لطفا صبرکنید
118513
- اشتراک گذاری
باز شدن دید برزخى پس از مرگ امرى عمومى است؛ یعنى همهی انسانها به هنگام مرگ، موکّلان قبض روح را متناسب با اعمال خود مشاهده نموده و گفتوگوهایی با آنها دارند و صداى آنان را میشنوند و پس از مرگ اعمال آنها برایشان مجسّم میگردد و به صورتى محدود و متناسب با حیات برزخى بر آنان عرضه میشود. انسان با مرگ، وجود ملک، حیات پس از مرگ و برخى از وعدههاى انبیا و اولیا را با چشم برزخى خود مشاهده میکند و در مورد آنها به یقین میرسد.
اما اطلاع از خانواده و بستگان و دوستان و احاطه بر دنیا عمومیت ندارد و سعه و ضیق آن وابسته به میزان اعمال آن شخص است؛ چنانچه گفتوگو و احوالپرسى از آنها که تازه از دنیا رفتهاند، در مورد اهل دنیا نیز براى همهی مردگان حاصل نمیشود؛ بلکه طبق آنچه از روایات استفاده میشود، این امر مخصوص اهل بهشت برزخى است، نه همهی مردگان، اما اولیاء الله از اینها نیز فراترند و نیازى به استخبار از دیگران ندارند؛ از اینرو اسرار نهفته زیادى وجود دارد که در برزخ روشن نمیشود و وقتى انسان وارد صحنهی قیامت گردید، هویدا میشود. آنروز «یوم تبلى السرائر» است و همهی اسرار، عیان خواهد شد.
انسان داراى مراحل تکوین و سیر مختلفى است؛ در دورانى جماد است؛ سپس به شکل نبات یا حیوان در آمده، و پس از اینکه به شکل نطفهاى در رحمى مستقر گردید و مراحل تکوین بدن او به حد لازم رسید، روح الهى در او دمیده میشود و حیات انسانى مییابد. این انسان پس از گذران دوران جنینى، وارد مرحلهاى دیگر میشود که موسوم به دنیا(زندگى پست یا نزدیک) است. پس از مدتى کوتاه یا نسبتاً طولانى او را به نشئهاى دیگر به نام برزخ(فاصله بین دنیا و قیامت) منتقل میکنند که نسبت آن با دنیا، مثل نسبت دنیا با رحم مادر است و قابل تصور و تجسّم به طور کامل نیست. پس از آن نیز با تمام شدن عمر دنیا، تمامى انسانها - با هم و به صورت دسته جمعى - به نشئهاى پایدار به نام محشر و قیامت منتقل میشوند.
نسبت قیامت با برزخ نیز مشابه نسبت برزخ با دنیا است. در قیامت و در برزخ براى انسان امورى آشکار میشود که براى انسانِ محصور در زندگى دنیایى قابل تصور نبوده است، چنانکه تصور دنیا و آنچه در آن است نیز براى جنین داخل رحم امکان نداشت.
انسانى که در محدودهی حسّ گرفتار آمده و با بال وحى و عقل به ماوراء طبیعت پرواز ننموده، و به اخبار مخبران راستگو؛ مانند پیامبران و اولیای الهى(ع) وقعى ننهاده است، نمیتواند حیات پس از مرگ را چه در برزخ و چه در قیامت پذیرا شود. در حالیکه چه بخواهد و چه نخواهد گریز و گزیرى از مرگ و انتقال به دو مرحله پس از آن ندارد؛ زیرا مرگ یکى از مقدّرات الهى است که هر موجود زنده زمینى دیر یا زود با آن روبرو میشود و هیچ انسانى، حتى محبوبترین ایشان در پیشگاه خدا، از این امر مستثنا نیست. خداوند متعال تأکید مینماید که: «ما براى هیچ بشرى قبل از تو جاودانى [در دنیا را] قرار ندادهایم، آیا اگر تو(رسول الله) بمیرى، آنها باقى میمانند! هر نَفْسى مرگ را میچشد [و تجربه میکند] و ما شما را به سختیها و خیرها آزمایش میکنیم و [بالأخره] به سوى ما باز میگردید».[1]
آنکه با شهود خود و یا با اعتماد به اخبار انبیا، به مرگ و حیات پس از آن یقین داشته و خود را براى آن مرحله مهیا نموده باشد و زاد و توشهی مناسب با آن دیار را که ایمان و عمل صالح است با خود برداشته باشد، هیچ هراسى از آن مرحله ندارد، بلکه مشتاق آن نیز خواهد بود؛ زیرا میداند که با مرگ از سراى تنگ و پر زحمت دنیا، به سراى راحتى و آسایش محض منتقل میشود، چنانکه از سراى تنگ رحم به دنیا منتقل شد. اما کسى که این امر را جدّى نگرفته، به هنگام مرگ و پس از آن در این امور به یقین میرسد، چون حضور موکّلان مرگ و برخورد آنها با خود و کوتاه شدن دستش از متعلقات دنیویاش را با تمام وجود مییابد. میبیند که هنوز حیاتى دارد، اما کاملاً متفاوت با دوران قبل از آن میبیند که جسمش در میان بستگانش رها شده، آنها - اگر مسلمان و دیندار باشند - او را تغسیل و تکفین و تشییع میکنند و در نهایت به حفرهاى تنگ و تاریک میسپارند، بدون اینکه به داد و فریاد و التماسهاى او توجهى کنند؛ زیرا آنها در دنیا هستند و از وقایعى که براى او پیش آمده بیخبرند. چنانکه او از دنیاى مردگان، در حیاتش محجوب بود. او آنها را میبیند و میشناسد و در تلاش است که با آنها ارتباط برقرار کند، اما آنها این را نمیفهمند و او را جز جسدى خشک که اگر رهایش کنند متعفّن و گندیده میشود، نمیدانند! او در قبر تنها میشود، ملائکهی نکیر و منکر به سراغش میآیند و پس از سؤال و جواب، اگر تبهکار باشد، دریچهاى به جهنم براى او میگشایند و عذابش شروع میشود؛ یعنى با دیدن جایگاهش در جهنم و احساس حرارت و عذاب آن، رنج میکشد تا قیامت بر پا شود و بدان جایگاه وارد شود. و اگر مؤمن باشد، پس از تنهایى و سؤال و جواب، از دریچهاى با جایگاهش در بهشت ارتباط برقرار کرده و در راحتى و آسایش است تا قیامت برپا شود و بدان جایگاه داخل شود. بدینسان، قبر و برزخ یا حفره و دریچهاى است به سوى نعمت و بهشت یا روزنهاى است به سمت آتش و جهنم.
از اینرو هر انسانى پس از مرگ دیدش باز میشود و حیات پس از مرگ و لوازم و تبعات آنرا بالعیان مییابد و راهى براى انکار آن برایش باقى نمیماند. اعمال دنیویاش در مقابلش مجسّم و سبب خوشى یا ناراحتى او میگردند. بیوفایى دنیا و تعلقات آن مثل شهرت، اسم و رسم، مدرک، پول، مقام و مکنت بر او کاملاً مسجّل میشود و جز حسرت چیزى برایش باقى نمیماند. اگر فاسق و کافر باشد که حسرت میخورد چرا مؤمن نبود و به فکر امروزش نبود و اگر مؤمن و نیکوکار باشد، حسرت میخورد که اى کاش بیش از این تلاش میکردم و بیش از این زاد و توشه بر میگرفتم تا درجاتم عالیتر میبود و با اولیا همنشین میشدم.[2]
البته این باز شدن دید برزخى، عام و فراگیر است، اگرچه خود آن نیز براى افراد مختلف متفاوت است؛ مثلاً کسى که تعلقاتش به دنیا شدید است، تا بخواهد مرگ و جان دادن و ترک دنیا و امور دنیایى را باور کند، طول میکشد و آنکه از متوسطان باشد، گویا به خوابى سنگین فرو میرود که هیچ خوابى نمیبیند تا با خواب خود، معذّب یا متنعّم و شاد باشد و پس از پشت سر نهادن مراحل اوّلیه جان دادن و ورود به قبر درک خاصى از حیات برزخى نخواهد داشت، اما آنان که در کمال ایمان از دنیا رفته و روح خود را تقویت نموده و خود را براى آخرت مهیا کرده بودند - چون یقین به آن داشتند - در آن سرا نیز میتوانند با دیگر ارواح مؤمنان ارتباط برقرار کنند و از احوال دوستان خود در دنیا - جویا شوند و از دیدار با ارواح دیگر مؤمنان خوشحال و شاد گشته و براى زندگان دعا کنند. پس دیدار با یکدیگر و پرسش از احوال دیگران اختصاص به آنان دارد که داراى درجات ایمانى و عمل صالح بالایى باشند.
امام صادق(ع) میفرماید: «هنگامى که آدمى وارد قبر و برزخ شد، برزخیان به دیدار او میشتابند و اندکى او را آرام میگذارند تا وى به خود آید؛ زیرا از هول بزرگى گذشته و گردنه خسته کننده قبر، سؤال، فشار و... را پشت سر گذاشته است. سپس به او نزدیک شده از حال دوستان و یاران پرسوجو میکنند. اگر در پاسخ بگوید هنوز در دنیا است، امیدوار میشوند که بعد از مرگ به آنان میپیوندند و اگر گفت: قبلاً درگذشته است، در این هنگام برزخیان میگویند: سقوط کرد؛ یعنى گرفتار عذاب الهى شد و گرنه او را نزد ما میآورند.[3]
در کتاب کافى از اسحاق بن عمّار نقل شده است: از امام کاظم(ع) پرسیدم آیا شخصى که از دنیا رفته، خانواده خویش را دیدار میکند یا نه؟ آنحضرت فرمود: «آرى». سپس پرسیدم چند وقت به چند وقت؟ حضرت فرمود: «بنا به منزلتى که نزد خدا دارد، هر هفته، هر ماه، یا هر سال...».[4]
همچنین از امام صادق(ع) نقل شده است: «هیچ مؤمن و کافرى نیست که در هنگام ظهر نزد خانواده خویش حاضر نگردد. وقتى مؤمن خانوادهاش را در حال انجام اعمال صالح میبیند، خداوند را حمد گوید و وقتى کافر خانواده خویش را در حال انجام اعمال صالح ببیند افسوس میخورد».[5]
فراتر از اینگونه افراد، اولیای الهیاند که روحشان پس از مرگ و رها کردن جسم مادى، قویتر گشته و فعالیت آن گستردهتر میگردد؛ چون موانع دنیایى مثل تقیه و خفقان و امثال اینها برطرف شده است. این گروه در حین مرگ به استقبال مؤمنان آمده و سکرات مرگ را بر ایشان گوارا میکنند و در قبر مونس او گشته و از عذاب تنهایى و وحشت او را میرهانند و پس از طى مراحل اوّلیه، او را به سایر دوستانش ملحق میکنند؛ از اینرو، این گروه نیازى به استخبار از سایر ارواح در مورد زندگان ندارند؛ زیرا این بزرگواران محیط بر دنیا و برزخ هستند و از حال مؤمنان خالص به خصوص آنهایى که با ایشان در ارتباطاند و خادم و متوسل به ایشاناند، غافل نیستند، تا نیازمند استفسار و استخبار از حال آنها باشند.
در نتیجه باید گفت؛ اگرچه باز شدن دید برزخى عمومیت دارد، اما در افراد مختلف به گونههاى مختلف بروز میکند و در مورد همهی انسانها یکسان نیست. براى افراد مستضعف (فرهنگى - اعتقادى) و کودکان و امثال اینها بسیار ضعیف است و برای اولیاء اللَّه در مرتبهی بالاتر واقع میشود، و براى دیگران بر حسب مقامات و افعال و اخلاق و اعتقادات تحقق مییابد و خبر گرفتن از حال زندگان تنها مربوط به برخى مؤمنان است، نه همه آنها. به عبارت دیگر؛ احوال پس از مرگ - در برزخ و قیامت - تجلى باطن اعتقادات و اخلاق و عملکرد خود انسان در دنیا است و چیزى غیر از آن نیست، اگر در دنیا داراى ایمان و عمل صالح و شرح صدر بود، در برزخ و قیامت نیز چنین است، اما اگر در دنیا تنگنظر و یا معاند و لجوج بود و با خوى سبعیت و حیوانیت مأنوس شده بود، در آن دنیا نیز اینها برایش جلوهگر گشته و او را معذّب خواهند کرد و مایهی حسرتش خواهند شد؛ زیرا دنیا، مزرعه و کشتزار آخرت است و هرگونه که در اینجا صورت و سیرت خود را بپروراند، در آنجا حضور و وجود خواهد داشت: «پس اى کسانى که ایمان آوردهاید! تقواى الهى پیشه کنید و بنگرید که براى فرداى خود چه پیش میفرستید و [در این محاسبه نفس نیز از توجیهات بپرهیزید] تقوا پیشه کنید؛ زیرا خدا به آنچه میکنید آگاه است و مانند کسانى نباشید که خدا را فراموش کردند، پس خدا [نیز کرامت انسانیتشان را] از یادشان برد. آنها همانا فاسقاناند. اصحاب آتش و اصحاب بهشت یکسان نیستند، تنها اصحاب بهشتاند که رستگارانند».[6]
از اینرو، اسرار نهفتهی زیادى نیز وجود دارد که پس از مرگ و برزخ روشن نمیشود و وقتى انسان وارد صحنهی قیامت کبرا گردید، هویدا شود. آنروز که «یوم تبلى السرائر»[7] است و همهی اسرار، عیان میشود.[8]
[1]. انبیاء، 34 - 35.
[2]. ر. ک: «قیامت روز تغابن»، 24611؛ « آگاهی روح پس از مرگ»، 991؛ «علت ترس از مرگ»، 20244.
[3]. ر. ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 249 – 250 و 269، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 230، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. همان.
[6]. حشر، 18 - 20.
[7]. طارق، 9.
[8]. منابع، براى مطالعه بیشتر: اسدى، على محمد، حیات پس از مرگ؛ جوادى آملى، عبدالله، سیره پیامبران در قرآن، ج 7، ص 52 – 57؛ همو، صورت و سیرت انسان در قرآن، ج 14، ص 214 - 230 ، 57 – 66؛ حسینى تهرانى، محمد حسین، معادشناسى، ج 1 و 2، ص 139 – 245؛ شبّر، عبدالله، حق الیقین، ج 2، طباطبائى، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ص 20 و 42؛ فیض کاشانى، حق الیقین.