برخی گزارشهای تاریخی حاکی از آن است که در میان بنی اسرائیل، پیامبری به نام کالب بن یوفنا وجود داشت.[1]
سلسله نسب کامل وی را کالب(کالوب[2])(کولب)[3] (کلاب[4])بن یوفنا(یوفنه[5])، (یافنا[6])، (یوقنا[7])، (یوحنا[8]) (توفیل[9]) بن فارص(قارض[10]) (بارض[11]) بن یهوذا بن یعقوب[12] و یا کالب بن یوفنّا بن حصرون بن بارص بن یهوذا بن یعقوب ذکر کردهاند.[13]
البته برخی معتقدند نسب وی به شمعون بن یعقوب(ع) میرسد.[14]
گزارشهایی نیز وجود دارد که کالب را پسر عموی یوشع(ع)،[15]و موسی(ع)[16] و نیز شوهر مریم خواهر موسی(ع) اعلام میکند.[17]
ویژگیهای جسمی
کالب از نظر چهره و ظاهر مانند حضرت یوسف(ع) زیبا بود به گونهای که زنان عاشق او میشدند؛ از اینرو از خدا خواست تا چهره او را تغییر دهد. خداوند هم زیباییاش را از او گرفت.[18]
مناقب
در منابع تاریخی، مناقب و کراماتی برای ایشان بیان شده است که صرف نظر از بررسی سندی به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- رسول خدا(ص) به عمار یاسر فرمود: از من اطاعت کن و از خداوند اینگونه بخواه:
«اللَّهُمَّ بِجَاهِ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّیبِینَ قَوِّنِی لِیسَهِّلَ اللَّهُ لَک مَا أَمَرَک بِهِ کمَا سَهَّلَ عَلَی کالِبَ بْنِ یوحَنَّا عُبُورَ الْبَحْرِ عَلَی مَتْنِ الْمَاءِ وَ هُوَ عَلَی فَرَسِهِ یرْکضُ عَلَیهِ لِسُؤَالِهِ اللَّهَ بِجَاهِنَا أَهْلَ الْبَیتِ»؛[19] خدایا به حق محمد و آل طاهرینش به من (عمار) قدرت بده. خداوند نیز امور را برای تو آسان مینماید، همانگونه که بر کالب بن یوحنا عبور کردن از روی آب را -در حالی که بر روی اسب سوار بود- آسان نمود.
- هنگامی که بنیاسرائیل به ساحل دریا رسیدند، خداوند دستور داد تا برای تجدید میثاق و عبور از دریا به نبوت رسول خدا(ص) و ولایت امام علی(ع) اقرار نمایند و بگویند:
«اللَّهُمَّ بِجَاهِهِمْ جَوِّزْنَا عَلَی مَتْنِ هَذَا الْمَاءِ»؛ خدایا به حق اهلبیت(ع) ما را از روی این آب عبور ده؛ اما آنها به موسی گفتند تو میدانی که همراهی ما صرفا به دلیل ترس از فرعون است و ما چنین کلماتی را بیان نمیکنیم. در این لحظه «کالب بن یوحنا» خداوند را به جاه و عظمت پیامبر(ص) و علی(ع) قسم داد و داخل دریا شد. اسب او مسیری طولانی را تا آن سوی خشکی طی نمود و بار دیگر به سوی موسی(ع) و قومش بازگشت و از بنیاسرائیل خواست تا از موسی(ع) پیروی نموده و ذکری را که به آنها آموخته را بر زبان جاری سازند؛ اما لجاجت و کینهتوزی آنها اجازه نداد تا درب بهشت را بروی خود گشوده و باعث نزول برکات الهی گردند.[20]
- هنگامی که موسی(ع) به همراه بنیاسرائیل بر سرزمین مقدس پا نهادند، موسی(ع) به آنان فرمود: در سرزمین مقدسی که خدا برای شما در نظر گرفته است داخل شوید، آنها در پاسخ گفتند: در آن زمین، مردمان ستمگری وجود دارد و ما هرگز داخل آنجا نخواهیم شد مگر آنکه مردمش از آنجا خارج شوند. بعد از آن بود که خدا سرزمین مقدّس را بر بنیاسرائیل حرام کرد و آنان دوباره به طرف مصر حرکت کردند، اما به مدّت چهل سال در مقدار چهار فرسخ راه، متحیر و سرگردان شدند. سپس خدا «منّ» و «سلوی» را برای آنها نازل کرد و تمام آنها غیر از یوشع بن نون و کالب بن یوحنّا هلاک شدند.[21]
- برخی معتقدند آیه «قالَ رَجُلانِ مِنَ الَّذِینَ یخافُونَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیهِمَا»،[22] در مورد یوشع و کالب بوده که از بندگان نیک و خداترس بوده و بعد حضرت موسی(ع) به پیامبری رسیدند.[23]
زمان نبوت کالب
بر اساس برخی از گزارشها کالب در زمان حضرت موسی(ع) زندگی میکرد[24] و بعد از یوشع بن نون[25] و قبل از حزقیل بن نوری به پیامبری رسید[26] و بنیاسرائیل را از شام به مصر برگشت داد.[27] و مدت چهل سال در میان بنیاسرائیل به عدالت رفتار نموده[28] و سرانجام در مصر از دنیا رفت.[29]
گفتنی است که اندک گزارشهایی وجود دارد که شخصی با همین نام را به عنوان وصی حضرت عیسی(ع) اعلام میکند.[30]
[1]. مستوفی قزوینی، حمد الله بن ابی بکر بن احمد، تاریخ گزیده، تحقیق، نوایی، عبد الحسین، ص 44، تهران، امیر کبیر، چاپ سوم، 1364ش؛ مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 3، ص 5، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[2]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 430، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[3]. «نقباء بنی اسرائیل»، 20414.
[4]. همان.
[5]. همان؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی، ج 1، ص 354، بیروت، عبد القادر، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[6]. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیّاشی، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، هاشم، ج 1، ص 303، تهران، المطبعة العلمیة، چاپ اول، 1380ق.
[7]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة،ج 1، ص 278، یروت، دار الفکر، 1407ق.
[8]. عسکری، امام ابومحمد حسن بن علی، التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص 517، قم، مدرسه امام مهدی، چاپ اول، 1409ق.
[9]. مسکویه رازی، ابوعلی، تجارب الامم، تحقیق، امامی، ابو القاسم، ج 1، ص 71، تهران، سروش، چاپ دوم، 1379ش.
[10]. ابن قتیبة، أبو محمد عبد الله بن مسلم، المعارف، تحقیق، ثروت عکاشة، ص 43، قاهره، الهیئة المصریة العامة للکتاب، چاپ دوم، 1992م.
[11]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، تحقیق، داغر، اسعد، ج 1، ص 65، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[12]. البدء و التاریخ، ج 3، ص81.
[13]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق خلیل شحادة، ج 2، ص 97، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[14]. بلعمی، تاریخنامه طبری، تحقیق، روشن، محمد، ج 1، ص 378، تهران، سروش، البرز، چاپ سوم، 1373 و 1378ش.
[15]. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب(ع)، ص 60، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش.
[16]. علامه مجلسی، حیاة القلوب، ج 1، 661، قم، سرور، چاپ ششم، 1384ش.
[17]. المعارف، ص 43.
[18]. البدء و التاریخ، ج 3، ص 97.
[19]. التفسیر المنسوب الی الامام العسکری(ع)، ص 517– 518.
[20]. همان، ص 245– 246.
[21]. اثبات الوصیة، ص 60.
[22]. مائده، 23.
[23]. تاریخنامه طبری، ج 1، ص 361.
[24]. التفسیر المنسوب الی الامام العسکری، ص 517– 518.
[25]. دیوان المبتدأ و الخبر، ج 2، ص 102؛ طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 1، ص 457، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[26]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 1، ص 210، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[27]. تاریخنامه طبری، ج 1، ص 350.
[28]. البدء و التاریخ، ج 3، ص 97.
[29]. تاریخ گزیده، ص 44.
[30]. جوهری بصری، احمد بن عبد العزیز، مقتضب الأثر فی النصّ علی الأئمة الإثنی عشر، محقق، مصحح، هوشمند، مهدی، ص 18، قم، طباطبائی، چاپ اول، بیتا.