قاسم نام یکی از فرزندان امام حسن مجتبی(ع) و یکی از شهدای کربلا است که به همراه برادرانش در روز عاشورا و در رکاب عمویش امام حسین(ع) به مقام والای شهادت نائل آمد.[1] مادر ایشان ام ولد بود.[2] بنابر نقلی نام مادرش «نفیله»،[3] و بنابر نقل دیگر، «رَملَه»[4]بود.
روز عاشورا و بعد از شهادت علی اکبر(ع)،[5] حضرت قاسم(ع) در حالیکه صورتش مانند پاره ماه میدرخشید،[6] با در لبداشتن این شعرهای حماسی، پا به صحنه نبرد گذاشت:
«لَا تَجْزَعِی نَفْسِی فَکلٌّ فَانٍ
الْیوْمَ تَلْقَینَ ذُرَى الْجِنَان»؛[7]
(اى نفس من! نگران نباش؛ زیرا هر کسى در نهایت طعم مرگ را خواهد چشید. امروز تو به درجات بالای بهشت راه خواهی یافت).
بعد از مدتی نبرد، سرانجام ابن فضیل ازدى ضربتى بر سر مبارک ایشان فرود آورده و آنرا شکافت و قاسم با صورت به زمین خورد و عمویش را به کمک طلبید. امام حسین(ع) نیز با ضربت شمشیرى دست ابن فضیل را قطع نمود، اما دیگر دشمنان با اسبهای خود بر بدن قاسم(ع) تاختند تا او را به شهادت رساندند و امام حسین(ع) وقتی به نزد پیکر قاسم رسید، خطاب به او فرمود: آنان که تو را کشتند، از رحمت خدا دور باشند و جدت(پیامبر اسلام) در روز قیامت دشمن آنها خواهد بود. سپس فرمود: بر عمویت ناگوار است که او را بخوانى و او نتواند پاسخ دهد و یا پاسخش سودى برایت نداشته باشد! سپس امام(ع) قاسم را به سینهاش گرفت و بلند کرد و در میان شهداى اهلبیت(ع) قرارش داد.[8]
در زیارت ناحیه اینگونه از ایشان تجلیل شده است:
«السَّلَامُ عَلَى الْقَاسِمِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْمَضْرُوبِ هَامَتُهُ الْمَسْلُوبِ لَامَتُهُ حِینَ نَادَى الْحُسَینَ عَمَّهُ فَجَلَى عَلَیهِ عَمُّهُ کالصَّقْرِ وَ هُوَ یفْحَصُ بِرِجْلِهِ التُّرَابَ وَ الْحُسَینُ یقُولُ: بُعْداً لِقَوْمٍ قَتَلُوک وَ مَنْ خَصْمُهُمْ یوْمَ الْقِیامَةِ جَدُّک وَ أَبُوک ثُمَّ قَالَ: عَزَّ وَ اللَّهِ عَلَى عَمِّک أَنْ تَدْعُوَهُ فَلَا یجِیبَک أَوْ یجِیبَک وَ أَنْتَ قَتِیلٌ جَدِیلٌ فَلَا ینْفَعَک هَذَا وَ اللَّهِ یوْمٌ کثُرَ وَاتِرُهُ وَ قَلَّ نَاصِرُهُ، جَعَلَنِی اللَّهُ مَعَکمَا یوْمَ جَمْعِکمَا، وَ بَوَّأَنِی مُبَوَّأَکمَا، وَ لَعَنَ اللَّهُ قَاتِلَک عُمَرَ بْنَ سَعْدِ بْنِ نُفَیلٍ الْأَزْدِی، وَ أَصْلَاهُ جَحِیماً، وَ أَعَدَّ لَهُ عَذَاباً أَلِیماً»؛[9]
سلام بر قاسم، فرزند حسن بن علی(ع) که بر سرش ضربت خورد و زرهاش کنده شد. هنگامی که عمویش حسین(ع) را صدا زد، عمویش مانند بازی شکاری خود را بر بالای سرش رساند، در حالیکه او پاهایش را به خاک میسایید. و حسین(ع) میفرمود: «قاتلان تو (از رحمت خدا) دور باشند؛ کسانی که روز قیامت جد و پدر تو دشمن آنها هستند.سپس فرمود: به خدا سوگند بر عمویت گران است که او را بخوانی و پاسخت را ندهد یا پاسخت را بدهد ولی تو کشته شده بر خاک افتاده باشی و سودی برایت نداشته باشد». به خدا سوگند امروز روزی است که دشمنان فراوان و یاوران اندکاند! خداوند روز قیامت مرا با شما دو نفر (قاسم و امام حسین) محشور کند. خداوند قاتل تو عمر بن سعد بن عروة بن نفیل ازدی را لعنت کند و او را به دوزخ برساند و عذابی دردناک برایش آماده سازد.
اینکه در این زیارت، عمر بن سعد قاتل قاسم معرفی شده، معنایش آن نیست که قاسم با دستان او کشته شده باشد، بلکه چون او فرمانده سپاه بود و سپاهیانش او را زیر سم اسبان گرفته و به شهادت رساندند؛ از اینرو نمیتوان قاتل مشخصی را برای او در نظر گرفت، عمر بن سعد به عنوان فرمانده سپاه به عنوان قاتل اعلام شده است.
پیکر قاسم به همراه سایر شهدا در حرم امام حسین(ع) و پایین پای آنحضرت(ع) دفن شده است.[10]
در مورد آنچه به دامادی قاسم در روز عاشورا مشهور شده است، در پاسخ دیگری بدان پرداختهایم.[11]
[1]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 257، قم، منشورات الرضی، 1368ش.
[2]. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2، ص 20، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 73، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[3]. سبط بن جوزی، تذکرة الخواص من الأمة فی ذکر خصائص الأئمة، ص 195، قم، منشورات الشریف الرضی، چاپ اول، 1418ق.
[4]. حسنى، هاشم معروف، سیرة الأئمة الاثنی عشر(ع)، ج 2، ص 559، نجف، المکتبة الحیدریة، چاپ اوّل، 1382ق.
[5]. شیخ صدوق، امالی، اعلمی، ص 162 – 163، بیروت، چاپ پنجم، 1400ق.
[6]. سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 115، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.
[7]. امالی، ص 163.
[8]. اللهوف على قتلى الطفوف، ص 115.
[9]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 490، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[10]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 255، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.