جستجوی پیشرفته
بازدید
152945
آخرین بروزرسانی: 1402/09/01
خلاصه پرسش
دور و تسلسل را تعریف کنید و بگویید چرا دور و تسلسل باطل است؟
پرسش
دور و تسلسل را تعریف کنید و بگویید چرا باطل است؟
پاسخ اجمالی

«دور» عبارت است از: این‌‌که وجود چیزی توقف داشته باشد بر وجود خودش -با واسطه و یا بدون واسطه-. به عنوان نمونه در دور با واسطه گفته می‌‌شود "الف" متوقف بر "ب" است، و "ب" متوقف بر "الف". پس الف متوقف بر "الف" است.

در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمۀ آن تقدم شیء بر نفس است. با این بیان که اگر وجود "الف" متوقف بر "ب" و وجود "ب" متوقف بر "الف" باشد، پس برای موجود شدن "الف" باید قبلاً "ب" موجود باشد و "الف" معدوم، و چون وجود "ب" هم متوقف به وجود "الف" است، پس باید در همان لحظه "الف" موجود باشد. در نتیجه لازم است "الف" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.

«تسلسل» در اصطلاح فلسفه، یعنی ترتب و ادامۀ سلسلۀ علت و معلول تا بی‌نهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیر متناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند.

تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول، وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی‌نهایت وجود دارند، لازم می‌‌آید که بی‌نهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بدون آن‌‌که آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه‌‌گاه این وجودهای وابسته و رابط است موجود باشد، و این محال است.

پاسخ تفصیلی

تعریف دور

«دور» -به فتح «د» و سکون «و»- از اصطلاحات منطق و فلسفه است که در سایر علوم به ویژه فقه و اصول کابرد زیادی دارد. دور عبارت است از: این‌که وجود چیزی توقف داشته باشد بر وجود خودش -با واسطه و یا بدون واسطه-.

به عنوان نمونه در دور با واسطه گفته می‌‌شود "الف" متوقف بر "ب" است، و "ب" متوقف بر "الف". پس الف متوقف بر "الف" است.

در بطلان دور اختلافی وجود ندارد؛ زیرا لازمۀ آن تقدم شیء بر نفس است. به این معنا که اگر وجود "الف" متوقف بر "ب" و وجود "ب" متوقف بر "الف" باشد، پس برای موجود شدن "الف" باید قبلاً "ب" موجود باشد و "الف" معدوم، و چون وجود "ب" هم متوقف به وجود "الف" است، پس باید در همان لحظه "الف" موجود باشد. در نتیجه لازم است "الف" در آنِ واحد هم باشد و هم نباشد. وجود و عدم یک چیز در آنِ واحد یعنی اجتماع نقیضین، و اجتماع نقیضین محال است.

اقسام دور

دور بر دو قسم است:1. دور مصرح، 2. دور مضمر.

دور مصرح همان دور بدون واسطه است. مانند مثالی که گذشت و به دور با واسطه «دور مضمر» می‌‌گویند. مثلاً هرگاه "الف" متوقف بر "ب" باشد و با متوقف بر "ج" و "ج" متوقف بر "دال" و "دال" متوقف بر "الف" باشد به آن دور مضمر گویند.

تعریف تسلسل

«تسلسل» در لغت به معنای روان شدن آب، و هر امری که وجود آن پی در پی باشد.

تسلسل در اصطلاح فلسفه، یعنی ترتب و ادامۀ سلسلۀ علت و معلول تا بی‌‌نهایت. به عبارت دیگر، تسلسل عبارت است از: ترتب امور غیرمتناهی به نحوی که مترتب لاحق، مترتب بر مترتب سابق، و به دنبال آن باشد. و بالاخره اموری که در ترتب وجودی به یکدیگر پیوسته باشند.

شرایط محال بودن تسلسل

حکیمان بر این باورند که تسلسل در صورتی محال است که سه شرط و سه ویژگی داشته باشد:

  1. اجزا و افراد سلسله بالفعل موجود باشند نه بالقوه؛ بنابراین تسلسل در عدد محال نیست؛ زیرا هر چند بی‌‌نهایت عدد می‌‌توان فرض کرد، ولی وجود بی‌‌نهایت آن، به صورت بالقوه بوده، و به معنای لایقفی(توقف ندارد) است. به این معنا که بر عددی می‌‌توان عدد دیگری را افزود؛ اما وجود بالفعل عدد همیشه محدود است.
  2. شرط دوم این است که اجزا و افراد سلسله با هم در یک زمان وجود داشته باشند. بر این اساس، حوادث زمانی که در یک زمان نمی‌‌توانند موجود باشند؛ بلکه وجود هر قطعه‌‌ای متوقف بر عدم وجود قبلی است، چنین موجوداتی اگر بی‌‌نهایت هم موجود باشند محال نخواهد بود. مانند وجود امروز متوقف بر از بین رفتن وجود دیروز است.
  3. شرط و ویژگی سوم این است که بین اجزا و افراد، توقف و ترتب وجودی باشد؛ لذا اگر بی‌‌نهایت اشیا موجود باشد؛ اما ترتب و توقفی بر هم نداشته باشند، محال نخواهد بود. [1]

اقسام تسلسل

تسلسل از لحاظ امور متسلسل اقسامی دارد:

  1. تسلسل در امور اعتباری که بر حسب اعتبار معتبِر و اعتبارکننده است که آن‌‌را تسلسل یقفی می‌‌نامند. این نوع تسلسل با توقف و عدم اعتبارِ اعتبارکننده متوقف می‌‌شود. فلاسفه این تسلسل را باطل نمی‌‌دانند؛ زیرا که در حقیقت تسلسل نیست و شخص می‌‌تواند هر اندازه که بخواهد اوهام و تخیلات خود را دنبال هم ادامه دهد.
  2. تسلسل در حوادث و امور فانی. این نوع تسلسل نیز باطل نیست؛ زیرا اجرای آن به طور متدرج موجود و معدوم می‌‌‌شوند و مجتمع در وجود نخواهند بود، و حوادث زمانی هریک در ظرف خود موجودند.
  3. تسلسل در علل و معلول که عبارت است از: ترتب امور غیر متناهی که هر مرتبتی علت لاحق و معلول سابق خود باشد. این نوع تسلسل باطل و محال است. در کتاب کشف المراد در تعریف این نوع تسلسل آمده است:

«و هو وجود علل و معلولات فی سلسلة واحدة غیر متناهیة».[2]

دلیل بطلان تسلسل

تسلسل از آن جهت باطل است که چون وجود معلول وجودی وابسته، نیازمند و غیر قائم به ذات خود؛ یعنی ممکن الوجود و وجود رابط است. بنابر این، هرگاه فرض کنیم چنین موجوداتی در حد بی‌‌نهایت وجود دارند، لازم می‌‌آید که بی‌‌نهایت وجود وابسته و قائم به غیر و رابط داشته باشیم، بدون آن‌‌که آن غیر و آن وجود مستقل که تکیه‌‌گاه این وجودهای وابسته و رابط است، موجود باشد، و این محال است.[3]

فلاسفه برای محال ‌بودن تسلسل، براهینی[4] اقامه کرده‌‌‌اند که در زیر به گوشه‌‌‌ای از آنها اشاره می‌‌شود:

فارابى در برهان خود که به "اسد و اخصر"[5] معروف است، این‌‌گونه استدلال کرده است:

اگر سلسله‌‌‏اى از موجودات را فرض کنیم که هر یک از حلقات آن وابسته و متوقف بر دیگرى باشد به گونه‌‌‏اى که تا حلقۀ قبلى موجود نشود، حلقۀ وابسته به آن هم تحقق‌‌‌پذیر نباشد، لازمه‌‌‏اش این است که کل این سلسله وابسته به موجود دیگرى باشد؛ زیرا فرض این است که تمام حلقات آن داراى این ویژگى است و ناچار باید موجودى را در رأس این سلسله فرض کرد که خودش وابسته به چیز دیگرى نباشد و تا آن موجود تحقق نداشته باشد، حلقات سلسله به ترتیب وجود نخواهند یافت. پس چنین سلسله‌‏‌اى نمی‌‌تواند از جهت آغاز نامتناهى باشد. و به عبارت دیگر، تسلسل در علل محال است.

صدرالمتألهین در حکمت متعالیه براى محال ‌‌بودن تسلسل در علل هستی‌‌‌بخش، نظیر این برهان را اقامه کرده که تقریر آن چنین است:

بنابر اصالت وجود و ربطی‌بودنِ وجودِ معلول نسبت به علت هستی‌‌‏بخش، هر معلولى نسبت به علت ایجادکننده‏‌‌اش عین ربط و وابستگى است و هیچ‌‌گونه استقلالى از خود ندارد، و اگر علت مفروض نسبت به علت بالاترى معلول باشد، همین حال را نسبت به آن خواهد داشت، پس اگر سلسله‌‏‌اى از علل و معلولات را فرض کنیم که هر یک از علت‌‌‌ها معلول علت دیگرى باشد، سلسله‌‏‌اى از تعلقات و وابستگی‌‌ها خواهند بود، و بدیهى است که وجود وابسته بدون وجود مستقلى که طرف وابستگى آن باشد تحقق نخواهد یافت. پس ناچار باید وراى این سلسله ربط‌‌ها و تعلقات، وجود مستقلى باشد که همگى آنها در پرتو آن تحقق یابند. بنابراین، نمی‌‌توان این سلسله را بی‌‌آغاز و بدون مستقل مطلق دانست. [6]

با این توضیح روشن شد: به موجودی نیازمندیم که معلول علت دیگر و وابسته به موجود دیگری نباشد و مستقل مطلق باشد و این همان چیزی است که ما او را خدا می‌‌نامیم و فلاسفه واجب الوجود.


[1]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، نهایة الحکمة، ص 167 – 170، قم، مؤسسه نشر اسلامی، چاپ پنجم، 1404ق.

[2]. علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 117، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1407ق؛ ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی در فلسفۀ اسلامی، ج 1، ص 160، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، چاپ دوم، 1365.

[3]. ولایی عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص 155-156، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1374.

[4]. حدود ده برهان اقامه کرده‌اند.

[5]. ر. ک: «برهان اسد و اخصر فارابی»، 123955.

[6]. تفاوت این دو برهان در آن است که برهان اول در مطلق علت‌‌هاى حقیقى جارى است، علت‌‌هایى که لزوما باید همراه معلول موجود باشند، ولى برهان دوم مخصوص علت‌‌هاى هستی‌‌‏بخش است و در علل تامه هم جارى می‌‌شود از آن نظر که مشتمل بر علت‌‌هاى هستی‌‌بخش هستند. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش ‏فلسفه، ج ‏2، ص 81- 82؛ برای آگاهی بیشتر در باره برهان تسلسل، ر. ک: برهان امتناع تسلسل و اثبات خدا، سؤال 2223 (سایت: 2367).

 

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها