جستجوی پیشرفته
بازدید
2190
آخرین بروزرسانی: 1401/06/01
خلاصه پرسش
«هنگام گناه، اگر گمان می‌کنی که خدا تو را نمی‌بیند، کافر شده‌ای و اگر می‌دانی که تو را می‌بیند و با این‌حال، دست به گناه می‌زنی، پس گویا خداوند را به عنوان کم‌اهمیت‌ترین فردی در نظر گرفته‌ای که مراقب کردار تو است!» توضیح مختصری در مورد این روایت امام صادق(ع) ارائه کنید؟
پرسش
متن زیر که در کتاب شرح اصول کافی آمده به چه معنا است؟ «حیث تترک المعصیة عند مشاهدة غیره خوفا من اللوم و حیاء و لا تترک عند مشاهدته مع علمک بأنّه شاهد حاضر و لیس ذلک إلّا لأنّه أهون عندک من ذلک الغیر و هو لازم علیک، و ان لم تقصده و أنا أستغفر اللّه و أقول یا رب فعلنا کذلک لا لذلک بل لأجل أنّا نأمن منک و نرجو رحمتک و لا نأمن غیرک».
پاسخ اجمالی

در آموزه‌های دینی سفارش شده است، انسان باید در هر لحظه تلاش کند که به خدا توجه پیدا کرده و او را همواره شاهد و ناظر بر رفتار و کردار خویش ببیند، و اگر (خدای ناکرده) غفلتی حاصل شد، جبران نماید، تا زاویه انحراف وی از خدا زیاد نشود.

در همین راستا روایتی از امام صادق‌(ع) خطاب به یکی از یارانشان وجود دارد که به او می­فرماید:

«یا إِسْحَاقُ! خَفِ اللَّهَ کأَنَّک تَرَاهُ وَ إِنْ کنْتَ لَا تَرَاهُ فَإِنَّهُ یرَاک، فَإِنْ کنْتَ تَرَی أَنَّهُ لَا یرَاک فَقَدْ کفَرْتَ وَ إِنْ کنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یرَاک ثُمَّ بَرَزْتَ لَهُ بِالْمَعْصِیةِ فَقَدْ جَعَلْتَهُ مِنْ أَهْوَنِ النَّاظِرِینَ عَلَیک‏»؛[i]

ای اسحاق! از خدا به گونه‌ای بترس که گویا او را می‌بینی که اگر تو او را نمی‏بینی، به یقین او تو را می‏بیند!

اگر بدین باوری که او تو را نمی‌بیند، قطعا کافر شدی و اگر باور داری که او تو را می‏بیند و با این‌حال، او را معصیت می‌کنی، پس تو خداوند را بی‏ارزش‌ترین بینندگان می‌دانی!

این روایت اگرچه از نظر سند در رده روایات صحیح و قوی ارزیابی نمی‌شود؛[ii] اما از آن‌جا که در کتاب‌های معتبر شیعی نقل شده و منافاتی با آموزه‌های قرآنی و عقائد شیعی ندارد، روایتی قابل پذیرش به شمار می­آید.

به هر حال، در توضیح روایت باید گفت؛ دیدن در بیشتر موارد با چشم‌های مادی است؛ اما گاهی به دیدن قلبی نیز گفته می‏شود که منظور از آن، واضح و روشن‌بودن چیزی در نظر انسان است.

معنای اول که همان دیدن ظاهری باشد برای متن موجود در این حدیث مناسب‏تر است؛ یعنی به گونه‌ای از خدا بترس که گویا با همین چشمان مادی‌ات خدا را می‌بینی! و با آن‌که چنین چیزی محال و ممتنع است، اما فرض‌کردن آن به عنوان مثال ایرادی ندارد.

البته این امکان نیز وجود دارد که منظور از دیدن در روایت، معنای دوم آن باشد؛ به این معنا که اسحاق مخاطب امام صادق(ع) در زمره انسان‌های کاملی نبود که خدا را با چشم دل و در کمال روشنی درک کرده و به بالاترین مقام شناخت خدا رسیده باشد، چون این درجه و مقام مخصوص انبیا و اوصیا است؛ لذا حضرت(ع) فرمود: «کأَنَّک تَرَاهُ»؛ مثل این‌که تو خدا را با چشم دل می‌بینی و این مرتبه عین الیقین است که عالی‌ترین مراتب و درجات سیر و سلوک است.

معنای این جمله که فرمود: «وَ إِنْ کنْتَ لَا تَرَاهُ» یعنی اکنون که تو به این مرتبه عین الیقین و کشف و ظهور تام و کامل نرسیده‏ای، پس متوجه و متذکر این مطلب باش که او همیشه تو را می‏بیند و تو دائما به این نکته توجه داشته باش و این مقام و مرحله مراقبت است که یکی از مراحل سیر و سلوک در علم اخلاق است. خداوند فرمود:

«أَ فَمَنْ هُوَ قائِمٌ عَلی‏ کلِّ نَفْسٍ بِما کسَبَتْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَلَیکمْ رَقِیباً»؛[iii] آن خداوندی که به تمام کارهای هر کس واقف و بینا است، به یقین مراقب شما و کارهای شما است.

مراقبت یعنی انسان به رقیب و نگهبان خود توجه داشته باشد؛ چراکه نتیجه مراقبت، تذکر و توجه به این است که خداوند بر تمامی اعمال و رفتار انسان مطلع و آگاه است و به تمام رازها و اسرار قلبی و خاطرات دل دانا و بینا است. هنگامی که این علم و درک در دل انسان جا گرفت همین درک و شعور حالت مراقبت به او می‌دهد و نتیجه این حالت این می‏شود که از خوف و ترس و از جهت حیاء و شرم، معاصی و گناهان را ترک کرده و همیشه مراقب است تا در اطاعت و خدمت خدا باشد.

این جمله امام که فرمود :«وَ إِنْ کنْتَ تَعْلَمُ أَنَّهُ یرَاک فَقَدْ کفَرْتَ»؛ اگر معتقد باشی که او تو را می‏بیند؛ با این وجود معصیت او را می‌کنی و مرتکب گناه می‌شوی پس کافر شدی، معنایش حکم به کفر گناه‌کاران است و لازمه‌اش آن است که بیشتر مردم که به گناه آلوده شده‌اند را در درجاتی از کفر بدانیم که راه نجات از پیامدهای آن، تنها امید داشتن به لطف و کرم خداوندی است.

امام(ع) در فراز بعدی می‌فرماید:  اگر با آن‌که می‌دانی خدا تو را می‌بیند به گناهت ادامه می‌دهی، گویا هیچ ارزشی برای دیدن خدا قائل نشده‌ای، یعنی در حقیقت با خدا در حال مبارزه و جنگ هستی.[iv]

بنابراین، اگر کسی به دلیل ترس از سرزنش دیگران و حیا کردن از آنان، گناه را ترک کند؛ اما با آن‌که می‌داند خدا او را می‌بیند، مرتکب گناه می‌شود، در حقیقت غیر خدا را بر خدا ترجیح داده است، حتی اگر قصد چنین کاری را نداشته باشد.[v]

از این‌رو مناسب است هنگام استغفار به خدا گفته شود:

خدایا! گناهی را که ما انجام می‌دهیم، نه به آن دلیل است که ما دیگران را بر تو برتری می‌دهیم؛ بلکه دلیلش آن است که ما به رحمت تو امیدوار هستیم.[vi]

امام سجاد(ع) در دعای ابوحمزه ثمالی نیز مناجاتی را به ما آموزش داده است که این مشکل درونی خود را با خدا بازگو کنیم و شرمندگی خود را اعلام نماییم:

«... وَ اعْفُ عَنْ تَوْبِیخِی بِکَرَمِ وَجْهِکَ فَلَوِ اطَّلَعَ الْیَوْمَ عَلَى ذَنْبِی غَیْرُکَ مَا فَعَلْتُهُ وَ لَوْ خِفْتُ تَعْجِیلَ الْعُقُوبَةِ لَاجْتَنَبْتُهُ لَا لِأَنَّکَ‏ أَهْوَنُ‏ النَّاظِرِینَ إِلَیَّ وَ أَخَفُّ الْمُطَّلِعِینَ عَلَیَّ بَلْ لِأَنَّکَ یَا رَبِّ خَیْرُ السَّاتِرِین‏ ...».

خدایا! با چهره کریمانه‌ات مرا ببخش و سرزنشم نکن! (می‌دانم) اگر اکنون فرد دیگری غیر از تو مراقب رفتار و کردارم بود، دستم را به گناه آلوده نمی‌کردم و اگر از مجازات خودم (توسط آنان) می‌هراسیدم، از رفتار زشت خودداری می‌کردم! البته دلیل این موضوع، آن نیست که تو کم‌بهاترین نگهبانان هستی و یا کم‌ارزش‌ترین فردی هستی که ممکن است از اسرارم آگاه باشند، بلکه دلیلش آن است که تو بهترین فردی هستی که بر گناهانم پرده می‌افکنی (و دیگران اینگونه نیستند و رسوایم می‌کنند!) ....

در جمع‌بندی باید گفت که روایت اول نیز ناظر به آن است که انسان حتی اگر به مراقبت خداوند مطمئن بوده و از پیامدهای آن در هراس باشد، باز هم نباید به‌گونه‌ای عمل کند که گویا خداوند را مراقب رفتار و کردارش نمی‌داند و اگر می‌داند نیز ارزشی برای این مراقبت قائل نیست. 


[i]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 67 – 68، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.

[ii]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول(ع)، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 8، ص 32- 33، تهران، ‌دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق.

[iii]. نساء، 1.

[iv]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 67، ص 356، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.

[v]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، مصحح، شعرانی، ابو الحسن، ج 8، ص 208، تهران، ‌المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.

[vi]. همان.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها