غزوه «دومة الجندل» در ربیع الاول سال پنجم هجرت و مصادف با چهل و نهمین ماه هجرت رخ داد.[1] این غزوه بعد از غزوه «ذات الرقاع»[2] و قبل از غزوه «المریسیع» اتفاق افتاد.[3]
منطقه «دُومَةُ الجندَل»(دوماء الجندل)[4] در مرزهای شام قرار داشت و فاصله آن تا دمشق، به اندازه مسیر کاروان طی پنج شب[5] و یا هفت منزل[6] و فاصله آن تا مدینه، مسیر پانزده تا شانزده شب بود.[7] «جندل» به معنای سنگ[8] و یا صخره است.[9] بر اساس برخی گزارشها «دومه» از نام «دوماء» فرزند حضرت اسماعیل(ع) است که در این شهر قلعهای بنا کرد.[10] بر این اساس، «دومة الجندل» به معنای قلعهای است که دوماء از سنگ بنا کرده بود.[11]
دلیل لشکرکشی رسول خدا(ص) به این منطقه آن بود که به حضرتشان خبر دادند اهالی آنجا برای بازرگانان ایجاد مزاحمت میکنند.
پیامبر(ص)، سباع بن عرفطه را در مدینه جانشین خود قرار داد و همراه با هزار نفر از مسلمانان به سمت آنان حرکت نمود. سپاه اسلام -برای آگاهنشدن دشمن- شبها راه میپیمودند و روزها خود را مخفی میکردند و از بیراههها حرکت میکردند تا به منطقهای رسیدند که گلهها و حیوانات اهلی (متعلق به دشمن) مشغول چرا بودند. چوپانها با دیدن سپاه اسلام فرار کردند و گلههای آنها توسط مسلمانان به غنیمت گرفته شد. وقتی این خبر به «دومة الجندل» رسید، اهالی آنجا نیز پا به فرار گذاشتند و هنگامی که پیامبر(ص) به اردوگاه آنها رسید، کسی را ندید. مسلمانان چند روزی آنجا مانده و گروههایی را برای جستوجو به اطراف فرستادند. در این میان، محمد بن مسلمه مردی از سپاه دشمن را اسیر کرده و نزد پیامبر(ص) آورد. حضرتشان از وی در مورد وضعیت دشمن پرسید. وی گفت: همینکه سپاه «دومة الجندل» شنیدند که شما گلههای آنها را به غنیمت گرفتید، فرار کردند.
پیامبر(ص) دین اسلام را برای آن اسیر توضیح دادند که به اسلام او انجامید.[12]
در این غزوه، هیچ درگیری رخ نداد و پیامبر(ص) که پنج شب مانده به آخر ربیع الاول از مدینه خارج شده بود، شب بیستم ربیع الآخر به مدینه مراجعت فرمود. بنابراین آنحضرت(ص) حدود بیست و پنج روز در مدینه حضور نداشت.[13]
گفتنی است که اتفاقات دیگری مانند سریه عبدالرحمن بن عوف،[14] و جریان حکمیت[15] نیز در منطقهی «دومة الجندل» رخ داد.
[1]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 1، ص 402 – 403، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق؛ ابن هشام، عبد الملک، السیرة النبویة، تحقیق، السقا، مصطفی، الأبیاری، ابراهیم، شلبی، عبد الحفیظ، ج 2، ص 213، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، بیتا.
[2]. مقریزی، تقی الدین، امتاع الاسماع بما للنبی(ص) من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 8، ص 367، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[3]. همان، ص 369.
[4]. یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 2، ص 487، بیروت، دار صادر، چاپ دوم، 1995م.
[5]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 2، ص 48، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق.
[6]. معجم البلدان، ج 2، ص 487.
[7]. همان.
[8]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، مصحح، میر دامادی، جمال الدین، ج 11، ص 128، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[9]. همان، ص 129.
[10]. معجم البلدان، ج 2، ص 487.
[11]. همان.
[12]. المغازی، ج 1، ص 402 – 403.
[13]. همان.
[14]. ابن سید الناس، عیون الاثر، ج 2، ص 149، بیروت، دار القلم، چاپ اول، 1414ق؛ ر. ک: «زندگینامه عبدالرحمن بن عوف»، 82806.
[15]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 227، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.