جستجوی پیشرفته
بازدید
96137
آخرین بروزرسانی: 1393/06/10
خلاصه پرسش
با آنکه مجازات فردی که به پیامبر(ص) و امامان توهین کند اعدام است؛ چرا آنان در برابر برخی توهین‌ها واکنشی نشان نداده بلکه در برخی از موارد با توهین‌کنندگان به نرمی برخورد می‌‌کردند؟
پرسش
سلام؛ درباره سب النبی (ص) در روایات هست که مثلاً کسی به مادر حضرت توهین کرد، حضرت فرمودند اگر تو راست می‌گویی خدا او را بیامرزد و اگر دروغ می‌‌گویی خدا تو را بیامرزد و یا در جاهای دیگر می‌بینیم که اگر به حضرات توهین می‌‌شد با عطوفت و نرمی برخورد می‌کردند، حالا چه طرف شرمنده شود یا نشود، آیا این رفتار معصومین با مجازات ساب النبی(ص) و ائمه(ع) که فقها مطرح کرده‌‌اند منافات ندارد؟
پاسخ اجمالی
در برخی از روایات آمده است؛ امامان(ع) در برابر کسانی که به آنان یا به امامان قبل از آنان ناسزا می‌گفتند گاهی سکوت و گاهی نیز با نرمی و ملاطفت برخورد می‌کردند، در حالی‌که مجازات ساب النبی و امامان(ع)، قتل و کشتن است نه مدارا کردن و ملاطفت.
برای دست‌یابی به پاسخ لازم است مجازات ساب النبی و شرایط اجرای آن مورد بررسی قرار گیرد، آن‌گاه فلسفه برخورد امامان روشن خواهد شد.
مجازات توهین‌کنندگان به پیامبر(ص) از لحاظ فقهی و قانونی، اعدام است. اما فقها با پذیرش این مطلب حتی در مورد دیگر معصومان و با آنکه به نجاست چنین افرادی معتقدند، اما گفته‌اند؛ اگر این توهین از روی جهل یا بر اثر غضب و خشم شدید باشد، حکم به ارتداد و کفر نشده و بر او حد جاری نخواهد شد.
بنابراین کسانی که به ائمه(ع) توهین می‌کردند؛
اوّلاً: مشمول حکم ساب النبی نمی‌شدند.
ثانیاً: اهانت از روی خشم و غضب و یا جهالت دارای تعزیر است نه اعدام و فلسفه تعزیر نیز تنبیه و آگاهی مجرم جهت هدایت و پیشگیری از انجام جرم در آینده است که رفتار امامان(ع) نیز بهترین تعزیر برای این‌گونه افراد بود؛ زیرا سبب شناخت و آگاهی آنان نسبت به اهل بیت و حقانیت آنان می‌شد.
ثالثاً: حتی با فرض صدق عنوان ساب النبی، اجرای حکم آن مشروط به ایمن بودن و نبود خطر جانی، مالی و آبرویی برای اجرا کننده و یا وابستگان آنان می‌باشد که چنین شرایطی برای امامان(ع) در آن برهه زمانی مهیا نبوده است.
 
پاسخ تفصیلی
نقل شده است روزی مروان بن حکم به حضرت امام‏ حسن‏(ع) ناسزا گفت، هنگامى که ناسزا گوئیش تمام شد، امام(ع) به او فرمود: من چیزى از سخنان تو را نادیده نخواهم گرفت، ولى خدا جزاى تو را خواهد داد، اگر راست بگویى خدا جزاى راست‌گویى را به تو خواهد داد و اگر دروغ بگویى نیز خدا جزاى دروغ‌گویى تو را خواهد داد؛ زیرا خداوند جزاى عمل بد را سخت‏تر از من خواهد داد.[1]
ممکن است سؤالی به ذهن برسد و آن این‌که مجازات ساب النبی و ساب الائمه در اسلام، قتل و اعدام است؛ پس چرا امامان معصوم(ع) در برابر این‌گونه افراد نه تنها سکوت می‌کردند، بلکه گاهی با آنان با ملاطفت و خوش‌رویی رفتار می‌نمودند.
برای دست‌یابی به پاسخ این اشکال، لازم است مجازات ساب النبی و شرایط اجرای آن‌را بررسی نماییم تا فلسفه و حکمت کار امامان(ع) برای ما روشن شود.
مجازات ساب النبی و شرایط اجرای آن
مجازات ساب النبی از لحاظ فقهی و قانونی، قتل و اعدام است، حتی فقها کسی را که به یکى از دوازده امام(ع) دشنام دهد، یا با آنان دشمنى داشته باشد، کافر دانسته و حکم به نجاست او داده،[2] قتلش را جایز یا واجب می‌دانند.[3]
اما گفته‌اند؛ اگر از روی جهالت یا بر اثر غضب و خشم شدید دشنام دهد، حکم به ارتداد یا کفرش داده نمی‌شود و بر او حد ساب جاری نخواهد شد.[4]
در ماده ۲۶۲ قانون مجازات اسلامی و تبصره آن نیز به پیروی از فقه چنین آمده است: هر کس پیامبر اعظم(ص) و یا هریک از انبیاء عظام الهی را دشنام دهد یا قذف کند ساب النبی است و به اعدام محکوم می‌شود. همچنین قذف هر یک از ائمه معصومین(ع) و یا حضرت فاطمه زهرا(س) یا دشنام به ایشان در حکم سب نبی است. اما صدق ساب النبی و حکم اعدام و قتل برای ساب النبی یا امامان معصوم و حضرت فاطمه(س) از لحاظ فقهی و حتی قانونی دارای شرایطی است که اگر آن شرایط فراهم نباشند در برخی از موارد بر فرد، اطلاق ساب النبی نمی‌شود و در برخی از موارد نیز با وجود صدق این عنوان، اعدام و قتلش جایز نیست که اینک به برخی از آن شرایط از دیدگاه فقه و حقوق اشاره می‌کنیم.
در ماده ۲۶۳ قانون مجازات و تبصره آن افرادی که ادعا نمایند اظهاراتشان از روی اکراه، غفلت، سهو یا در حالت مستی یا غضب یا سبق لسان یا بدون توجه به معانی کلمات و یا نقل قول از دیگری بوده است ساب النبی محسوب نمی‌شود.
از نظر فقهی نیز حتی در جایی که عنوان ساب النبی صادق باشد قتل و کشتن فرد زمانی تجویز شده است که اجرای چنین حکمی برای اجرا کننده و یا افراد منتسب به او خطر جانی، آبرویی یا مالی نداشته باشد.[5] در غیر این صورت اجرای حکم و کشتن ساب النبی یا امامان(ع) نه تنها مصلحت نیست، بلکه مصلحت در سکوت و در برخی از موارد در مدارا کردن است.
بنابراین؛ اوّلاً: با توجه به تبلیغات سوء سیاسی در آن زمان علیه ائمه(ع) بویژه امام علی(ع) و انتساب بدبختی‌ها و جنگ و خونریزی‌ها و یتیم شدن کودکان به آن حضرت و بدبین کردن مردم نسبت به آنان و بر انگیختن خشم و غضب مردم جاهل و بی‌اطلاع نسبت به آن بزرگواران و خاندان آنان، این‌گونه اهانت‌ها از سوی مردم به دلیل جهالت و خشم و غضب بوده است و مشمول حکم ساب النبی نمی‌شدند.
ثانیاً: اهانت از روی خشم و غضب و یا جهالت دارای تعزیر است، نه کشتن و اعدام. چنان‌که در تبصره ماده 263 قانون مجازات که بر گرفته از متون فقهی است بدان تصریح شده و فلسفه وضع تعزیرات و محول کردن آن به رأی و نظر حاکم نیز برای تنبیه و آگاهی دادن به مجرم با در نظر گرفتن وضعیت خاص او می‌باشد که امامان معصوم(ع) نیز با رفتار خود در بسیاری از موارد این افراد نا‌آگاه را شرمنده و هدایت به حق و حقانیت خود و اجدادشان می‌فرمودند که این رفتار امامان می‌توانست بهترین تعزیر برای آن مجرمان نا آگاه باشد.
چنانچه در روایت آمده است: «مردی در مدینه بود که امام کاظم(ع) را آزار و اذیت می‌کرد و به امام علی(ع) نیز دشنام و ناسزا می‌گفت، یاران امام(ع) اجازه خواستند تا او را به سزای اعمالش برسانند، امام(ع) آنان را نهی کرد ولی خودش به مزرعه آن مرد رفت و با مرکب خود وارد مزرعه گردید که به بخشی از زراعت خسارت وارد شد، آن مرد بر سر امام فریاد زد و خواستار جبران خسارت شد. امام(ع) فرمود چقدر خسارت وارد شده؟ گفت صد دینار، سپس فرمود چقدر امید داشتی به تو محصول برسد؟ گفت به مقدار دویست دینار، امام(ع) سی‌صد دینار به او داد و مزرعه‌اش را نیز به او بخشید، سپس برایش دعا نیز کرد، آن شخص از جایش برخاست سر مبارک امام(ع) را بوسید و سپس هنگامی که آن‌حضرت را در مسجد دید در حضور همگان بلند شد و گفت، خدا بهتر می‌داند رسالت خود را در کدام خاندان قرار دهد، آن‌گاه امام رو به یارانش کرد و فرمود: کدام کار بهتر بود؟! رفتار من با او یا پیشنهاد قتل از سوی شما؟ من با رفتار خود هم او را هدایت کرده‌ام و هم شرش را دفع نموده‌ام».[6]
ثالثاً: بر فرض صدق عنوان ساب النبی در تمام موارد، همان‌گونه که بیان شد اجرای حکم ساب النبی دارای شرایطی است که آن شرایط برای امامان(ع) در آن برهه زمانی مهیا نبود؛ از این‌رو امامان معصوم(ع) نه تنها خودشان کاری نمی‌کردند، بلکه به شیعیان و پیروان خویش نیز می‌فرمودند متعرض این‌گونه افراد نشوید فقط از مجالست با آنان دوری کنید.
چنان‌که در روایتی از امام صادق(ع) در مورد مردی که به امام علی(ع) ناسزا گفته و از او برائت جسته سؤال شده است، امام(ع) فرمود: «خونش حلال است اما شما متعرض او نشوید،[7] مگر این‌که از خطر ایمن باشید».[8]
در روایت دیگری آن‌حضرت فرموده‌اند: «هر گاه به ناصبى‏ها و هم‌نشینى آنها گرفتار شدى، مانند کسى باش که روى سنگ سرخ شده در آتش باشد تا برخیزى؛ زیرا خدا آنها را دشمن دارد و لعنت مى‏کند و چون دیدى در باره یکى از امامان بد گویند، بى‏درنگ برخیز که خشم خدا در این جا بر آنها فرود آید».[9]
 

[1]. مجلسی، محمد باقر، زندگانی حضرت زهرا(س) (ترجمه بحار الانوار)، مترجم: نجفی، محمد جواد، ص 398، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ اول، 1377ش.
[2]. خمینى، موسوی، سید روح اللّٰه، توضیح المسائل( محشّٰى)، گرد آورنده، خمینی بنى هاشمى‌، سید محمد حسین، ج 1، ص 79، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ هشتم، 1424ق.
[3]. تبریزى، جواد بن على‌، أسس الحدود و التعزیرات‌، ص 257 - 259، قم، دفتر مؤلف، چاپ اول، 1417ق.
[4]. لنکرانى، موحدی، محمد فاضل،‌ جامع المسائل‌ عربی، ص 490، قم، امیر قلم‌، چاپ اول، 1425ق.
[5]. أسس الحدود و التعزیرات، ص 258 – 259؛ مازندرانى، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی- الأصول و الروضة، محقق و مصحح، شعرانى، ابوالحسن‏، ج 10، ص 40، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
[6]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 233 - 234، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[7]. طوسى، محمد بن الحسن، تهذیب الأحکام، محقق، مصحح، خرسان، حسن الموسوى، ج 10، ص 215، تهران، دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
[8]. «قلت لأبی عبد اللَّه ع أی شی‏ء تقول فی رجل سمعته یشتم‏ علیا ع‏ و یبرأ منه قال فقال لی هو و اللَّه حلال الدم و ما ألف منهم برجل منکم دعه- الکافی‏، لا تعرض له إلا أن تأمن على نفسک‏.»؛ فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج 15، ص 499، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، اصفهان، چاپ اول، 1406ق.
[9]. «إِذَا ابْتُلِیتَ بِأَهْلِ النَّصْبِ وَ مُجَالَسَتِهِمْ فَکُنْ کَأَنَّکَ عَلَى الرَّضْفِ حَتَّى تَقُومَ‏ فَإِنَّ اللَّهَ یَمْقُتُهُمْ وَ یَلْعَنُهُمْ فَإِذَا رَأَیْتَهُمْ یَخُوضُونَ فِی ذِکْرِ إِمَامٍ مِنَ الْأَئِمَّةِ فَقُمْ فَإِنَّ سَخَطَ اللَّهِ یَنْزِلُ هُنَاکَ عَلَیْهِمْ.»؛ کلینى، محمد، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 2، ص 379، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها