«وَ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ أَ أَنْتَ قُلْتَ لِلنَّاسِ اتَّخِذُونی وَ أُمِّیَ إِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللَّهِ...»؛[1] و به یاد آور زمانى که پروردگار فرمود: ای عیسى بن مریم! آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را به عنوان دو خدای کوچکتر از خدای بزرگ بپرستید؟!
در این آیه بر حسب ظاهر، خداوند از حضرت عیسی(ع) در مورد اعتقاد مسیحیان نسبت به الوهیت وی و مادرش حضرت مریم(س) میپرسد.
البته میان مفسران اختلاف نظر است که آیا این گفتوگو در گذشته انجام شده است که قرآن از آن با فعل ماضی(قال) خبر میدهد، و یا اینکه در آینده و در روز رستاخیز واقع خواهد شد و این آیه خبر از آینده میدهد.
برخی ظاهر آیه را ملاک قرار داده و میگویند این گفتوگو هنگامی رخ داد که خداوند، عیسی(ع) را از میان مردم به سوی خود برد، و این آیه خبر از آن گذشته میدهد.[2]
اما بیشتر مفسران معتقدند این گفتوگویى است که در قیامت انجام خواهد گرفت؛ اما اینکه آیه به لفظ ماضی آمده است که گویا این گفتوگو در گذشته انجام گرفته، از آن جهت است که قرآن کریم وقوع قیامت را قطعی میداند به گونهای که گویا قیامت واقع شده است؛ لذا قرآن کریم در آیات بسیارى وقتى راجع به قیامت سخن میگوید از فعلهاى ماضى که دلالت برگذشته دارد استفاده میکند.[3] آیات بعدى هم گویای این است که این گفتوگو در روز قیامت خواهد بود.
امام باقر(ع) نیز در اینباره میفرماید: خدا این سخن را نفرمود، بلکه در آخرت خواهد فرمود، خدا چون بداند چیزى واقع خواهد شد از آن به صورت رخدادی واقع شده خبر میدهد.[4]
و اما در پاسخ به این پرسش که با توجه به علام الغیوب بودن خداوند، دیگر چه جای سؤال از عیسی است که خداوند از او میپرسد: آیا تو به مردم گفتی من و مادرم را به عنوان دو خدا مورد پرستش قرار دهند؟!
در مورد اینکه دلیل این پرسش چیست و خداوند با چه هدفی آنرا مطرح کرده، مفسران احتمالاتی را مطرح کردهاند که برخی از آنها از این قرار است:
- غرض از طرح این پرسش از سوی خدای متعال، آگاه کردن عیسی(ع) به این واقعیت است که پیروانش بعد از او دچار انحراف شده و به پرستش او و مادرش پرداختند، چیزی که هرگز عیسی آنرا نگفته بود و به آن راضی نبود؛[5]زیرا ممکن است که عیسى از آن بیخبر باشد.[6]
چون عیسی(ع) تا زمانی که زنده بود نگذاشت این تفکر انحرافی شکل بگیرد: «وَکُنْتُ عَلَیْهِمْ شَهِیدًا مَا دُمْتُ فِیهِمْ»، و تنها بعد از عروج حضرتشان بود که سهگانه پرستی در مسیحیت رواج یافت.
- این آیه اگرچه به صورت سؤال است، ولى در واقع به منظور اقرار گرفتن و محکومیت و توبیخ مسیحیانى است که مدعى خدایى عیسى و مریم شدند. درست مانند اینکه کسى نسبت به دیگرى ادعایى داشته باشد و به او بگویند: تو به او گفتهاى که چنین ادعایى کند؟! و او پاسخ دهد: نه. چنین بیانى در حقیقت به منظور نشاندادن زشتى ادعاى کسانى است که گمراه شده، عیسى و مادرش را خدا پنداشتهاند.[7]
این آیه میتواند کنایه و هشداری باشد به مسلمانانی که به الوهیّت ائمه(ع) قائل شدند.[8]
[1]. مائده، 116.
[2]. ر. ک: اندلسی، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فی التفسیر، تحقیق، محمد جمیل، صدقی، ج 4، ص 416، بیروت، دار الفکر، 1420ق.
[3]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 6، ص 375، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[4]. عیاشی، محمد بن مسعود، کتاب التفسیر، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 351، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق. «إن الله إذا علم أن شیئا کائن أخبره عنه خبر ما قد کان».
[5]. الجامع لأحکام القرآن، ج 6، ص 375.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 414، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. همان.
[8]. گنابادی، سلطان محمد، تفسیر بیان السعادة فی مقامات العبادة، ج 2، ص 119، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ دوم، 1408ق.