«گفتمش پوشیده خوشتر سرّ یار خود تو در ضمن حکایت گوش دار
خوشتر آن باشد که سر دلبران گفته آید در حدیث دیگران».[1]
به نظر میرسد این شعر مولوی ریشهی عرفی و عقلایی دارد؛ و میتواند به دو مطلب اشاره داشته باشد:
- سزاوار است که - جز در موارد ضرورت - انسان از خودش تعریف نکند؛ و ستایش افراد دیگر است که میتواند ارزشمند باشد؛ چنانکه در شعری در وصف امام علی(ع) گفته است:
«و مناقب شهد العدوّ بفضلها و الفَضلُ ما شَهِدَت به الاعداءُ»؛[2]
او(امام علی) کسی است که دشمن به فضیلت و برتری او گواهی میدهد؛ و کمال و فضیلت، آنچیزی است که دشمنان به آن اعتراف کنند.[3]
- و نیز سزاوار است که انسان برای تبیین خوبیها و ارزشهای دینی و اخلاقی به ستایش افرادی بپردازد که این ویژگیها در آنان موجود است؛ هرچند آن خوبیها در خودش نیز وجود داشته باشد؛ که در این صورت میتواند به یک نکته اخلاقی و عرفانی، اشاره داشته باشد و آن کتمان سرّ و فاش نکردن کمالات و اسرار درونی خود برای دیگران است که ممکن است نوعی عجب و تکبر را به دنبال داشته باشد.
[1]. مولانا جلال الدین محمد بلخی(مولوی)، مثنوی معنوی، محقق، مصحح، توفیق، سبحانی، ص 8، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، چاپ اول، 1373ش.
[2]. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب إلی الصواب، ج 2، ص 210، قم، الشریف الرضی، چاپ اول، 1412ق.
[3]. «اشعار عمرو عاص در منزلت حضرت علی (ع)»، 6892؛ «امام حسن(ع) و خرید شعر از عمرو بن عاص»، 76301.