بر اساس برخی از گزارشها امام علی(ع) قبل از آنکه در ماه رمضان سال چهلم هجری توسط عبدالرحمن بن ملجم مرادی، ترور شود و به شهادت برسد، در مواردی مورد تهدید و حتی سوء قصد قرار گرفتن.[1]
به عنوان نمونه، برخی منابع تاریخی و روایی شیعه - با تفاوتهایی در نقل - گزارشی را در مورد ترور ناموفق آن حضرت، بعد از وفات پیامبر اسلام(ص) مطرح میکنند:
از ابن عباس نقل شده است که ابوبکر و عمر در گفتوگویی با هم گفتند: تا زمانی که علی(ع) زنده است هیچ کار ما به درستى انجام نخواهد شد! ابوبکر گفت: براى کشتن او چه کسى مناسب است؟ عمر خالد بن ولید را پیشنهاد داد. از اینرو خالد را به حضور طلبیده و از او پرسیدند: اى خالد! اگر کارى را بخواهیم بر عهدهات بگذاریم، چه تصمیمی خواهی گرفت؟! خالد گفت: هر چه بر عهدهام بگذارید، آمادگی اجرای آنرا دارم. به خدا قسم حتی اگر کشتن پسر ابوطالب را بر عهدهام قرار دهید انجامش خواهم داد! آنها گفتند: به خدا قسم، تصمیمى غیر از این نداریم. خالد گفت: من براى این کار حاضرم.
ابوبکر گفت: وقتى به نماز صبح ایستادیم تو شمشیر همراهت باشد و کنار على بایست، و وقتى سلام نماز را دادم گردن او را بزن! خالد نیز قبول کرد.
اما مدتی بعد ابوبکر در باره پیامدهای این ترور به این نتیجه رسید که اگر چنین کارى انجام شود، جنگ شدید و فتنه طولانى بپا خواهد شد؛ لذا از تصمیم قبلی خود پشیمان شد و آن شب تا صبح خوابش نبرد. سپس به مسجد آمد در حالى که صفهاى نماز برپا بود. خالد که شمشیر به کمر بسته بود نیز آمد و کنار امیر المؤمنین(ع) ایستاد، و حضرتشان نیز متوجه توطئه شد. ابوبکر بعد از تشهد نماز و قبل از آنکه سلام دهد، فریاد زد: «اى خالد، آنچه به تو دستور دادم انجام مده، که اگر انجام دهى تو را به قتل مىرسانم» و سپس سلام نمازش را داد.
امام(ع) بعد از اتمام نماز، به سمت خالد رفت و شمشیر را از دستش بیرون آورد و او را بر زمین خواباند و روى سینهاش نشست و آماده کشتن او بود که اهل مسجد تلاش کردند تا خالد را از دستان او نجات دهند، ولى نتوانستند. عباس به آنها گفت: علی را به حق قبر رسول خدا(ص) سوگند دهید که دست بردارد! مردم نیز آن حضرت(ع) را به قبر پیامبر(ص) سوگند دادند و حضرتشان خالد را رها کرد.[2]
برخی گزارشها زمان این رخداد را بعد از شهادت حضرت فاطمه(س) میدانند؛[3] اما گزارشهای دیگری نیز حاکی از آن است که این اتفاق در زمان حیات حضرت زهرا(س) اتفاق افتاد، چراکه اسماء بنت عمیس از این نقشه مطلع شد و به جاریه خود گفت: به نزد علی(ع) و فاطمه(س) برو و بعد از رساندن سلام، آنان را از این نقشه آگاه نما.[4]
البته به این گزارشها در منابع اصلی اهلسنت پرداخته نشده است.
[1]. «ریسمان به گردن انداختن امام علی(ع) برای بیعت گرفتن»، 102442.
[2]. هلالی، سلیم بن قیس، کتاب سلیم بن قیس الهلالی، محقق، مصحح، انصاری زنجانی خوئینی، محمد، ج 2، ص 871 – 872، قم، نشر الهادی، چاپ اول، 1405ق؛ طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 89 – 90، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب(ع)، ص 147، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش؛ شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 191، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[3]. کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج 2، 871 – 872،
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 158، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.