امام علی(ع) بعد از رسیدن به خلافت، ابتدا همان شهر مدینه را مرکز حکومت خود قرار داد؛ اما مدتی نگذشت که گروهی که بعدها به اصحاب جمل معروف شدند، تحت امر طلحه، زبیر و عائشه به شهر بصره رفتند و در آنجا دست به شورش زدند، خزانه و بیتالمال آن شهر را غارت کردند و قدرت را در آن سرزمین به دست گرفتند. همچنین عدهای از اهالی شهر را شکنجه کرده و گروهی را نیز به قتل رساندند.[1] در نتیجه امام علی(ع) چارهای جز آن ندید که برای خواباندن آن شورش عازم بصره شود؛ از اینرو در سال 36 هجری عازم آنجا شد[2] و بعد از پیروزی در نبرد با شورشیان عازم شهر کوفه که فاصله کمتری نسبت به مدینه داشت شد و در ماه رجب همان سال وارد آن شهر شد.[3]
شاید امام(ع) تصمیم داشت به مدینه برگردد؛ اما عواملی باعث شد تا همان شهر کوفه تا پایان عمر آنحضرت مقر حکومت باقی بماند:
- موقعیت جغرافیایی
فاصلهی کوفه از شهرهای مهم جهان اسلام در آنروز اهمیت جغرافیایی آنرا زیاد میکرد؛ زیرا کوفه تقریبا در مرکزیت جهان اسلام در آن دوره قرار داشت.
به ویژه آنکه منطقهی شام هنوز تحت حکومت معاویه قرار داشت که او نیز از سرسختترین مخالفان امام علی(ع) بود و هنوز با آنحضرت بیعت نکرده بود. فاصلهی دمشق تا کوفه هم بسیار کمتر از فاصله آن با مدینه و مکه بود؛ و به همین دلیل امام(ع) از شهر کوفه بهتر میتوانست سرزمینهای اسلامی را کنترل کند.
با این وجود هنگامی که امام علی(ع) عازم کوفه بود، برخی از بزرگان انصار خدمت ایشان آمدند و عقبة بن عامر - که در جنگ بدر حضور داشت، این سخنان را مطرح کرد:
آنچه (ثوابی) که از نمازخواندن در مسجدالنبی(ص) و رفت و آمد میان منبر و مرقد آنحضرت(ص) از دست خواهید داد، از آنچه در عراق به دنبال آن هستید، بهتر است؟! اگر جنگ با شامیان را در نظر دارید، عمر بن خطاب میان ما ماند و سعد بن ابیوقاص، فرماندهی جنگ قادسیه و ابوموسی فرماندهی جنگ بصره را بر عهده گرفتند، اکنون هم اشخاصی نظیر آنان با تو هستند و مردم شبیه یکدیگر و روزگار در گردش است!
امام علی(ع) در پاسخ فرمود: ثروتها و مردمان در عراق هستند و مردم شام در حال شورشاند! دوست دارم به آنان نزدیک باشم؛ سپس فرمان حرکت داد، خود حرکت کرد و مردم هم با او حرکت کردند.[4]
- حضور افراد سرشناس
امام علی(ع) خبر شورش اصحاب جمل را به مردم مدینه داد و سپس فرمود: من تا میتوانم شکیبا و بردبار خواهم بود و تا آنها عملا به دشمنی اقدام نکردهاند، من نیز اقدامی نخواهم کرد. پس از آن، خبر رسید که طلحه و زبیر عازم بصره هستند. امام(ع) از شنیدن این خبر خوشحال شد و فرمود: در کوفه بزرگان و خانوادههای اصیل عرب قرار دارند (همین امر سبب شد که آنها به کوفه نرفتند). ابن عباس گفت: شما به دلیلی که مطرح نمودید خوشحال میشوید؛ اما من بیشتر نگران هستم؛ زیرا هرکدام از کوفیان برای رسیدن به ریاست میکوشند و اگر کسی به مقامی رسید، دیگران ضد او میشورند و او را به جای خود مینشاندند.(یعنی شورش ادامه خواهد یافت و یا خود بخود سرکوب خواهد شد).[5]
در سالهای بعد اگرچه مردمان فراوانی از کوفیان به مخالفت با امام علی(ع) سربرداشتند؛[6] اما با این وجود و به دلیل افراد ارزشمندی در آن شهر، مردم آنجا را مورد ستایش قرار داد:
«ای مردم کوفه! شما از گرامیترین و پسندیدهترین مسلمانان هستید، و سهم شما در اسلام زیاد است. اصل و نسب شما و اصیل بودن مرکبهای شما مشهور است.
دوستی شما نسبت به پیامبر(ص) از همه بیشتر است و من شما را از این جهت انتخاب کردم؛ زیرا میبینم طلحه و زبیر بیعتم را شکستند و عهد مرا نقض کردند ... و عائشه را از خانهاش بیرون آورده و به بصره کشاندهاند؛ اما شما جان خود را در اختیار من نهادهاید!
در این هنگام مردم کوفه گفتند: ما یاران تو بر ضد دشمنانت خواهیم بود و اگر برای جنگ با چند برابر آنان هم ما را فرابخوانی برای خود در آن امید خیر و پاداش خواهیم داشت.[7]
- موقعیت نظامی برتر کوفه نسبت به مدینه
در شهر کوفه که در زمان فتوحات عمر تأسیس شد، نظامیان آماده جنگ فراوانی میزیستند که تعدادشان را تا صدهزار نفر نیز گفتهاند،[8] در مقابل، مدینه جایگاه نظامی خود را از دست داده بود، اگرچه مردم آنجا به امام علی(ع) فشار آوردند تا حکومت را قبول نماید؛ اما بعد از آنکه امام علی(ع) حکومت را به دست گرفت، جمعی پیمان شکستند و گروهی از اطاعت ایشان سرباز زدند و از دین خارج شدند، و برخی از اطاعت حق سر برتافتند.[9] حتی بسیاری از اهالی مدینه و تقریبا تمام اهل مکه، در درون خود نسبت به امام علی(ع) کینه داشتند تا جایی که گفتهاند که تمام قریش در مسیری خلاف جهت حضرتشان حرکت میکردند.[10]
بعدها در برابر هجوم سپاه معاویه به فرماندهی بسر بن ارطاه نیز آشکار شد که آنان قدرت و توان مقاومت را نداشته و ابو ایوب انصاری که از سوی امام(ع) حاکم مدینه بود، فرار کرد و مردم نیز بدون هیچ نبردی تسلیم شدند![11]
- موقعیت اقتصادی برتر عراق نسبت به حجاز
در سرزمین عراق، به ویژه کوفه به جهت نزدیکبودن با دو رودخانهی بزرگ دجله و فرات و داشتن چاههای گوارای پیرامون آن، نخلستانها و باغ زیادی به وجود آمد؛ بازارهایی بزرگ و پربرکت برپا شد و ساختمانهای خوبی نیز در آن ساخته شده بود؛[12] از این جهت امام آنرا به عنوان منبع ثروت و پشتوانه اقتصادی اعلام نمود.
ولی سرزمین حجاز از لحاظ اقتصادی وابسته به دیگر مناطق بود. به عنوان نمونه، شهر مدینه شهری نسبتا خشک و زندگی در آن دشوار بود. محصول کشاورزی آن از آب اندکی که مردان مجبور بودند بر دوش خود یا به وسیله شتر به زمینهای خود ببرند، تأمین میشد. چه بسا شتران هم گاهی کشتزارها را خراب کرده و نخلستانها نیز گرفتار آفت شده و محصول یک سال به کلی نابود میشد؛[13] از اینرو مدینه نسبت به کوفه از لحاظ اقتصادی آسیبپذیرتر بود و به آسانی میشد آنرا به محاصره اقتصادی درآورد.
- احتمال شورش مجدد در عراق و شام
برخی ساکنان کوفه و دیگر مناطق عراق از بصیرت کامل برخوردار نبوده و همواره این احتمال وجود داشت که در برابر تطمیع دیگران دست به شورش بزنند.
در همین زمینه، امام علی(ع) با آگاهشدن از حرکت طلحه و زبیر به سمت عراق از ابن عباس نظرخواهی کرد و او چنین گفت: به طلحه و زبیر فرصت دهید تا مورد امتحان و آزمایش قرار گیرند و تا حکومتی به آنان واگذار نشود، امتحان نمیشوند! طلحه را حاکم بصره و زبیر را حاکم کوفه قرار دهید و اگر خیانت کردند، شایسته عزل خواهند بود؛ اما امام(ع) فرمود: همه مردان و اموال در عراق است و هرگاه آن دو به حکومت برسند، افراد سفیه را فریب میدهند و ناتوانان را با زور و ایجاد گرفتاریها به سوی خود میکشانند و برای سرکشی و شورش قدرتمندتر میشوند![14]
- جایگاه معنوی شهر کوفه
جدا از آنچه گفته شد، منطقه کوفه نیز از دیرباز دارای جایگاه معنوی ویژهای بود و قرار بر آن بود تا مرقد شریف امام اول(ع) شود.
رسول خدا(ص) به امام علی(ع) فرمود: «خدا محبّت ما را بر آسمانها و زمین عرضه کرد، اولین مکانی که از آسمانها اجابت کرد آسمان هفتم بود»، (سپس حضرتشان به مناطق دیگری نیز اشاره کرده و فرمودند: «بعد از آن زمین کوفه اجابت کرد، خدا نیز آنرا به قبر تو شرف داد».[15]
[1]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 336 – 337، خطبه 218، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب، تاریخ الیعقوبی،ج 2، ص 182، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بیتا.
[3]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة،ج 7، ص 253، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[4]. دینوری، ابو حنیفه احمد بن داود، الاخبار الطوال، ص 143، قم، منشورات الرضی، 1368ش.
[5]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ،ج 3، ص 205، بیروت، دار صادر، بیروت، 1385ق.
[6]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 4، ص 103، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[7]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 266، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[8]. همان، ص 32.
[9]. نهج البلاغة، ص 49.
[10]. شرح نهج البلاغة، ج 4، ص 103.
[11]. ثقفی، ابراهیم بن محمد بن سعید بن هلال، الغارات أو الإستنفار و الغارات، محقق، مصحح، محدث، جلال الدین، ج 2، ص 602، تهران، انجمن آثار ملی، چاپ اول، 1395ق.
[12]. أبو عبدالله محمد بن أحمد مقدسی، أحسن التقاسیم فی معرفة الأقالیم، ص 116، قاهره، مکتبة مدبولی، چاپ سوم، 1411ق.
[13]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 1، ص 313 – 314، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[14]. اسکافی، محمد بن عبدالله ، المعیار و الموازنة فی فضائل الإمام أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب صلوات الله علیهما، ص 97، بیروت، چاپ اول، 1402ق.
[15]. مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص 313 – 314، قم، سرور، چاپ نهم، 1382ش.