غزوه «ذاتالرقاع» از غزوات رسول خدا(ص) بود که در ماه محرم سال چهارم،[1] یا پنجم هجرت[2] رخ داد. این غزوه که پانزده روز طول کشید،[3] بعد از غزوه «بنی نضیر» و قبل از غزوه «بدر المیعاد» رخ داد.[4]
علت وقوع این جنگ
دو قبیلهی «بنی انمار بن بغیض» و «بنی سعد بن ثعلبه» برای نبرد با مسلمانان سپاهی تشکیل دادند.[5] هنگامی که این خبر به رسول خدا(ص) رسید، آنحضرت ابوذر غفاری[6] و یا عثمان بن عفان[7] را جانشین خود در مدینه قرار داد و همراه با چهارصد، یا هفتصد نفر از یاران خود به منطقهی ذات الرقاع حرکت کرد؛ اما آنها به کوهها فرار کردند.[8]
بنابر این، میان سپاه اسلام و سپاه دشمن درگیری و رویارویی رخ نداد.
علت نامگذاری
در مورد علت نامیدهشدن این غزوه به ذات الرقاع احتمالاتی داده شده است:
- چون این غزوه در کنار کوهى که داراى قلههاى سرخ و سیاه و سفید بود، رخ داد؛ به همین دلیل این غزوه به «ذات الرقاع» نامیده شد.[9]
- پاهاى مسلمانان زخمی شده بود و آنها زخمهایشان را با لباسهای کهنه و پاره (که یکی از معانی رقعه است) بسته بودند؛ به همین دلیل، این غزوه به «ذات الرقاع» مشهور شد.[10]
- در آنجا درختى به نام «ذات الرقاع» وجود داشت.[11]
- دشمنان بر پرچمهای خود رقعه زده بودند.[12]
اولین نماز خوف
هنگام اقامهی نماز در ذات الرقاع، مسلمانان احتمال میدادند که مورد حملهی غافلگیر کننده دشمن واقع شوند؛ از اینرو پیامبر(ص) برای در امانماندن از حمله آنها، نماز را به صورت نماز خوف[13] اقامه نمود؛[14] یعنی اصحاب خود را به دو گروه تقسیم کرد که گروه اول، نماز را اقامه و گروه دوم محافظت از آنان را به عهده داشت.[15] و این اولین نمازی بود که اینگونه خوانده شده و به نماز خوف مشهور شد.
ترور پیامبر(ص)
بر اساس گزارشی از جابر بن عبدالله انصاری، رسول خدا(ص) در جریان غزوه ذات الرقاع زیر سایهی درخت بزرگی رفت. در این هنگام مردى از مشرکان که آنجا مخفی شده بود، با شمشیر به حضرتشان حملهور شد و گفت: آیا از من نمیترسى؟! رسول خدا(ص) پاسخ داد: نه! آن مرد گفت: چه کسى میتواند تو را از دست من نجات دهد؟! حضرتشان فرمود: خداى من و تو! در همین حال بود که جبرئیل آن مرد مشرک را از روى اسبش به زمین انداخت. پیامبر خدا(ص) نیز شمشیر او را گرفت و بر سینهاش نشست و از او پرسید: اکنون چه کسى تو را از کشتن نجات میدهد؟! مرد کافر گفت: بخشش و کرم تو اى محمّد![16] گزارش شده است که در این نبرد بود که آیه «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اذْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ یَبْسُطُوا إِلَیْکُمْ أَیْدِیَهُمْ فَکَفَّ أَیْدِیَهُمْ عَنْکُمْ وَ اتَّقُوا اللَّهَ وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُؤْمِنُون»،[17] نازل شد.[18]
[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 2، ص 46 – 47، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[2]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، زکار، سهیل، زرکلی، ج 1، ص 340، ریاض، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[3]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 46 – 47.
[4]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 4، ص 212 – 213، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[5]. انساب الاشراف، ج 1،ص340.
[6]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 83، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[7]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی(ص) من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 8، ص 363، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[8]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 47.
[9]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 1، ص 395، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق.
[10]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون)، تحقیق، خلیل شحادة، ج 2، ص 440، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[11]. ابن هشام،عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2، ص 204، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[12]. البدء و التاریخ، ج 4، ص 213.
[13]. «تشریع و چگونگی انجام نماز خوف»، 29556.
[14]. الطبقات الکبری، ج 2، ص 47.
[15]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 456، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[16]. همان، ج 8، ص 127.
[17]. مائده، 11. «اى کسانی که ایمان آوردهاید نعمت خداوند بر خودتان را به یاد بیاورید. آن هنگام که قومى خواستند دست به سوى شما یابند و خدا دست آنها را از شما کوتاه کرد. از خدا پروا دارید، و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند».
[18]. البدء و التاریخ، ج 4، ص 213.