پرسش را باید در ارتباط با این دو آیه بررسی نمود:
«یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یؤْتِکمْ کفْلَینِ مِنْ رَحْمَتِهِ وَ یجْعَلْ لَکمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ وَ یغْفِرْ لَکمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ»* «لِئَلاَّ یعْلَمَ أَهْلُ الْکتابِ أَلاَّ یقْدِرُونَ عَلی شَیءٍ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللَّهِ یؤْتِیهِ مَنْ یشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِیمِ»؛[1]
ای کسانی که ایمان آوردهاید تقوای الهی پیشه کنید، و به رسولش ایمان، آورید، تا دو سهم از رحمتش به شما ببخشد، و برای شما نوری قرار دهد که با استفاده از آن (در مسیر زندگی) راه درستی را بروید، و گناهان شما را ببخشد، و خداوند غفور و رحیم است. تا اهل کتاب بدانند که آنها قادر بر چیزی از فضل خدا نیستند، و فضل (و رحمت) تماما به دست او است، به هر کس بخواهد میبخشد و خداوند دارای فضل عظیم است.
پرسش آن است که آیا «لا» در «لئلا» زایده است تا معنایش آن باشد «تا اهل کتاب بدانند» و یا آنکه زائده نبوده و معنایش آن است که «تا اهل کتاب ندانند»؟!
شأن نزول
در شأن نزول آیه آمده است که رسول خدا(ص) جعفر بن ابیطالب را با هفتاد نفر به سوی حبشه فرستاد. به هنگام بازگشت از حبشه، چهل نفر از اهالی آن کشور که ایمان آورده بودند، خواستند خدمت پیامبر(ص) برسند و اسلام خود را بر ایشان عرضه دارند؛ از اینرو همراه جعفر به مدینه آمدند و هنگامی که فقر مالی مسلمانان را مشاهده کردند، به رسول خدا(ص) پیشنهاد دادند که اموالشان را میان خود و مسلمانان تقسیم کنند. در این هنگام آیهی «الَّذِینَ آتَیناهُمُ الْکتابَ مِنْ قَبْلِهِ هُمْ بِهِ یؤْمِنُونَ ...»،[2] نازل شد و از آنها تمجید کرد.
افرادی از اهل کتاب که ایمان نیاورده بودند هنگامی که این آیات فوق را شنیدند: «أُولئِک یؤْتَوْنَ أَجْرَهُمْ مَرَّتَینِ بِما صَبَرُوا»؛ (آنها پاداش خود را به دلیل صبر و استقامتشان دوبار دریافت میدارند)، به مسلمانان گفتند: کسانی که به کتاب شما و کتاب ما ایمان بیاورند دو پاداش دارند. بنابراین، کسی که تنها به کتاب ما ایمان داشته باشد، یک پاداش مانند پاداش شما دارد! و به اعتراف خودتان شما دیگر فضیلتی بر ما نخواهید داشت! اینجا بود که آیات فوق(یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ) نازل شد، و اعلام کرد که مسلمانان نیز دو پاداش دارند، علاوه بر نور الهی و مغفرت، و سپس افزود: «اهل کتاب بدانند آنها توانایی بر به دست آوردن چیزی از فضل و رحمت الهی ندارند».[3]
در اینکه حرف «لا» در «لِئَلَّا یعْلَمَ أَهْلُ الْکتابِ» زائده است یا اصلی؟ میان مفسران گفتوگو است:
برخی آنرا مانند آیات «قالَ یا هارُونُ ما مَنَعَک إِذْ رَأَیتَهُمْ ضَلُّوا* أَلاَّ تَتَّبِعَنِ أَ فَعَصَیتَ أَمْری»،[4] لای زائده و تنها برای تأکید میدانند؛[5] زیرا لای زائده بر هر کلامی که اول یا آخر آن، سخنی از جحد و انکار باشد، هر چند که تصریح به آن هم نشده باشد داخل میشود.[6]
با توجه به ذیل آیه که میگوید «وَ أَنَّ الْفَضْلَ بِیدِ اللَّهِ»، و همچنین شأن نزول آیه، زائده بودن «لا» مناسبتر به نظر میرسد.[7]
اما بنابر اینکه حرف «لا» زایده نباشد، معانی گوناگونی برای آیه ذکر شده است؛ مانند:
- «لا» در اینجا در حکم ثبات است و معنای آیه این خواهد بود:
اهل کتاب بدانند که آنها هم اگر ایمان و اسلام را پذیرا شوند، میتوانند فضل الهی را برای خود فراهم سازند و شایسته فضل و ثواب شوند. به تعبیر دیگر در اینجا نفی در نفی به معنای اثبات میشود.[8]
- تا آنکه یهود و نصاری تصور نکنند که پیامبر(ص) و مؤمنان بهرهای از فضل الهی ندارند؛ بلکه اگر مؤمنان ایمان آوردند، خداوند از فضل خود به آنها عطا میکند.[9]
- به راستی که خدا این کارها را انجام میدهد تا اینکه جهل اهل کتاب معلوم شود و اینکه ایشان نمیدانند آنچه را که خداوند از فضلش به شما میدهد اهل کتاب قدرت بر تغییر آن ندارند و نمیتوانند آنرا از شما زایل کنند.[10]
به هر حال چه حرف «لا» در این آیه را زایده بدانیم و یا آنرا حرفی اصلی در نظر بگیریم، در پیامی که از این آیه برداشت میشود، تفاوت چندانی به وجود نخواهد آمد.
[1]. حدید، 28 – 29.
[2]. قصص 52 – 54.
[3]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 9، ص 367، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. طه، 92 - 93.
[5]. طبری، ابو جعفر محمد بن جریر،جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 24، ص 75، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 397، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش؛ صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 27، ص 128، دمشق، دار الرشید، مؤسسة الإیمان، دمشق، چاپ چهارم، 1418ق؛ «کلمات زائده در قرآن کریم»، 27484.
[6]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 367 – 368.
[7]. تفسیر نمونه، ج 23، ص 397.
[8]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج9، ص 368.
[9]. همان.
[10]. همان.