قرآن کریم در آیهی 119 سورهی شعراء، نتیجهی دعا و درخواست حضرت نوح(ع) را بیان کرده و میفرماید: «او، و پیروانش را با استفاده از کشتیای که مملو بود نجات دادیم: «فَأَنْجَیْناهُ وَ مَنْ مَعَهُ فِی الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ».
در دانش لغتشناسی، «مشحون» از مادهی «شحن» به معناى پر کردن است.[1] البته به معناى مجهز ساختن نیز آمده است.[2] و در همین راستا، «شحناء» به نوعی از دشمنی گفته میشود که تمام وجود انسان را پر کند.[3]
در روایت ابیالجارود، از امام باقر(ع)، «الْفُلْکِ الْمَشْحُونِ» به کشتی مجهزی تفسیر شده است که همهی کارهایش تمام شده بود، و هیچ کارى نداشت، مگر اینکه روی آب بیفتد.[4]
بر خلاف تصور مطرح شده در پرسش، خداوند در این آیه میفرماید: ما نوح و همراهانش که کشتی را پر کرده بودند نجات دادیم، نه آنکه آنان را سوار بر یک کشتی کردیم که قبلا پر شده بود؛ یعنی در جریان طوفان نوح که کافران با عذاب الهی غرق شده بودند، حضرت نوح و پیروانش با اسباب و اثاثیه خود سوار بر کشتیای شدند که نوح قبلا با نجاری آن را ساخته بود و کشتی مملو از آنان و نیز حیوانات شده بود و تمامشان از این عذاب نجات یافتند.
اما اینکه کشتی نوح مشحون و مملو از چه چیزی بود، برخی میگویند: مملو از انسان و حیوانات بود.[5]
برخی هم اسباب و اثاثیه و مواد غذایی را به انسانها و حیوانات افزودهاند.[6]
خلاصه اینکه منظور از «فلک مشحون» در اینجا کشتیای بود لبریز از انسان، حیوانات و همهی وسائل زندگی که کمبودى نداشت. و خدای متعال پس از آنکه کشتى ساخته شده توسط نوح از هر جهت مهیا و آمادهی حرکت شد، طوفان را فرستاد و نوح و دیگر سرنشینان کشتی را نجات داد، و کافران را با تمام امکانات و اموالشان غرق و هلاک کرد.
[1]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 447، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[2]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 13، ص 234، دار صادر، بیروت، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. المفردات فی غریب القرآن، ص 447.
[4]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 125، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[5]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج7، ص 308، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[6]. شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق، حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج3، ص 385، تهران، دفتر نشر داد، چاپ اول، 1373ش.