«ال» در زبان عربی بر سه نوع است:
الف) اسم موصول: در این نوع، «ال» اسم بوده و به معنای «الذی» و دیگر فروعات آن است. این «ال» فقط بر سر اسم فاعل و اسم مفعول وارد میشود. گاهی نیز بر سر ظرف، جملهی اسمیه و فعل مضارع وارد میشود که این نوع استعمال فقط در شعر کاربرد دارد. البته افرادی چون اخفش، معتقد به وجود الف و لام موصول نبوده و این نوع الف و لام را نیز همان الف و لام تعریف میدانند.
ب) حرف تعریف: حرفی است که بر سر اسمی وارد میشود که گوینده و شنونده از آن شناخت و آگاهی دارند.
این قسم از «ال» خود به دو نوع تقسیم میشود:
- عهدی: تعریف عهدی آن است که آن واژهای که «ال» بر آن وارد شده، یا در جملات پیشین از آن سخن به میان آمده که به آن «عهد ذکری» گویند، مانند: «کَما أَرْسَلْنا إِلى فِرْعَوْنَ رَسُولًا فَعَصى فِرْعَوْنُ الرَّسُول».[1] یا اینکه مخاطب و گوینده پیش از این از آن شناخت داشته که به آن «عهد ذهنی» گویند، مانند: «إِذْ هُما فِی الْغار».[2] و یا اینکه در محضر مخاطب و گوینده حضور دارد و آنها، آنرا میبینند و یا حس میکنند که به آن «عهد حضوری» گویند، مانند اینکه مخاطب و گوینده در باغی یا در کنار آن باشند و گوینده بگوید: «الجنة جمیلة» این باغ زیباست! و نیز مانند «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُم».[3]
- جنسی: «ال»ی که برای استغراق افراد به کار برده میشود (حقیقتا به معنای کُل است) مانند: «خُلِقَ الْإِنْسانُ ضَعِیفاً»[4] و «ال»ی که برای استغراق خصائص افراد به کار میرود (مجازا به معنای کل است) مانند «زیدٌ الرجلُ علماً» و «ال»ی که برای بیان ماهیت است مانند «وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیْءٍ حَی»،[5] همه معنای جنسیت را داشته و «ال» تعریف به شمار میروند. البته برخی «ال» ماهیت را جزء عهد ذهنی عنوان کردهاند.
ج) زائده: خود بر دو نوع است:
- لازمه: این نوع «ال» در اسماء موصول مانند «الذی» و اسمهای علم، مانند «اللات» وجود دارد.
- غیر لازم: در اسمهای علَمی استفاده میشود که گاهی با «ال» و گاهی بدون آن استعمال میشود؛ مانند «الحسن» و «الحسین» و «العباس».[6]
با توجه به تقسیمات فوق، «ال» در واژهی «السلام» یا ماهیت خواهد بود، یا استغراق افراد.
[1]. مزمل، 15-16.
[2]. توبه، 40.
[3]. مائده، 3.
[4]. نساء، 28.
[5]. انبیاء، 30.
[6]. ابن هشام، عبدالله بن یوسف، مغنی اللبیب، ج 1، ص 49 – 52، قم، کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ چهارم.