جستجوی پیشرفته
بازدید
36518
آخرین بروزرسانی: 1386/12/27
خلاصه پرسش
چرا ورود غیر مسلمانان به مکه و مسجد الحرام ممنوع است؟
پرسش
مگر نه این که کعبه خانه خداست و پیروان ادیان الهی دیگر نیز خدا را پرستش می کنند؟ مگر نه اینکه تعداد زیادی از پیامبران الهی در این شهر مقدس نماز خوانده و دفن گردیده اند؟ پس چرا فقط مسلمانان اجازه ورود به شهر مکه را دارند؟"
پاسخ اجمالی

همه پیامبران الهی انسان ها را به سوی خدای واحد دعوت می کنند.اما اعتبار شریعت هریک تا زمان فرود آمدن شریعت پیامبر بعدی است که در دین قبلی از آن خبر داده شده است و بعد از آمدن دین جدید از طرف خداوند و مبعوث شدن پیامبر جدید به همراه معجزات و نشانه ها، همه پیروان ادیان قبل موظف بودند از دین جدید پیروی کنند.بنا براین با آمدن اسلام تمام ادیان قبلی نسخ و پیروانشان موظند دستورات اسلام را به عنوان آخرین و کامل ترین دین الهی اطاعت کنند و کسانی که از این دستور خداوند سرپیچی کنند کافر خواهند بود.یکی از احکام چنین افرادی این است که اجازه ندارند وارد مسجد الحرام شوند. دانشمندان می گویند دلیل این حکم آیه شریفه ای است که می فرماید:" مشرکان ناپاکند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند!"[i] در بین فقهاء شیعه بلکه در بین همه مسلمانان در این مسأله اتفاق نظر وجود داردکه ورود اهل کتاب به مسجد الحرام جایز نیست .

بدیهی است که مکه مکرمه پایتخت معنوی اسلام و پایگاه وحی است و خانه خدا در آن واقع شده و بر این اساس سرزمین مکه وادی مقدسی است؛ چرا که مسجد است و هر مسجدی مقدس است. قداست مسجد از آن جهت است که محل و مکان فکر، اندیشه و عبادت است. در نتیجه پلیدی و افکار شیطانی را راهی به آن جا نیست. بدین جهت است که می بینیم مفسران قرآن در تفاسیر خود به این مسئله پرداخته اند. صاحب تفسیر الکاشف در این باره می نویسد: "واجب است از ورود هر نجسی، - چه انسان باشد، چه حیوان و ... و چه این که نجاست از نوع مایعات باشد (چه مادی و ظاهری باشد و چه معنوی) که موجب جاری شدن و پخش شدن باشد که موجب هتک حرمت می شود، یا نباشد - به هر مسجدی جلو گیری شود، و اگر در مسجد است پاک و از آن جا بیرون رانده شود.

صاحب تفسیر من هدی القرآن، سه چیز را به عنوان فلسفه این حکم ذکر می کند:

یک. شرک عقیده ای باطل است و فرهنگی که بر اساس شرک بنا شد فرهنگ فاسدی است، و برمسلمانان است از مشرکان فاصله بگیرند تا تأثیرات منفی آنان به مسلمانان سرایت نکند.

دو. مشرکان التزام عملی به قوانین و آداب اسلامی ندارند، به ویژه نسبت به نظافت بدنی و بهداشت. بنابراین، نباید وارد شهرهای مسلمانان شوند که دارای قوانین و دستورات خاص خود هستند. سه. کشورهای اسلامی از لحاظ اقتصادی مستقل اند، لذا باید در جهت خود کفایی اقتصادی تلاش و کوشش کنند تا به استقلال کامل دست پیدا کنند، به ویژه نسبت به نیازهایی مانند اقلام خوردنی و آشامیدنی، تا مجبور نباشد دست به سوی اجانب دراز کنند!

بنابراین، بدیهی است افراد این چنینی (مشرکان و کفار) شایستگی ورود به مکان های مقدس را ندارند و این مسئله عقلایی است. وقتی مشاهده می کنیم که دولت ها و کشورها از ورود اتباع کشورهای دیگر به مملکت خود جلو گیری می کنند، تا از طریق آزمایش پزشکی به سلامت آنها اطمینان پیدا کنند، حال که سلامت جسمانی تا این اندازه دارای اهمیت است، پس چگونه سلامت روحی و فکری چنین نباشد. آیا اسلام این حق را ندارد تا از سلامت فکری پیروانش محافظت نماید!



[i] توبه، 28 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا..

پاسخ تفصیلی

گرچه همه پیامبران الهی انسان ها را به سوی خدای واحد و اطاعت از او دعوت می کنند اما از آغاز بعثت پیامبران الهی قانون و سنت الهی این بوده است که هر پیامبری در زمان خود و تا موقعی که پیامبری جدید با دستوراتی جدید نیامده اطاعت می شده است و به محض این که پیامبری جدید با دستوراتی جدید و با براهین و نشانه های روشن مبعوث می شد دین او نسخ و همه پیروان او موظف می شدند از دین جدید پیروی کنند. و همان گونه که در زمان حضرت موسی (ع) تنها دین مورد قبول خداوند آئین حضرت موسی(ع) بود ودین های انبیاء قبلی نسخ شده بود. و در زمان عیسی (ع) تنها دین مورد قبول خداوند آئین حضرت عیسی (ع) بود ، از زمان بعثت حضرت محمد(ص) و تشریع دین اسلام، تنها دین مورد قبول خداوند، دین اسلام است و غیر از آن، دین دیگری از کسی پذیرفته نیست. چنانکه قرآن می فرماید:(همانا دین نزد خدا اسلام است وهر کس دین دیگری غیر از اسلام برگزیند هرگز از او پذیرفته نخواهد شد.)[1]

پس در این زمان نمی توان کسانی را که آگاهانه بر ادیان قبلی باقی مانده اند و دین اسلام را نپذیرفته اند مطیع خدا و مؤمن دانست. چنان که خ

داوند به پیامبر(ص) می فرماید:(بگو اگر خدا را دوست دارید پس از من تبعیت کنید تا خدا شما را دوست بدارد.)[2] به همین دلیل بسیاری از فقها، اهل کتاب و پیروان ادیان توحیدی دیگر را ملحق به کفار و مشرکین می دانند و ورود آنها به مسجد الحرام را مجاز نمی دانند همچنان که خداوند اجازه ورود به مشرکان نداده است و فرموده است:" مشرکان ناپاکند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند!"[3] حتی بیشتر فقیهان شیعه، بر این باورند که غیر مسلمان به هیچ عنوان نمی تواند داخل هیچ یک از مساجد شود. در مباحث فقه در بحث جهاد، آنجا که به احکام اهل ذمّه می رسند، این موضوع را مطرح می کنند و "وارد نشدن به مسجدها را "به عنوان وظیفه اى که هر کافر ذمی باید رعایت کند، بر می شمارند. وقتى کافران ذمی، که در حمایت حکومت اسلامی روزگار می گذرانند، نتوانند به مسجد وارد شوند، تکلیف مشرکان و ملحدان و کافرانی که در شهرهاى کفر زندگی می کنند، روشن است، یعنی ممنوع بودن براى آنان شدیدتر خواهد بود.و وقتی اینان نتوانند به مساجد معمولی وارد شوند، تکلیف ورود شان به مسجد با عظمتی مثل مسجد الحرام نیز مشخص است.

شیخ طوسى ، می فرماید: «دلیل ما (بر ممنوع بودن کافران از ورود به مسجدها) این سخن خداوند است: اى مؤمنان، مشرکان نجس اند. از این سال به بعد، نزدیک مسجدالحرام نشوند. خداوند آنان را محکوم به نجاست کرده است. وقتى ثابت شد نجس هستند، روا نیست وارد هیچ مسجدی شوند، زیرا خلافى نیست که مسجدها باید از ناپاکی ها به دور باشند.»[4]

مهمترین دلیلی که هم فقهاى شیعه و هم سنی بر ممنوعیت ورود کافران به مسجدالحرام اقامه کرده اند، این آیه شریفه است: اى کسانى که ایمان آورده‏اید! مشرکان ناپاکند پس نباید بعد از امسال، نزدیک مسجد الحرام شوند! [5]

زیرا اینان فرموده اند که مشرک اختصاص به بت پرستان و آنان که براى خداوند در الوهیت شریک می پندارند، ندارد، بلکه اهل کتاب را نیز دربر می گیرد. فقیه بزرگوار صاحب جواهر می فرماید:"شرک، یهو دی و مسیحى را نیز در بر می گیرد، به دلیل این سخن خداوند که: " یهود گفتند: عزیر پسر خداست! و نصارى گفتند: مسیح پسر خداست....!"[6] "...و خداوند از آنچه به او شرک می ورزند مبرّا است"[7] و نیز خطاب خداوند به عیسى: "آیا تو گفته اى من و مادرم را دو معبود بگیرید."[8] و این سخن مسیحیان که می گویند: او سوّمینِ سه تا است....[9]." [10]

بنابراین تفسیر از شرک، آیه شریفه هم مشرکان و هم اهل کتاب را از ورود به مسجد الحرام منع کرده است .

در هر صورت علی رغم اختلاف نظر در معنی مشرک و صدق این واژه بر اهل کتاب، در بین فقهای شیعه، بلکه در بین همه مسلمانان، در این مسأله اتفاق نظر وجود دارد بنا براین باید گفت: اجماع(اتفاق نظر شیعیان بلکه همه مسلمانان) مهمترین دلیل، بر ممنوعیت ورود به مسجدالحرام از مشرکان به دیگر کافران است.[11]

مکه مکرمه سرزمین مقدسی است. پایگاه وحی است و خانه خدا در آن واقع شده است. این سرزمین از آن جهت وادی مقدس است که مسجد است و هر مسجدی مقدس است. قداست مسجد از آن جهت است که محل و مکان فکر، اندیشه و عبادت است. در نتیجه شرک و پلیدی و افکار شیطانی را راهی به آن جا نیست. بدین جهت است که می بینیم مفسران قرآن در تفاسیر خود به فلسفه این حکم الاهی پرداخته و گفته اند این حکم در واقع حکم باز دارنده ای است برای پاک نگه داشتن مکان و فضای مقدس از هر پلیدی و نجاست.

شیخ محمد جواد مغنیه صاحب تفسیر الکاشف در این باره می نویسد: "واجب است از ورود هر نجسی، - چه انسان باشد، چه حیوان و ... و چه این که نجاست از نوع مایعات باشد (چه مادی و ظاهری باشد و چه معنوی) که موجب جاری شدن و پخش شدن باشد که موجب هتک حرمت می شود، یا نباشد - به هر مسجدی جلو گیری شود، و اگر در مسجد است پاک و از آن جا بیرون رانده شود.[12]

علامه سید محمد حسین فضل الله، صاحب تفسیر من وحی القرآن در فلسفه این حکم به شکل روشن تر وارد بحث شده و می گوید: "این[13] ندایی برای مؤمنان است که مرز بین مسلمانان ومشرکان را مشخص می کند و تمام تعالیم محکم و قاطع، برائت از مشرکان و جهاد با آن را ترسیم می نماید. نتیجه و دست آورد عملی شرک پلیدی و قذارت معنوی و روحی و دعوت به آن است. و انسان مشرک در گرداب نجاست و پلیدی فکری، روحی و معنوی به سر می برد. زمانی که زندگی و فضای فکری و معنوی آنان در این راستا است، و تا زمانی که روح و فکرش در فضای متعفن بت پرستی است و شعاع فکرش در قالب چیزهای جامد خشک و بی روح؛ مانند سنگ، چوب، گوشت و ... سیر می کند، نشانه ای از حیات فکری و حرکت به سوی ترقی و کمال در وی یافت نمی شود. آنچه مسلم است این است که روح و فکر انسان دارای طهارتی است که او را متحول می کند و وی را به سرچشمه سرشار و جوشان معنویت که دائما به انسان حیات تازه می بخشد رهنمون می سازد؛ تا جایی که در برخورد با انسان مؤمن، اخلاق و ایمان محض را احساس می کند و هنگامی که اینها را در او مجسم نمود، با وی دوستی و صمیمیت برقرار می کند و با او احساس می کند به این که تمام اشیا پاک اند؛ زیرا که او در دایره نظافت داخلی حرکت می کند که هیچ گونه پلیدی و اخلاق رذیله و ... را بدان جا راهی نیست. چه طهارتی پاک تر از نهر ایمان هنگامی که در قلب و فکر انسان جاری می شود، و در او با خدایش زندگی می کند. خدایی که سرچمشه پاکی ها در تمام چیزها و سر طهارت در تمام زندگی است. این چنین به تمام اشیا، جهان و انسان از راه سرشت و فطرت و از اعماق وجدان پاک، متصل می شود. پس همان گونه که ایمان بیانگر طهارت سرشت و فطرت است، همین طور شرک بیانگر قذارت و پلیدی و رسوب های متعفن ظلمانی، جهل و نادانی است که انسان مشرک با آن زندگی می کند. زمانی که زندگی و فضای فکری و معنوی آنان در این راستا است، طبیعی است که نباید به مسجد نزدیک شوند، مسجدی که خداوند آن را مکان و جایگاه طهارت و پاکی قرار داد. تا مردم در آن از گناه و رذایل اخلاقی و عادات بدی که مفهوم زندگی را بر آنان پوچ و بی معنا می کند، پاک و تطهیر شوند. پس چگونه می شود مشرکان که بت ها را عبادت می کنند، - بت هایی که مظهر تمام پلید های فکری، روحی و معنوی هستند - در این گونه مکان ها وارد شوند.[14]

صاحب تفسیر من هدی القرآن، سه چیز را به عنوان فلسفه این حکم ذکر می کند:

یک. شرک عقیده ای باطل است و فرهنگی که بر اساس شرک بنا شد، فرهنگ فاسدی است، و برمسلمانان است از مشرکان فاصله بگیرند تا تأثیرات منفی آنان به مسلمانان سرایت نکند.

دو. مشرکان التزام عملی به قوانین و آداب اسلامی ندارند، به ویژه نسبت به نظافت بدنی و بهداشت. بنابراین، نباید وارد شهرهای مسلمانان شوند که دارای قوانین و دستورات خاص خود هستند. بدیهی است که در محدوده نظافت و بهداشت، خمر (شراب) بول، خون و به طور کلی چیزهای نجس امراض خطرناکی است و فردی که اینها را با خود دارد (فرد کافر و مشرک که معتقد به نجاست شراب، خون، و... نیست)، تا زمانی که ملتزم به قانون جامعه اسلامی نیست از جامعه اسلامی طرد می شود.

سه. کشورهای اسلامی از لحاظ اقتصادی مستقل اند، لذا باید در جهت خود کفایی اقتصادی تلاش و کوشش کنند، تا به استقلال کامل دست پیدا کنند، به ویژه نسبت به نیازهایی؛ مانند اقلام خوردنی و آشامیدنی،[15] تا مجبور نباشد دست به سوی اجانب دراز کنند![16]

بنابراین، بدیهی است افراد این چنینی (مشرکان و کفار) شایستگی ورود به مکان های مقدس را ندارند و این مسئله عقلایی است. وقتی مشاهده می کنیم که دولت ها و کشورها از ورود اتباع کشورهای دیگر به مملکت خود جلو گیری می کنند، تا از طریق آزمایش پزشکی به سلامت آنها اطمینان پیدا کنند، حال که سلامت جسمانی تا این اندازه دارای اهمیت است، پس چگونه سلامت روحی و فکری و معنوی چنین نباشد. آیا اسلام این حق را ندارد تا از سلامت فکری و روحی پیروانش محافظت نماید؟



[1] آل عمران، 85 -

[2] آل عمران، 31 -

[3] توبه، 28 یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِکُونَ نَجَسٌ فَلا یَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا..

[4] . شیخ طوسى، خلاف، ج1، ص518

[5] توبه، 28

[6] توبه، 30

[7] توبه، 31

[8] .مائده،116

[9]  مائده،73،لَقَدْ کَفَرَ الَّذینَ قالُوا إِنَّ اللَّهَ ثالِثُ ثَلاثَةٍ

[10] . جواهر الکلام، ج6، صص42 ـ 43

[11] ر.ک مجله میقات الحج شماره 45،نجفی ،محمد حسن ، ورود جهانگردان غیر مسلمان به مکانهای مقدس(1)

[12] نک: مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج 4، ص 28.

[13] اشاره به قول خدای متعال است که می فرماید: "انما المشرکون نجس".

[14] فضل الله، سید محمد حسین، تفسیر من وحی القرآن، ج 11، ص 68 – 69.

[15] من هدی القرآن، ج 4، ص 153.

[16] مبادلات اقتصادی با اجانب دارای شرایط خاصی است که فقها و متفکران مسلمان در

مباحث مربوطه آن را بیان کرده اند.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها