در زبان عربی واژه «تالی» به معنای «تابع»[1] و هر چیزی است که به دنبال چیز دیگری بیاید.[2]
واژه «تِلو» هم به معنای چیزی است که پس از چیز دیگری قرار گیرد، یا بیاید.[3]
بر این اساس، دو واژه «تالی» و «تلو» تقریبا به یک معنا هستند و «تالی تلو» که در برخی محاورات و گفتوگوهای زبان فارسی مورد استفاده قرار میگیرد، استفاده از دو واژه مترادف به صورت پیاپی است، نه آنکه «تالی» عامل در «تلو» باشد.
به عنوان مثال، منظور از عبارت «تالی تلو معصوم» کسی است که در رتبه پایینتر از معصومان و بالاتر از مردم عادی قرار دارد.
از واژههای «تالی» و «تلو» به معنای جانشین نیز استفاده میشود؛ زیرا جانشین، پس از شخص اصلی و در جایگاه او قرار میگیرد و از این دیدگاه میتوان آنرا مترادف با واژه «خلیفه» نیز در نظر گرفت.[4]
اما تفاوت واژه «تالی» با واژههای «عدیل» و «مثل» در آن است که عدیل به معنای معادل و مثل به معنای مشابه و همانند بودن است، در حالی که از واژههای تالی و تلو، نوعی متفاوت بودن برداشت شده است. به عبارت دیگر، شخص و یا شیء تالی در مقام و مرتبه بعد از شخص و شیء اصلی قرار میگیرد.
[1]. ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 14، ص 226، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق.
[2]. جوهری، اسماعیل بن حماد، الصحاح (تاج اللغة و صحاح العربیة)، محقق، مصحح، عطار، احمد عبد الغفور، ج 6، ص 2289، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1410ق.
[3]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم، ج 8، ص 134، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[4]. ر. ک: «فرق امام و خلیفه»، 502.