ابوبکر معروف به شِبلِی[1] صاحب الأحوال،[2] یکی از عالمان و فقیهان[3] و یکی از مشایخ صوفیه بود.[4] در مورد نام او اختلاف است. برخی نامش را دلف بن جعفر، دلف بن جحدر، جعفر بن یونس،[5] و یا دلف بن جبغویه، دلف بن جعبره و جعفر بن یوسف[6] ذکر کردهاند.
وی در سامراء به دنیا آمد، اما اصل وی از خراسان بود.[7] زادگاه او را روستایی از منطقه اشروسیه (أسروشنه) نقل کردهاند و به همین دلیل به وی شبلی میگفتند.[8] ولی بر اساس برخی نقلها، خود شبلی لقبش را برگرفته از ندای شَبَّ لی(در من بسوز) میدانست که به وی خطاب شد.[9]
فرزندان شبلی
در کتابهای تاریخی تنها ابوالحسن یونس را فرزند وی ذکر کردهاند.[10]
مناصب شبلی
بر اساس برخی از گزارشها شبلی حاجب و پردهدار موفق عباسی بود و وی شبلی را حاکم دماوند نمود؛[11] اما در مجلس خیر النسّاج توبه نمود و به دماوند بازگشت و به رد مظالم پرداخت و از مردم آن منطقه حلالیت طلبید و سپس با فقرا و مشایخ همنشین شد.[12]
اساتید و شاگردان شبلی
شبلی حدود بیست سال با فقها همنشین بود و در همین مدت به نگارش حدیث میپرداخت[13] و توانست احادیث زیادی را بنویسد و یکی از بزرگان عصر خود گردد.[14]
شبلی از بزرگانی؛ مانند جنید بن محمد بن جنید،[15] محمد بن عبدالله رازی، منصور بن عبدالله هروی، و محمد بن حسن بغدادی، أبوالقاسم عبدالله بن محمد دمشقی، و محمد ابن أحمد غسانی روایت نقل کرد.[16]
همچنین علی بن محمد جمّال،[17] محمد بن إبراهیم،[18] زید بن رفاعه هاشمی[19] و ابوحاتم طبری[20] از وی روایت نقل کردهاند.
مذهب
شبلی مذهب مالکی داشت.[21] با این وجود وی در روز عید غدیر به نزد یکی از بزرگان علویان رفت و به او تبریک گفت[22] که نشان از احترام وی به اهلبیت(ع) و عید غدیر است.
آثار شبلی
ابوعبدالله رازی گفت عجائب بغداد در تصوف سه چیز بود که یکی از آنها کتاب إشارات وی است.[23]
وفات شبلی
شبلی در سن 87 سالگی، و در شب جمعه سال 334 هجری از دنیا رفت و در مقبره خیزران بغداد دفن شد. [24]
سال وفات او را 335 نیز گزارش کردهاند.[25]
گفتنی است؛ بر اساس گزارش برخی از منابع شیعی بعد از آنکه امام سجاد(ع) اعمال حج را انجام داد، شخصی با نام شبلی نزد حضرتشان آمد و نحوهی صحیح و کامل انجام حج را از ایشان آموخت و بعد از پیبردن به اشتباهی که در انجام حج برایش رخ داده بود، گریان شد و بعد از آن پیوسته در صدد یادگیری مناسک بود تا در سال بعد، حج را با معرفت و یقین انجام داد.[26]
با توجه به دوران زندگی امام سجاد(ع) که در قرن اول هجری بود، نیز با توجه به اینکه شبلی معروف در قرن چهارم زندگی میکرد، در صورت پذیرش این روایت باید گفت؛ شبلی که در این حدیث از او یاد شده، غیر از شبلی معروف است.
[1]. سمعانی، أبو سعید عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق، معلمی یمانی، عبد الرحمن بن یحیی، ج 8، ص 52، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1382ق.
[2]. ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، محقق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 25، ص 116، دار العرب الإسلامی، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناؤوط، ج 4، ص 190، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406ق.
[4]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 215، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[5]. همان.
[6]. الانساب، ج 8، ص 52.
[7]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 215.
[8]. الانساب، ج 8، ص 52.
[9]. همان،ص 53.
[10]. همان، ص 54.
[11]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب،ج 4،ص 190.
[12]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 215.
[13]. خطیب بغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 14، ص 394، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
[14]. شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، ج 4، ص 190.
[15]. تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 22، ص 119.
[16]. همان،ج 25، ص 117.
[17]. تاریخ بغداد، ج 14، ص 391.
[18]. ابونعیم، احمد بن عبدالله، حلیة الأولیاء و طبقات الأصفیاء، گردآورنده، حوت، کمال یوسف، ج 10، ص 371، قاهره، دار أم القرى، چاپ اول، بیتا.
[19]. تاریخ بغداد، ج 14، ص 395.
[20]. ابنجوزى، عبدالرحمن بن على، صفة الصفوة، محقق، رمضان، ابراهیم محمد، لحام، سعید محمد، ج 2، ص 296، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمد علی بیضون، چاپ سوم، 1423ق.
[21]. تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 25،ص 117.
[22]. ابوالفتوح رازی، حسین بن علی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیرالقرآن، تحقیق، یاحقی، محمد جعفر، ناصح، محمد مهدی، ج 7، ص 66، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1408ق.
[23]. تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، ج 24، ص 252.
[24]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 216.
[25]. تاریخ بغداد، ج 14، ص 398.
[26]. محدث نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج 10، ص 166 – 172، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1408ق.