببینیم که واقعاً جامعه ما یک جامعه دینی است، واقعاً جامعه ما یک جامعه ارزشی است، این یک محک است. البته ممکن است خطر خیز باشد، ولی یک آزمون است بیاییم ببینیم در این دوره زمانی که ما مدیریت کردیم مجموعه کارهایی که شده است، آیا باور دینی در جامعه توسعه پیدا کرده است؟ ایمان گسترش پیدا کرده است؟ عمق پیدا کرده است؟ معرفت دینی عمیق تر شده است؟ رفتار مردم متدیانه تر شده است؟ صداقت بالاتر رفته است؟ صداقت یکی از عناصر مسلم دینی است و هیچ جای شکی در آن نیست. آیا میزان خلوص مردم افزایش پیدا کرده است؟ اگر این است ما موفق بودیم، اگر خدای ناکرده دیدیم در این شاخص ها با مشکلی مواجه هستیم باید تردید کنیم، پس مشکلی در ما بوده است و خدای ناکرده اگر احساس شود که مصدر در مدیریت ها این چنین مشکلاتی دارد، خب این نیاز دارد به یک بازنگری جدی و به یک توجه مجدد، از تمام آدم هایی که در این جامعه هستند.

 

 

[1] کهف، 110؛ فصلت، 6.

[2] احزاب، 21؛ ممتحنه، 4و 6.

[3] کلینی، کافی، ج 2، ص 21، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 هـ ش.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

  • جایگاه حاکم اسلامی از دیدگاه شیعه و اهل سنت کلامی است یا فقهی؟
    8406 دلائل ولایت فقیه 1395/04/21
    پرسش‌ مطرح شده به اندازه‌ای کلی است که جواب دادن به آن مستلزم نگارش کتاب و یا مقاله‌ای طولانی است که تهیه چنین پاسخی در حال حاضر برای ما مقدور نیست. اما به صورت مختصر تبیین جایگاه حاکم اسلامی در اسلام نیازمند توجه به دو مقدمه است. یکی ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8110 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • اختیار انسان چگونه است؟
    13290 جبر یا اختیار و عدالت پروردگار 1387/09/07
    استناد وجود افعال اختیاری انسان به خدا منافاتی با استناد آنها به خود وی ندارد، زیرا این استنادها در طول یکدیگرند و تزاحمی با هم ندارند. به بیانی دیگر، استناد فعل به فاعل انسانی در ...
  • اگر کسی بخواهد به مقدار چهار فرسخ سفر کند، ولی قصد بازگشت نداشته باشد، حکم نمازش چیست؟
    4754 مسافت 1399/07/30
    کسی که قصد سفر به مکانی را دارد که مسافت رفت و برگشت به آن‌جا جمعا بیش از هشت فرسخ است؛ چنانچه قصد کند که تا قبل از ده روز از آن مکان بازگردد، نمازش شکسته است، در غیر این صورت، نمازش کامل است.بر این اساس، ...
  • راه های پرورش و استقلال عقل و فکر چیست؟
    21494 عقل، علم، حکمت 1388/04/06
    عقل، قوه ای در نفس انسان است که بدان حسن و قبح و کمال و نقصان و خیر و شر تمییز و تشخیص داده می شود. در مکتب حیات بخش اسلام، عقل دارای جایگاه رفیع و بلندی است. بعضی از را ه های پرورش عقل و فکر و کسب ...
  • چگونه می توان به بخشیده شدن گناه علم پیدا کرد؟
    64575 توبه 1389/04/15
    توبه واقعی دارای شرایطی است که اگر رعایت شود مورد قبول خدای مهربان قرار می گیرد این شرایط عبارتند از:1-فرد گناه کار گناه را از روی جهالت و نادانی انجام داده باشد؛ 2- عدم آگاهی از مرگ؛ 3- ترک گناه؛ 4- ندامت؛ 5- تصمیم جدی بر ترک گناه و ...
  • اگر فردی در رساندن مالی به صاحبش تأخیر کند و آن مال تلف شود، آیا وی ضامن است؟
    3037 ضمان 1398/11/07
    با آن‌که فرد امین در صورت نگهداری عرفی و قابل قبول امانت،‌ در ارتباط با بروز خسارات وارده به آن مسئول نیست، اما در فرض سؤال، اگر در نگهداری و رساندن کارت‌ها به صاحبانشان کوتاهی صورت گرفته، فرد ضامن است و باید جبران نماید.ضمائم:پاسخ ...
  • شخصیت ابودرداء چگونه بود؟ نظر اهل بیت درباره او چه بود؟ روایات منقول از او چه حکمی را دارد؟
    23594 تاريخ بزرگان 1390/12/23
    «عویمر بن مالک» از نوادگان خزرج‏ که بیشتر به کنیه خود (ابو درداء) خوانده می شده، از صحابه پیامبر اکرم (ص) بوده است. او به عنوان یکی از افراد قبیله خزرج در مدینه زندگی می کرد و بعد از گذشت چند ماه از حضور رسول اکرم (ص) ...
  • آیا در شب عید فطر، فطریه مهمان، به عهده صاحب‌خانه است؟
    126660 زکات فطره 1392/06/20
    مراجع تقلید می‌گویند، در شب عید فطر، شخصی که نان‌خور صاحب‌خانه است، فطریه‌اش بر عهده صاحب‌خانه می‌باشد. اما درباره‌ی اینکه نان‌خور به چه کسی گفته می‌شود بین فقها اختلاف نظر است. اکثر فقها می‌گویند شخص میهمان با یک شب، نانخور، محسوب نمی‌شود، اما برخی از مراجع
  • آیا شهدا به معراج می روند؟
    8778 اسراء و معراج 1391/05/07
    واژه شناسان «معراج» را به صعود و بالا رفتن معنا کرده اند.[1] بنابر معنای لغوی این کلمه، هر سیر و صعودی را می توان معراج دانست؛ عوامل مختلفی نیز می توانند در این معراج دخیل باشند؛ عبادات از جمله مهم ترین و مؤثرترین ...

پربازدیدترین ها