جستجوی پیشرفته
بازدید
29656
آخرین بروزرسانی: 1393/08/22
خلاصه پرسش
ابوحنیفه که بود؟ و شاگردان او از کدام مکتب کلامی پیروی می‌کردند؟
پرسش
ابوحنیفه که بود و چه دیدگاهی نسبت به علم انبیا داشت؟ شاگردان ابوحنیفه از کدام مکتب کلامی پیروی می‌کردند؟ گرایش ابوحنیفه به کدام مکتب کلامی بود؟ چه تفاوت‌هایی بین دیدگاه کلامی امامیه و ابوحنیفه هست؟
پاسخ اجمالی
نام ابوحنیفه؛ نعمان بن ثابت (80 – 150هـ.ق) بوده که مذهب حنفى -یکى از مذاهب اربعه اهل سنّت- برگرفته از نام او است. و پیروان ابوحنیفه را حنفی می‌نامند.
ابوحنیفه هر چند در ابتدا سرگرم مباحث کلامی و دارای اندیشه‌های کلامی خاصی بود، ولی بعدها به مباحث فقهی علاقمند شد و شیوه خاصی در مباحث فقهی بنا نهاد. به همین جهت، مکتب خاص ابوحنیفه مربوط به مباحث فقهی است که با عنوان فقه حنفی معروف شده است، و اندیشه‌های کلامی او به عنوان یک مکتب کلامی معروف نیست. با این حال، مشهور است که ابوحنیفه از نظر کلامی به مکتب مرجئه گرایش داشت. اما بعدها پیروان ابوحنیفه از لحاظ اعتقادات غالباً به فرقه کلامی ماتریدی گرایش پیدا کردند.
تفاوت میان امامیه و حنفیه را باید در آموزه‌های اعتقادی ماتریدیه جست‌وجو کرد. میان امامیه و ماتریدیه به لحاظ روش، و به لحاظ آموزه‌ها و عقاید، اشتراکات فراوانى وجود دارد؛ مانند این‌که ماتریدیان در مباحث مختلف کلامى از عقل و قرآن و سنت متواتر سود می‌جویند، متکلمان امامى نیز از این سه طریق بهره می‌گیرند و در مقولات حُسن و قبح، اخبار آحاد، تنزیه در توحید، و... دیدگاه‌هاى مشابهى دارند. هرچند به طور طبیعى اختلافاتى نیز میان آنها به چشم می‌خورد؛ مانند اختلاف در مسئله امامت و رؤیت خداوند متعال.
 
پاسخ تفصیلی
نام ابوحنیفه؛ نعمان بن ثابت (80 – 150هـ.ق) بوده.[1] وی، فقیه و متکلم نامدار کوفی که مذهب حنفى -یکى از مذاهب اربعه اهل سنّت- برگرفته از نام او است.[2] پیروان ابوحنیفه را حنفی می‌نامند. [3]وى زندگانى خود را از طریق فروش لباس تأمین مى‏کرد.[4] وی یکی از بزرگ‌ترین فقهای اهل سنت به شمار می‌رود. ابوحنیفه قائل به «رأى» بود[5] و از اهل حدیث بیزارى می‌جست. قیاس و استحسان در مذهب حنفیه اصل چهارم پس از قرآن و سنت و اجماع است.[6]
اندیشه‌های کلامی ابوحنیفه
مسلمانان همان‌طور که از نظر فقهى و فروع دین و مسائل‏ عملى، مذاهب و روش‌هاى مختلفى پیدا کردند و از این جهت به فرقه‌هاى مختلفی تقسیم شدند: جعفرى، زیدى، حنفى، شافعى، مالکى، حنبلى و هر فرقه‌اى، اصول و مبانی فقهى مخصوص به خود را دارد، از نظر اعتقادى و مسائل مربوط به ایمان و اعتقاد مسلمانان نیز، فرقه فرقه شدند و هر فرقه‌اى مبانى و اصول اعتقادى مخصوص به خود را دارد.[7] مهم‌ترین مذاهب کلامى عبارت است از: شیعه، معتزله، اشاعره، مرجئه و ماتریدیه.
ابوحنیفه هر چند در ابتدا سرگرم مباحث کلامی بود، و دارای آراء و اندیشه‌های کلامی خاصی بود، ولی بعدها به مباحث فقهی علاقه‌مند شد[8] و شیوه خاصی در مباحث فقهی بنا نهاد که از سوی شاگردانی چون ابو یوسف انصاری(قاضی القضاة) ادامه پیدا کرد.[9] به همین جهت، مکتب خاص ابوحنیفه مربوط به مباحث فقهی است که با عنوان فقه حنفی معروف شده است، و اندیشه‌های کلامی او به عنوان یک مکتب کلامی معروف نیست. با این حال، مشهور است که ابوحنیفه از نظر کلامی به مکتب مرجئه گرایش داشت.[10]
در اواخر قرن دوم ابوحنیفه‏ نعمان بن ثابت و محمد بن ادریس شافعى، بنیان‌گذاران دو مکتب حنفى و شافعى درگذشتند. اما درباره پیروان ابوحنیفه باید گفت: با زوال حکومت غزنوى و شکست سلطان مسعود در نبرد دندانقان (نام محلى) در سال 429ق حکومت نوپاى سلجوقیان به دست طغرل‌بیک تأسیس شد.[11] تحوّلاتى که در طىّ حکومت این سلسله در ایران رخ داد، نه تنها بر فرهنگ ایران تأثیر نهاد، بلکه بر تمام جهان اسلام تأثیر شگرفى گذاشت.[12] در این دوره نزاع میان حنفیان و شافعیان به شکل حادّى در جریان بود. شدّت و ضعف این درگیری‌ها با هم‌نوایى قدرت‌هاى حاکم با یکى از این دو جریان وابسته بود. بعدها پیروان این دو از حیث کلامى‏، نظرات و تعالیم ابو منصور ماتریدى[13] و ابو الحسن اشعرى[14] را پذیرفتند. به عبارت دیگر؛ حنفیان غالباً ماتریدى مشرب و شافعیان، اشعرى مسلک بودند که در برخى مسائل کلامى با یکدیگر اختلاف داشتند.[15]
فرقه حنفیّه اگر چه از حیث تعداد زیادتر از تمام فرق اسلامى است، اما از لحاظ اعتقادات، ماتریدیّه بودند. در حالی که در علم کلام شهرت ماتریدیّه در مقابل اشعریّه کم است و اثر این عدم شهرت منجر به اینجا شده که از دیدگاه برخی محققان؛ امروز بیشتر علماى حنفیه هم‌عقیده اشاعره هستند و حال این‌که در زمان قدیم اشعرى بودن یک حنفى را به نظر تعجب نگاه می‌کردند.[16] هر چند ماتریدى در تعدادی از مبانی و اصول کلامی با اشعرى مخالفت کرده‌اند و بدین جهت است که علم کلام ماتریدیه از علم کلام اشعریه جدا شده است.[17] امّا از آن سو؛ ماتریدیه و اشاعره در کلیات عقاید و نیز در بسیارى امور اتفاق نظر دارند. لذا موارد اختلاف و اشتراک پیروان ابوحنیفه را باید در فرقه کلامی ماتریدیه جستجو کرد که در اینجا به صورت کوتاه بیان می‌شود و برای مباحث تفصیلی باید به کتاب‌هایی که در این‌ باره نوشته شده، مراجعه کرد.[18]
تفاوت‌ها و اشتراکات میان روش کلامی امامیه و ماتریدیه[19]
به رغم آنکه امامیه و ماتریدیه دو مکتب جدا از هم بوده، رابطه چندانى میان آنها به چشم نمی‌خورد و به نظر می‌رسد میان ماتریدیه، به مثابه یک فرقه بزرگ اهل سنت، و امامیه، به منزله بزرگ‌ترین و نیرومندترین بخش شیعه اختلافات مهمى وجود داشته باشد، در مقام مقایسه مشخص می‌شود که این دو مکتب، هم به لحاظ روش، و هم به لحاظ آموزه‌ها و عقاید، اشتراکات فراوانى دارند. هرچند به طور طبیعى اختلافاتى نیز میان آنها به چشم می‌خورد.
حقیقت این است که به رغم اختلاف در اسم و رسم دو مکتب، ماتریدیه و امامیه به لحاظ روش‌شناسى بسیار به یکدیگر نزدیک‌اند. ماتریدیه به لحاظ استفاده از روش عقلى، در جایگاهى میان معتزله و اشاعره قرار دارد، و امامیه نیز تقریباً چنین جایگاهى دارد. بیشتر متفکران شیعه عقل و نقل، هر دو، را در کنار هم و در تأیید یکدیگر به کار می‌برند، و در این جهت، روش آنان با روش کلامى ماتریدیان شباهت بسیار دارد. همان‌گونه که ماتریدیان در مباحث مختلف کلامى از عقل و قرآن و سنت متواتر سود می‌جویند، متکلمان امامى نیز از سه طریق فوق بهره می‌گیرند و در مقولات حُسن و قبح، اخبار آحاد، تنزیه در توحید، و... دیدگاه‌هاى بسیار مشابهى دارند. همچنین درباره مسئله شفاعت و برخی جزئیات عالم پس از مرگ؛ مانند پرسش نکیر و منکر، عذاب قبر، و نعمت قبر، و نیز امور ناظر به قیامت مانند صراط، میزان و حساب را که در کتاب و سنت مطرح شده است، می‌پذیرند، و تفسیرهایى که آنان از این امور ارائه می‌دهند کم‌وبیش شبیه تفاسیرى است که متکلمان شیعه ارائه داده‌اند. بنابراین، با چشم‌پوشى از برخى اشخاص و موارد نادر، در مجموع ماتریدیان به لحاظ روش‌شناسى با امامیه اشتراک دارند.
اما همچنان که امامیه و ماتریدیه در بسیارى مسائل توافق دارند، در پاره‌اى مسائل نیز میان آنان اختلاف رأى به چشم می‌خورد. در این مقام مهم‌ترین موارد اختلافى ماتریدیه و امامیه را به اختصار مطرح می‌سازیم.
1. تقسیم صفات الهى به صفات ذات و صفات فعل: ماتریدیان در باب صفات افعال دیدگاهى انحصارى دارند و با تمام دیگر فرقه‌هاى اسلامى از جمله پیروان امامیه اختلاف دارند.
2. رابطه ذات و صفات الهى: در مکتب امامیه صفات خداوند هرچند به لحاظ مفهومى مغایر با ذات خدا و مغایر با یکدیگرند، به لحاظ مصداقى و وجودى عین ذات خدا و عین یکدیگرند. به عبارت دیگر، تمام صفات الهى از ذات واحد انتزاع می‌شوند. در این باب هر چند از ابو منصور ماتریدى سخنى صریح در دست نیست و برخى از سخنان وى موهم دیدگاه عینیت صفات با ذات است،[20] پیروان وى تفسیر روشن و قابل قبولى از رابطه ذات و صفات ارائه نکرده، ظاهراً صفات را زاید بر ذات می‌دانند.
3. امامت: مهم‌ترین مسئله مورد اختلاف میان ماتریدیه و امامیه، بحث امامت است. ماتریدیان اولاً: امامت را امرى سیاسى ـ اجتماعى و از باب لزوم حاکمیت و اداره جامعه اسلامى می‌دانند و  در حقیقت، امامت از منظر آنان مرادف حکومت است؛ ثانیاً: قائل به عدم نص به نحو تعیین‌اند؛ و ثالثاً: ملاک عمده در این باب را عمل صحابه می‌شمارند، و بر اساس همین معیار، خلافت چهار حاکم نخست مسلمانان را مشروع می‌دانند.
اما دیدگاه امامیه در باب امامت کاملاً متفاوت با ماتریدیان است. از منظر امامیه، امامت منصبى الهى، یعنى جانشینى پیامبر اسلام(ص) است که تمام شئون پیامبر جز نبوّت و شریعت‌آورى را در بر می‌گیرد، و حقیقت آن، ولایت الهى بر عالم هستى و وساطت فیض خداوند است. بنا بر این دیدگاه، حکومت و اداره امور مسلمانان یکى از شئون امامت است. بنابراین امام همواره امام است، چه در رأس حکومت باشد، چه نباشد: «الحسن و الحسین امامان، قاما او قعدا».[21]
4. رؤیت خدا: از دیگر موارد اختلاف ماتریدیه و امامیه رؤیت الهى است. ماتریدیان هر چند در باب خداشناسى، دیدگاهى کاملاً تنزیهى دارند، در باب رؤیت خدا قائل به امکان آن شده، در عین حال، از پذیرش لوازم جسمانى رؤیت، خوددارى می‌ورزند؛ در حالى که امامیه آن را محال می‌دانند.[22]
به هر حال؛ با جست‌وجو در منابع کلامی، نظر خاصی مربوط به علم انبیا از ابوحنیفه و ماتریدیه یافت نشد.
همچنین در مواردی میان دیدگاه‌های کلامی امامیه با  اشاعره–که امروزه عده‌ای از حنفیه نیز هستند که هم‌عقیده اشاعره هستند- تفاوت‌هایی وجود دارد که برای آگاهی از برخی تفاوت‌ها نمایه‌های «نحوه شکل گیری کلام اسلامی»، سؤال 12811؛ «اراده خداوند»، سؤال 31623؛ «قاعدۀ لطف و مسلمانان و مسیحیت»، سؤال 12812 و «شیعه و سنی و رؤیت خدا»، سؤال 8408 را مطالعه کنید.
 

[1]. زرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج 8، ص 36، دار العلم  للملایین، بیروت، چاپ هشتم، 1989م؛ سبحانى، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 585، مؤسسه امام صادق(ع)، قم، 1418ق.
[2]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 585؛ حلبى، على اصغر، تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ص 175، انتشارات اساطیر، تهران، چاپ دوم، 1376ش.
[3]. شبلى نعمانى، تاریخ علم کلام، ترجمه: فخر داعى، سید محمد تقى، ص 165، اساطیر، تهران، چاپ اول، 1386ش.
[4]. ر.ک: ابن جوزی، أبو الفرج عبد الرحمن بن على، المنتظم فى تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: عبد القادر عطا، محمد و مصطفى، ج 8، ص 129، دار الکتب العلمیة، بیروت،  چاپ اول، 1412ق؛ ابن عماد حنبلی، شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق: الأرناؤوط، ج 2، ص 230، دار ابن کثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1406ق؛ سمعانی، أبو سعید عبد الکریم بن محمد، الأنساب، تحقیق: معلمى یمانى، عبد الرحمن بن یحیى، ج 5، ص 111، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، حیدر آباد، چاپ اول، 1382ق.
[5]. موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 586.
[6]. مشکور، محمد جواد، فرهنگ فرق اسلامى، ص 170، آستان قدس رضوى، مشهد، چاپ دوم، 1372ش.
[7]. مطهرى، مرتضی، مجموعه آثار، ج 3، ص 63 – 64، انتشارات صدرا، تهران.
[8]. ر.ک: تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ص 179 – 180؛ تربتی شهابی خراسانى، محمود بن عبد السلام، ادوار فقه، ج 3، ص 699 – 701، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، چاپ پنجم، 1417ق.
[9]. گرجى، ابو القاسم، تاریخ فقه و فقها، ص 88، مؤسسه سمت، تهران، چاپ سوم، 1421ق.
[10]. تفتازانى، سعد الدین، شرح المقاصد، مقدمه، تحقیق و تعلیق: عمیره‏، عبد الرحمن، ج 5، ص 156، الشریف الرضی، افست قم، چاپ اول، 1409ق؛ رازى حبلرودى، خضر، التوضیح الأنور بالحجج الواردة لدفع شبه الأعور، تحقیق: رجائى، سید مهدى، ص 32، ‏کتابخانه آیت الله مرعشى نجفى، قم، چاپ اول، 1424ق؛ سبحانى، جعفر، بحوث فی الملل و النحل، ج 3، ص 146، مؤسسة النشر الإسلامی، مؤسسة الإمام الصادق(ع)، قم.
[11]. مشکور، محمد جواد، اخبار سلاجقه روم به انضمام مختصر سلجوقنامه ابن بى‏بى، مقدمه، ص 72، کتاب فروشى تهران، ‏1350ش؛ پیرنیا، حسن، اقبال آشتیانى، عباس، تاریخ ایران از آغاز تا انقراض سلسله قاجاریه، متن تاریخ مفصل، ص 276، خیام، تهران، چاپ نهم، 1380ش.
[12]. رحمتى، محمد کاظم، پاسخ نغز، ص 7، مؤسسه فرهنگى اهل قلم، تهران، چاپ اول، 1381ش.
[13]. از متفکران اهل سنت که در مذهب حنفى، نظامى کلامى مبتنى بر تعالیم ابو حنیفه بنیان نهاده است. ر.ک: تاریخ علم کلام در ایران و جهان، ص 49 – 51.
[14]. متکلم مشهور اهل سنت که مکتب کلامى اشاعره را پدید آورده است.
[15]. پاسخ نغز، ص 7 – 8.
[16]. تاریخ علم کلام، ص 70.
[17]. ر.ک: همان، ص 71 – 72.
[18]. ر.ک: جلالی، سید لطف الله، تاریخ و عقاید ماتریدیه، انتشارات مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1386ش؛ ناطقی، حیات الله، خدا و صفات خدا در مکتب امامیه و ماتریدیه، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی، 1385ش.
[19]. این قسمت برگرفته از کتاب  «تاریخ و عقاید ماتریدیه» است که به صورت خلاصه بیان شده است.
[20]. ر.ک: ماتریدى، ابو منصور، التوحید، به تحقیق ابراهیم‏، عاصم، ص 37 – 40 و 70 – 72، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1427ق.
[21]. شیخ حر عاملى، إثبات الهداة، با مقدمه آیت الله مرعشى نجفى‏، ج 4، ص 9، مؤسسة الأعلمی، بیروت، چاپ اول، 1422ق.
[22]. ر.ک: جلالی، سید لطف الله، تاریخ و عقاید ماتریدیه.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها