غزوه سویق در ذیالحجه سال دوم هجری، برای مقابله با حمله سپاهی از مشرکان که ابوسفیان فرماندهی آنرا بر عهده داشت رخ داد.[1]
ماجرا از این قرار بود که ابوسفیان بعد از شکست در جنگ بدر، و بازگشت به مکه نذر کرد با همسرانش همبستر نشود تا آنکه دوباره به نبرد با رسول خدا(ص) برخیزد. وی برای تشویق قریش جهت حمله به مسلمانان، اشعاری به این مضمون میخواند:
«به شهر یثرب و اهالی آنجا حمله کنید که تمام ثروتهایشان غنیمت شما شود. اگر در روز بدر آنها پیروز شدند، اکنون نوبت شما است! سوگند خوردهام قبل از آنکه قبایل اوس و خزرج را نابود کنید، نزدیک زنان نشوم و آبی به سر و تن نزنم؛ زیرا دلم از اندوه شعلهور است».[2]
ابوسفیان به همراهی چهل،[3] صد[4] و یا دویست نفر[5] از کافران قریش از مکه خارج شد و از راه نجدیه تا منطقه «صدر قناة» و تا نزدیک کوه تیت در یک منزلی مدینه پیش رفت. او ابتدا و در تاریکی شب نزد حیی بن اخطب از سران قبیله یهودی بنینضیر رفت تا از آنان کمک بگیرد؛ اما حیی درخواست او را رد کرد. سپس از سلام بن مشکم که خزانهدار بنینضیر بود اطلاعاتی به دست آورد و نزد یاران خود بازگشت و برخی از آنان را به سوی مدینه فرستاد. آنها به منطقهی عریض رفته و چند نخل کوچک را سوزانده و یکی از انصار را در کشتزاری کشتند و بازگشتند.[6]
به دنبال این حرکات ایذایی بود که رسول خدا(ص) ابولبابه را جانشین خود در مدینه قرار داده[7] و همراه با دویست نفر از یاران خود به تعقیب سپاه ابوسفیان پرداخت و تا منطقه قرقرة الکدر پیش رفتند؛ اما به آنان دست نیافت و از آنجا به سمت مدینه بازگشتند.[8]
البته سپاه قریش که از تعقیب خود توسط پیامبر(ص) آگاه شدند، با ترس و هراس و برای سبکبار شدن خود، غذاها و آذوقههای خود که بیشتر «سویق»[9] بود را رها کردند تا با سرعت بیشتری به سمت مکه بگریزند!
مسلمانان نیز این مواد غذایی را به غنیمت گرفتند؛ از همینرو، این غزوه به «غزوه سویق» معروف شد.[10]
هنگام بازگشت سپاه اسلام، مسلمانان از رسول خدا(ص) پرسیدند که آیا میتوانیم این لشکرکشی و مانور جنگی را به عنوان یک غزوه به شمار آوریم؟! حضرتشان پاسخ مثبت دادند.[11]
[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 2، ص 483، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[2]. همان، ص 484.
[3]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی(ص) من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 1، ص 123، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[4]. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری بأعلام الهدی، ص 78، تهران، دار الکتب الاسلامیة، چاپ سوم، 1390ق.
[5]. تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 2، ص 485.
[6]. همان، ص 484.
[7]. امتاع الاسماع، ج 1، ص 123.
[8]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 2، ص 23، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[9]. سویق به آرد گندم یا جو گفته میشود، و در زبان متداول بر آردی که از آن به هنگام الک کردن بلغور به دست میآید، اطلاق میشود. بستانی، فؤاد افرام، فرهنگ ابجدی عربی - فارسی، مترجم، مهیار، رضا، ص 506، تهران، اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[10]. امتاع الاسماع، ج 1، ص 124.
[11]. ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2، ص 45، بیروت، دار المعرفة، بیروت، چاپ اول، بیتا.