جستجوی پیشرفته
بازدید
20728
آخرین بروزرسانی: 1397/07/11
خلاصه پرسش
برادران حضرت یوسف(ع) دچار چه نوع ضعف‌هاى اخلاقى بودند؟
پرسش
برادران حضرت یوسف(ع) دچار چه نوع ضعف‌هاى اخلاقى بودند و چه عواملی باعث این ضعف‌ها بوده است؟
پاسخ اجمالی
از مهم‌ترین رذایل و ضعف‌های اخلاقی برادران یوسف(ع) حسادت، تکبّر، تهمت و دروغ آنان بود. منشأ این رذائل و ضعف‌های اخلاقی برادران یوسف، نقصان شخصیتی آنها بود و آنان برای توجیه رفتار ناشایستشان به فرافکنی پرداخته و پدر را مقصّر می‌شمارند. برادران یوسف بجای این‌که دلیل محبت بیشتر پدرشان به یوسف(ع) و بنیامین را در کمال شخصیت آن دو جستجو کنند و با تکمیل همان ابعاد در وجودشان خود را نیز لایق همان مرتبه از محبت یعقوب(ع) کنند، دچار خود برتر بینی شده و زمینه رفتارهای ناهنجار بعدی را فراهم کردند.
 
پاسخ تفصیلی
داستان پُر فراز و نشیب حضرت یوسف(ع) و برادرانش را می‌توان از زوایاى گوناگون نگریست.[1] یکی از مواردی که باید عبرت گرفت، عملکرد اشتباه برادران حضرت یوسف نسبت به او است. از مهم‌ترین رذایل و ضعف‌های اخلاقی برادران یوسف(ع) حسادت،[2] تکبّر،[3] تهمت و دروغ[4] آنان بود.
در قرآن کریم می‌خوانیم: «إِذْ قالُوا لَیوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبینا مِنَّا وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبانا لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»؛[5] هنگامى که(برادران) گفتند: «یوسف و برادرش ‏[بنیامین‏] نزد پدر، از ما محبوب‌ترند؛ در حالى که ما گروه نیرومندى هستیم! مسلّماً پدر ما، در گمراهى آشکارى است!
این کلام از پسران یعقوب مشتمل بر سه رذیلت و ضعف اخلاقی است:
اول: حسد؛ چون گفتند: «إِذْ قالُوا لَیوسُفُ وَ أَخُوهُ أَحَبُّ إِلى‏ أَبِینا مِنَّا».[6]
دوم: کِبر؛ «وَ نَحْنُ عُصْبَةٌ»؛[7] که با خود می‌گفتند ما دلاورانیم و نفع ما به پدرمان بیشتر می‌رسد و براى اصلاح امور او آماده‌تریم و یوسف و برادرش کوچک هستند و توانایى ندارند.[8] آنها با گفتن این جمله خود را برتر دانسته و دچار تکبّر شدند.
سوم. نسبت و تهمت ضلالت و گمراهى به پیامبر خدا؛ «إِنَّ أَبانا لَفِی ضَلالٍ مُبِینٍ».[9] آنها علاوه بر حسادت، نشان دادند که دچار تکبّر شده و در اثر این تکبّر، پدر را متّهم به اشتباه و انحراف در مهر ورزى به فرزندان کردند.
به دنبال این رذائل و ضعف‌ها، گناه دروغ گفتن به پدر و پیامبر زمان خود حضرت یعقوب(ع)، دامنگیرشان شد، و به دروغ گفتند که، یوسف را گرگ خورده است: «قالُوا یا أَبانا إِنَّا ذَهَبْنا نَسْتَبِقُ وَ تَرَکْنا یوسُفَ عِنْدَ مَتاعِنا فَأَکَلَهُ الذِّئْبُ وَ ما أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنا وَ لَوْ کُنَّا صادِقین»؛[10] گفتند: «اى پدر! ما رفتیم و مشغول مسابقه شدیم، و یوسف را نزد اثاث خود گذاردیم و گرگ او را خورد! تو هرگز سخن ما را باور نخواهى کرد، هر چند راستگو باشیم!».
عامل این ضعف اخلاقی این بود که؛ می‌دیدند حضرت یوسف(ع) در میان برادران امتیاز و نورانیت و محبوبیت خاصى دارند ولى آنان این مرتبه و درجه از محبوبیت را ندارند. علّت محبّت شدید یعقوب(ع) به حضرت یوسف(ع)، کمالاتی بود که در وجود وی، می‌دید و مقام و منزلت الهی‌ای که یوسف در آینده از آن بهره‌مند می‌شد نه این‌که محبت یعقوب از روی هوا و هوس باشد. و انسان عادل و منصف در برخورد با صاحبان کمال، احترام و رفتار متفاوتی نسبت به کسانی که فاقد آن کمال یا کمالات هستند از خود نشان می‌دهد و این نه تنها زشت نیست؛ بلکه لازمه عدل و انصاف است. روشن است که آنچه خلاف عدل و عصمت است برخورد تبعیض آمیز است؛ یعنی برخوردی که بر اساس معیارها و امتیازات نباشد؛ اما اگر بر اساس توانایی‌ها و کمالات با افراد مختلف، متفاوت برخورد شود نه تنها تبعیض نیست که خلاف آن زشت و تبعیض است؛ یعنی اگر با صاحب کمال و فاقد کمال به یک شکل برخورد شود ناپسند است و بدیهی است که رفتار مساوی با این دو عادلانه نیست.
بر اساس این آیات شریفه؛ منشأ حسادت و دیگر رذائل و ضعف‌های اخلاقی برادران یوسف، نقصان شخصیتی آنها بود و آنان برای توجیه رفتار ناشایستشان به فرافکنی پرداخته و پدر را مقصّر می‌شمارند. برادران یوسف بجای این‌که دلیل محبت بیشتر پدرشان به یوسف(ع) و بنیامین را در کمال شخصیت آن دو جستجو کنند و با تکمیل همان ابعاد در وجودشان خود را نیز لایق همان مرتبه از محبت یعقوب(ع) کنند، دچار خود برتر بینی شده و با تحریک حسادت در هم آمیخته و زمینه رفتارهای ناهنجار بعدی را فراهم کردند.
 

[5]. یوسف، 8.
[6]. طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 158، انتشارات اسلام، تهران، چاپ دوم، 1378ش؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق: بهبودی‏، محمد باقر، ج ‏9، ص 21، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اول، 1404ق؛ مغنیه، محمد جواد، تفسیر الکاشف، ج ‏4، ص 292، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1424ق؛ قشیری، عبدالکریم بن هوازن، لطایف الاشارات، تحقیق: بسیونی‏، ابراهیم، ج ‏2، ص 170، الهیئة المصریة العامه للکتاب، مصر، چاپ سوم، بی‌تا.
[7]. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 158؛ قرائتی، محسن، تفسیر نور ( چاپ جدید)، ج ‏4، ص 160، مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، تهران، چاپ اول، 1388ش.
[8]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج ‏3، ص 7، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ تفسیر الکاشف، ج ‏4، ص 292؛ فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏18، ص 423، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق.
[9]. اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏7، ص 158؛ لطایف الإشارات، ج ‏2، ص 170. 
[10]. یوسف، 17.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها