اولا: در نسبتسنجی بین دو چیز باید دو طرف تصور شوند و باید در همان جایی که سنجش صورت میگیرد وجود داشته باشند. بنابراین، اگر در ذهن فقط یک صورت کوچک وجود داشته و طرف دیگر وجود ندارد، چگونه سنجش صورت میگیرد؟
ثانیا: همانگونه که در پاسخهای قبلی از مرحوم علامه طباطبائی نقل کردیم،[1] مثلاً تصویری که شما از فضایی به وسعت چند کیلومتر همراه با کوه، دشت، دریا، درختان، حیوانات و انسانهایی که در آن هستند دارید، آیا واقعاً این تصویر از فضای بزرگ در وجود ما است یا نه؟ اگر بگویید اصلاً چنین تصویری در صحنهی ذهن ما وجود ندارد، این انکار بدیهی است و سر از سفسطه در میآورد، اگر چنین تصویری در صحنهی ذهن ما واقعیت دارد، اکنون که به اعتراف خودتان این تصویر با این بزرگی در هیچیک از اجزای عصبی و سلولی ما وجود ندارد؛ زیرا فضایی که چند هزار برابر تمام وجود ما است، چگونه در اجزای کوچک عصبی و سلولی وجود دارد؟ این همان انطباع کبیر در صغیر است.
بنابراین، باید گفت؛ حرکات عصبی و سلولی زمینه را برای پیدایش این تصویر فراهم میکنند. به تعبیر دقیقتر، زمینه را آماده میکنند تا نفس چنین تصویری را در عالم ذهن ایجاد و خلق کند و به این وسیله واقعیات خارجی را نشان دهد. در نتیجه، انسان از حقیقت غیر مادی برخوردار است.[2]
[1] . ر. ک: «تجرد نفس»، 28610.
[2]. ر. ک: مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج 6، ص 69- 77 ، تهران، صدرا.