جستجوی پیشرفته
بازدید
23287
آخرین بروزرسانی: 1394/03/01
خلاصه پرسش
معنای مالکیت و فرمان‌روایی پروردگار چیست؟ چرا گفته می‌شود که خداوند «پادشاه» است؟
پرسش
صفت مالک بودن خداوند را توضیح دهید؟ و چرا گفته می‌شود که خداوند «پادشاه» است؟
پاسخ اجمالی
یکی از صفات خداوند «مالک» است که در لغت به معنای «نیرومندى» و «در انحصار خود گرفتن» می‌باشد. این کلمه، در زبان فارسی گاهی به «پادشاه» ترجمه می‌شود، که اگر به خداوند نسبت داده شود، مقصود معنای وسیع‌تری متناسب با ذات الهی است. به این بیان که خدای تعالی، مالک حقیقى همه موجودات و مالک تدبیر آنها است، و این مالکیت، نتیجه خالقیت و ربوبیت او است. آن‌کس که موجودات را آفریده و تحت حمایت خود پرورش می‌دهد و لحظه به لحظه فیض وجود و هستى به آنها می‌بخشد، قطعاً مالک و پادشاه حقیقى آنان است.
 
پاسخ تفصیلی
صفاتی که در قرآن و حدیث بیانگر مالکیت و قدرت مطلقه الهی می‌باشد، عبارت‌اند از: «مالک، مَلِک، مَلیک». «مالک»؛ در زبان فارسی گاهی به «پادشاه» ترجمه می‌شود، این کلمه، در زبان فارسی گاهی به «پادشاه» ترجمه می‌شود، که اگر به خداوند نسبت داده شود، مقصود معنای وسیع‌تری متناسب با ذات الهی است.
«پادشاه جهان»‏؛ یک اصطلاح عرفانى است که مقصود ذات حق تعالى می‌باشد.[1]
برای روشن شدن مطلب، معنای این کلمات در لغت و قرآن و حدیث توضیح داده می‌شوند.  
واژه‌شناسى «مالک»، «مَلِک» و «مَلیک»
صفت «مالک (دارا)»، اسم فاعل است و «مَلِک (فرمان‌روا)»، صفت مشبّهه و «مَلیک (صاحب)»، صفت مشبّهه یا صیغه مبالغه است و البته هر سه، برگرفته از ریشه «ملک»اند که بر نیرومندى و تصرف داشتن چیزى و در انحصار خود گرفتن دلالت می‌کند.[2]
در مورد تفاوت این سه صفت، برخی از مفسّران قرآن گفته‌اند: از آن‌جا که در طول زمان، مَلِک و ملیک بر پادشاه و فرمان‌روا اطلاق شده‌اند، مالک را دارنده عین و ذات چیزى، و مَلِک و ملیک را صاحب تدبیر دانسته‌اند.[3]
مالک و مَلِک و مَلیک، در قرآن و حدیث
برخى از موارد به کار رفته صفات «ملک» و «مالک» و «ملیک» در قرآن و احادیث، عبارت‌اند از: «مَلِکِ النَّاسِ»،[4] «مالک یوم الدین»،[5] «عندَ مَلِیکٍ مُّقْتَدِر»،[6] «مَلِکُ الْآخِرَهِ وَ الدُّنْیَا»،[7] «مَلِکُ الْعَطَایَا»،[8] «مَلِکُ الْمَحْیَا وَ الْمَمَات‏»،[9] «مَلِکُ مَنْ فِی السَّمواتِ، وَ مَلِکُ مَنْ فِی الْاَرْض‏»،[10] «انّ مَالِکَ الْمَوْتِ هُوَ مَالِکُ الْحَیَاه».[11]
بسیارى از مواردى که مَلِک و مالک درباره آنها به کار رفته، هم می‌توانند عین باشند و هم تدبیر. براى مثال؛ «مَلِک الناس» را هم می‌توان «مالک اعیان مردم» معنا کرد؛ زیرا خدا مالک ذات همه چیز، از جمله انسان‌ها است و هم می‌توان «مالک تدبیر مردم» تفسیر کرد. یا «مالک بخشش‌ها» را هم می‌توان «مالک اعیان بخشش‌ها» تفسیر کرد و هم «مالک تدبیر بخشش‌ها».[12]
ویژگی‌ها و اوصاف مالکیت و فرمان‌روایی خداوند
مالکیت تدبیر، لازمه مالکیت حقیقى عین است، و این دو مالکیت، قابل تفکیک نیستند و چون خدا، مالک حقیقى همه موجودات است، مالک تدبیر آنها نیز خواهد بود. به دیگر سخن؛ این مالکیت، نتیجه خالقیت و ربوبیت است، آن‌کس که موجودات را آفریده و تحت حمایت خود پرورش می‌دهد و لحظه به لحظه فیض وجود و هستى به آنها می‌بخشد، مالک و پادشاه حقیقى موجودات می‌باشد. در حالی که در مورد غیر خدا، چون مالک بودن عین و تدبیر، هر دو اعتبارى است، این دو نوع مالکیت، قابل تفکیک است؛ یعنی ممکن است کسى مالک چیزى باشد، امّا اجازه تصرّف در آن چیز را نداشته باشد؛ یا مالک تدبیر چیزى باشد، امّا مالک ذات آن چیز نباشد. [13] 
پادشاه در دولت خود تنها یک چیز را در تصرف دارد که حکم و سلطه است، در صورتى که خدا مالک سلطه و همه چیزها و حتى اشخاصى است که بر آنان فرمان می‌راند.[14]
در قرآن و روایات؛ مالکیت و فرمان‌روایی خداوند به شرح زیر توصیف شده است:
1. «بگو: خدایا! [اى] دارنده فرمان‌روایی! به هرکه بخواهى، فرمان‌روایى می‌دهى و از هرکه بخواهى، فرمان‌روایى را باز می‌ستانى. هرکه را بخواهى، عزیز می‌کنى و هرکه را بخواهى، خوار می‌کنى. همه خوبی‌ها به دست توست. تو بر همه چیز، توانایى».[15]
2. «فرمان‌روایى آسمان‌ها و زمین و آنچه در آنهاست، از آنِ خداست».[16]
3. «اوست خدایى که جز او خدایى نیست؛ فرمان‌رواى پاک».[17]
4. از جمله دعایى که جبرئیل(ع) به پیامبر اکرم(ص) آموخت: «تویى فرمان‌رواى هر کسی که در آسمان‌ها و زمین است، می‌باشی. و فرمان‌روایى جز تو در آسمان‌ها و زمین وجود ندارد».[18]
5. امام على(ع) در مورد نام‌هاى خداى متعال می‌فرماید: «... امّا وضع نام‌ها این‌گونه بود که خداى والا و بلند مرتبه، براى خود، نام‌هاى نیکو برگزید و خود را: "فرمان‌رواى پاک، سالم از هر عیب و نقص، ایمنی‌بخش، چیره و مسلط، شکست‌ناپذیر، جبران کننده، شایسته بزرگى و عظمت"[19] و غیر اینها نامید؛ و هر نامى که خدا با آن نامیده می‌شود، دلیلى دارد. وقتى "مَلِک" نام گرفت، مقصودش درست کردن معناى نام بر اساس حکمت و فرزانگى است، پس مخلوقات را آفرید و به آنها امر و نهى کرد تا حقیقت این نام و معناى فرمان‌روایى واقعیت یابد. "مُلک" هم چهار وجه دارد: توانایى، هیبت، سلطه، و امر و نهى. امّا در مورد توانایى [خداوند متعال] این سخن او است: "همانا گفتار ما براى چیزى، چون آن‌را بخواهیم، این است که به آن می‌گوییم: باش!، پس [بی‌درنگ] به وجود می‌آید".[20] این، توانایىِ کاملى است که دارنده آن نیازى به تماس مستقیم با چیزها ندارد، بلکه آنها را همان طور که می‌خواهد، ایجاد می‌کند و براى آفرینش چیزى نیازمند اندیشیدن نیست، بلکه هرگاه چیزى را بخواهد، همان طور که خواسته، با حکمت تمام پدید می‌آید...».[21]
6. امام باقر(ع): «خدا به آدم(ع) فرمود: منم خداى فرمان‌رواى توانا. من حق دارم همه آنچه را مقدّر کرده‌ام، طبق تدبیرم مجرى سازم، و حق دارم آنچه را خواهم به نحوى که خواهم، تغییر دهم و بعضى از آنچه را مؤخّر داشته‌ام مقدّم دارم و برخى را که مقدّم داشته مؤخّر کنم. منم خدایى که هر چه اراده کنم انجام دهم و از آنچه کنم بازخواست نشوم، و من مخلوقم را از آنچه کنند بازخواست نمایم‏».[22]
 

[1]. سجادی، سید جعفر، فرهنگ معارف اسلامی، ج ‏1، ص 463، دانشگاه تهران‏، چاپ سوم، 1373ش.
[2]. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، ج 5، ص 351 – 352، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق؛  ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏10، ص 492، بیروت، دار صادر، چاپ سوم.
[3]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 34، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 98، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 21 – 22، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. ناس، 3.
[5]. حمد، 4.
[6]. قمر، 55.
[7]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد و سلاح المتعبّد، ج ‏2، ص 455، تهران، المکتبه الاسلامیه، بی‌تا.
[8]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‏91، ص 93، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[9]. ابن طاووس، علی بن موسی، الدروع الواقیه، ص 90، بیروت، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1415ق.
[10]. سید ابن طاووس، رضی الدین علی، الاقبال بالاعمال الحسنه، ج ‏1، ص 239، قم، ‌انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1415ق.
[11]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، ص 72، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[12]. محمدی ری شهری، محمد، برنجکار، رضا، محسنی نیا، محمدرضا، دانش نامه عقاید اسلامی، ج 7، ص 35، قم، سازمان چاپ و نشر دارالحدیث، چاپ اول، 1385ش.
[13]. ر.ک: المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 21؛ دانش نامه عقاید اسلامی، ج 7، ص 35.
[14]. مدرسی، سید محمدتقی، تفسیر هدایت، مشهد، ج ‏1، ص 92، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1377ش.
[15]. آل عمران، 26.
[16]. مائده، 120.
[17]. حشر، 23.
[18]. الاقبال بالاعمال الحسنه، ج ‏2، ص 217.
[19]. حشر، 23.
[20]. نحل، 40.
[21]. بحار الانوار، ج ‏90، ص 41 – 42.
[22]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج ‏2، ص 10، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها