جستجوی پیشرفته
بازدید
16233
آخرین بروزرسانی: 1393/08/10
 
کد سایت fa13886 کد بایگانی 11907 نمایه تفاوت یقین در علم کلام و اصول
طبقه بندی موضوعی مبانی فقهی و اصولی
اصطلاحات یقین (قطع)
گروه بندی اصطلاحات سرفصل‌های قرآنی
خلاصه پرسش
آیا فرقی بین یقین در علم کلام و یقین در علم اصول وجود دارد؟ دیدگاه امام خمینی در مورد حجیت قطع چیست؟
پرسش
آیا فرقی بین یقین در علم کلام و یقین در علم اصول وجود دارد؟ دیدگاه امام خمینی در مورد حجیت قطع چیست؟
پاسخ اجمالی

برخی مبحث قطع را بحثی کلامی و برخی دیگر آن را از مباحث اصول می دانند.

 

بنابر قول اول -که «قطع» را مسئله ای کلامی می داند- هیچ تفاوتی میان این دو یقین وجود ندارد، اما بنابر قول دوم، سه تفاوت عمده میان آنها قابل تشخیص است.

 

در پاسخ سؤال دوم باید گفت حجیت قطع ذاتی است و در این مسئله بین امام خمینی و دیگر علمای اصولی اختلافی نیست.

 

پاسخ تفصیلی

الف) تفاوت یقین کلامی با یقین اصولی

 

پاسخ این سؤال بستگی به این دارد که «قطع» را از مسائل علم اصول بدانیم یا نه. اکثر علمای اصولی -از جمله آخوند خراسانی در کفایة الاصول-[1] معتقدند که مبحث «قطع» اساساً مبحثی کلامی بوده و از مسائل علم اصول خارج است، در مقابل نظر برخی دیگر از جمله امام خمینی در کتاب «انوارالهدایه»[2] اصولی بودن مسئله «قطع» است. بنابر قول اول -که قطع را مسئله ای کلامی می داند- هیچ تفاوتی میان این دو یقین وجود ندارد، اما بنابر قول دوم، این دو یقین تفاوت های ظریفی با هم دارند که اهم آنها عبارت اند از:

 

1. یقین در علم کلام در مفهوم باطنی و ایمانی اش که مرادف با ایمان و عرفان است، در مقابل «کفر» و «نفاق» به کار می رود، در حالی که یقین در علم اصول ذیل عنوان قطع و در مقابل «شک»[3] و «ظن»[4] -به معنای عام- به کار می رود. بنابراین یقین کلامی در مفهوم فلسفی و منطقی اش به لحاظ شمول اخص از یقین اصولی است.

 

اما تفاوت یقین کلامی به مفهوم ایمانی اش با یقین اصولی امری واضح و مبرهن است؛ زیرا یقین اصولی، حالتی روانی و ذهنی و قراردادی است که برای هر دانشمندی -فارغ از باورهای دینی یا غیر دینی اش -به طور قراردادی- تحت عنوان اصل موضوعی اتفاق می افتد و مستقیما ربطی به دین و دینداری شخص ندارد، اما یقین کلامی در مفهوم ایمانی اش مقوله ای دینی، قلبی و روحانی است و حتی در مفهوم فلسفی- منطقی اش با وجودی که از حیث ذهنی و روانی همانند یقین اصولی است، اما برخلاف یقین اصولی مستقیما مربوط به دین و دینداری شخص بوده، تأثیری مهم در باورهای دینی شخص دیندار دارد.

 

2. یقین یا «قطع» در علم اصول، یقینی درجه دوم است و از این جهت از مسائل علم اصول است که موجب استنباط حکم شرعی فرعی می شود و در واقع مربوط به فروع دین است؛ زیرا فروع دینی اموری مشخص و ثابت هستند و فقها تنها در جزئیات بسیار ریز و تخصصی آنها دست به اجتهاد زده، اختلاف نظر دارند، اما یقین کلامی مربوط به اصول دین بوده و یقینی درجه اول می باشد.

 

3. داشتن یا نداشتن یقین در علم کلام -چه در مفهوم ایمانی و چه در مفهوم فلسفی اش- در پیوند با سعادت یا شقاوت آدمی است و مسئله ای سرنوشت ساز محسوب می شود که حتی در حوزه هایی خارج از حوزه تخصصی دین نیز اثرگذار است، به طوری که در برخی موارد مسئله مرگ و زندگی است و هیچ جایگزینی برای آن متصور نمی توان شد. در حالی که داشتن یا نداشتن یقین (قطع) در علم اصول نتایجی چنین مهم و هولناک ندارد، علاوه بر این که در صورت نبود قطع، «اماره» جایگزین آن می شود و کار قطع را انجام می دهد.

 

ب) دیدگاه امام خمینی در مورد حجیت قطع

 

قطع در لغت به معنای انکشاف کامل و مرادف علم و یقین است و در اصطلاح نیز دارای همان معنای لغوی است. مکلف و مجتهد در مقام تشخیص وظیفه یا قطع و یقین خواهد داشت، یا ظن و گمان، یا شک و تردید. متابعت از قطع و عمل بر طبق آن لازم است.

 

لزوم متابعت از چیزی که انسان به آن قطع پیدا کرده است شرعی نبوده، بلکه عقلی است؛ زیرا طریقیت قطع، ذاتی و تکوینی است. در نتیجه تشریع شارع تحصیل حاصل خواهد بود. همانند زوجیت نسبت به چهار، به بیان دیگر، طریقیت هر چیزی باید به علم منتهی شود. در نتیجه باید طریقیت خود علم، ذاتی باشد؛ چون هر مابالغیری باید به مابالذات منتهی شود و گرنه تسلسل لازم می آید و تسلسل باطل است. به بیانی که گذشت نفی طریقیت و حجیت از قطع محال است. به همین دلیل اکثر علمای اصول مبحث حجیت و عدم حجیت قطع را از مسائل علم اصول نمی دانند و آن را به علم کلام شبیه تر می دانند؛ زیرا علم کلام علمی است که بحث از ذات خدا و صفات و افعال باری تعالی و احوال ممکنات از نظر مبدأ و معاد بر اساس قانون اسلام می کند و چون در قطع مبحث حسن و قبح و امثال آن مطرح می شود، طبعا بر اساس این تعریف، قطع در زمره علم کلام خواهد بود.[5]

 

با این حال، از نظر امام خمینی مبحث قطع از مسائل علم اصول است؛ زیرا از نظر ایشان ملاک اصولی بودن یک مسئله آن است که موجب استنباط حکم شرعی فرعی باشد، هرچند که نتواند در کبرای قیاس استنباط واقع شود، بر این اساس مباحث قطع از مسائل علم اصول است، همان طور که مباحث اصول عملیه از مسائل علم اصول می باشد، ولی در عین حال در کبرای قیاس استنباط به کار نمی روند. این در حالی است که علمای اصولی از جمله آخوند خراسانی معتقدند، مسئله اصولی آن است که نتیجه آن در کبرای قیاس استنباط حکم شرعی فرعی واقع شود.[6]

 

در پایان باید گفت؛ چه مبحث قطع را بحثی کلامی بدانیم و چه اصولی، در هر حال حجیت قطع امری ذاتی است و در این مسئله بین امام خمینی و دیگر علمای اصولی اختلافی نیست.

 

[1] آخوند خراسانی، کفایة الاصول، ج 2، ص 4، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، زمستان 1388.

[2]  امام خمینی، انوارالهدایة، ج 1، ص 33، سایت مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی.

[3]  شک در لغت مقابل علم است، اما در اصطلاح برابری دو طرف اندیشه را گویند، ولائی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 201، تهران، نشر نی، 1387.

[4]  حالت نفسانی بین قطع و شک را ظن گویند، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 209.

[5]  همان، ص 274.

[6]  همان، ص 14.

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها