واضح است که یک فرد بخشنده، تنها زمانی میتواند چیزی را ببخشد که خود دارای آن باشد؛ چرا که بخشش در مقام ناداری هرگز امکان ندارد.
مفاد این قاعده به مقتضای فطرت سالم ثابت شده است:
ذات نایافته از هستیبخش کی تواند که شود هستیبخش؟
خشک ابری که بود ز آب تهی ناید از وی صفت آبدهی[1]
صدق این قاعده در مورد علت فاعلی که آنرا مهمترین علت از علل چهارگانه دانستهاند، جای انکار نیست؛ زیرا اعطا و ایجاد پیوسته در مورد وجود اشیا صادق است.
از نظر حکمای الهی که علت را به چهار قسم تقسیم کردهاند و علت فاعلی و غائی را از علل وجود میدانند- چنانکه علت مادی و علت صوری را از علل قوام یا ماهیت به حساب آوردهاند- مفاد این قاعده در نهایت اعتبار و استحکام است و هیچکس نمیتواند آنرا انکار کند؛ لذا کسانی که وجود علت فاعلی را در باب قانون خلل ناپذیر علیت پذیرفتهاند، مفاد این قاعده را نیز به وضوح پذیرفتهاند؛ اما کسانی که علل وجود، یعنی فاعل و غایت را در باب علیت انکار کردهاند و جز به علت مادی که فاقد هرگونه شعور است اعتراف نکردهاند، در سیستم علت و معلول، چنین قاعدهای را لازم و واجب نمیدانند؛ زیرا از نظر این گروه، علت هرگز دارای معنای اعطا و ایجاد نیست.[2]
[1]. جامی، هفت اورنگ، بخش 19، عقد چهارم، استدلال به ظهور آثار وجود پروردگار.
[2]. ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 2، ص 494- 499، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1366.