فعلها در زبان عربی مانند زبان فارسی از نگاه ردهبندی زمانی به سه دسته ماضی، مضارع و مستقبل تقسیم میشود:
فعل ماضی
«فعل ماضی» به فعلی گفته میشود که بر انجام کاری در گذشته دلالت میکند،[1] و زیرمجموعههایی دارد:
- «فعل ماضی ساده» که به بیان اصل وقوع کار و یا چیزی در زمان گذشته به طور مطلق و بدون هیچ اشارهای به دوری و یا نزدیکی آن زمان اشاره دارد.
این فعل از اضافه شدن ضمایر متصل فاعلی به ریشهی فعل ساخته میشود: «خَرَجْتَ – خَرَجْتُم – خَرَجْنا». و منفی آن نیز با اضافهشدن حرف نفی «ما» بر سر فعل ماضی ساده ساخته میشود، مانند «ما ذَهَبَ»: نرفت.
همچنین بعد از افزودهشدن حرف جزم «لم» در ابتدای فعل مضارع، معنای آن به «نفی فعل ماضی» تبدیل میشود که در اصطلاح ادیبان عرب، از آن با نام «فعل جحد» یاد میشود.
- «فعل ماضی نقلی» که به وقوع کاری در زمان گذشته دلالت دارد که اثرش تا کنون باقی باشد. این نوع از فعل ماضی با اضافه شدن حرف «قد» به ماضی ساده ساخته میشود، مانند «قد ذَهَبَ علیّ»، یعنی علی رفت (و اکنون به او دسترسی نداریم).
منفی آن نیز از ترکیب حرف نفی «لمّا» با فعل مضارع ساخته میشود، مانند: «لمّا یذهَب علیٌّ»، یعنی علی هنوز نرفته است (و اکنون در دسترس میباشد).
- «فعل ماضی بعید» که به انجام کاری در گذشته دور و یا نسبتا دور اشاره میکند. این نوع از فعل ماضی با اضافهشدن فعلهای ماضی سادهای از ریشه «کان» به دیگر فعلهای ماضی ساده ساخته میشود، مانند: «علیٌّ کان ذَهَبَ»، علی رفته بود و در صورت منفیبودن، حرف نفی «ما» قبل از کان و همریشههای آن افزوده میشود، مانند «علیٌّ ما کان ذهب»، علی نرفته بود.
- «فعل ماضی استمراری» که به انجام کاری به صورت مستمر در گذشته اشاره دارد. این فعل با اضافه شدن فعلهای ماضی سادهای از ریشه «کان» به فعلهای مضارع ساخته میشود، مانند «علیٌّ کان یذهبُ»، علی داشت میرفت. در ماضی استمراری گاهی نیز میان کان و فعل مضارع فاصله میافتد، مانند «کان علیٌّ یذهب»، اما در معنای آن تغییری رخ نمیدهد.
تمام انواع فعل ماضی، مبنی میباشند، مگر آنکه از افعال مضارع برای رساندن معنای ماضی استفاده شود.
فعل مضارع
«فعل مضارع» به فعلی گفته میشود که در زمان حال و آینده جریان دارد. به عبارت دیگر، فعل مضارع بر انجام و وقوع فعلی در زمان حال یا آینده دلالت دارد.[2]
با افزودهشدن حرف «لام» و یا حرف «لای ناهیه» به ابتدای فعل مضارع و یا انجام نوعی تغییر در ساختار آن، به افعالی خواهیم رسید که معنای دستوری از آن برداشت شده و ناظر به زمان حال یا آینده میباشند. به این افعال، «فعل امر» و «فعل نهی» گفته میشود که اعرابشان نیز از رفع به جزم تغییر یافته است؛ مانند «لِیْذْهَب»، «اِذْهَبْ» و «لَا یَذْهَبْ».
اعراب فعل مضارع
همه صیغههای فعل مضارع به جز دو صیغه جمع مؤنث غائب و جمع مؤنث مخاطب که مبنی بر سکون میباشند، از افعال مُعرب به شمار میروند که در حالت عادی مرفوعاند. علامت رفع در صیغههای 1، 4، 7، 13، 14 حرکت ضمه بوده و در دیگر صیغهها - غیر از دو صیغه مبنی- حرف نون است که در حالتهای نصبی و جزمی حذف میشود؛[3] اما نون موجود در دو صیغه جمع مؤنث، مبنی بوده و قابل حذف نیست.
روش ساختن فعل مضارع
«فعل مضارع» با افزودن حروف مضارع («ی»، «ت»، «أ» و «ن»)[4] به ابتدای فعل ماضی معلوم ثلاثی مجرد افزوده میشود که البته باید مراحلی طی شود. به عنوان نمونه برای ساختن فعل مضارع از فعل ماضی «نَصَرَ» باید بدین ترتیب عمل کنیم:
- افزودن یکی از حروف مضارع. (یَنَصَرَ)
- ساکننمودن فاء الفعل. (یَنْصَرَ)
- مضموم کردن لام الفعل. (یَنْصُرُ).
- بیحرکت کردن عین الفعل (یَنْصرُ) و سپس اعمال حرکتی سماعی که ممکن است مفتوح یا مکسور یا مضموم باشد.
برای منفیکردن فعل مضارع، به ابتدای آن حرف نفی «لا» و یا حرف نفی «ما» (که برای منفیکردن ماضی نیز استفاده میشد) افزوده میشود.[5]
در هر دو حالت، در ظاهر و اعراب فعل مضارع تغییری ایجاد نمیشود.
فعل مستقبل
«فعل مستقبل» ناظر به انجام کاری در آینده است.
روش ساخت فعل مستقبل مثبت در زبان عربی آن است که یکی از دو حرف «سین» و یا «سوفَ» را به ابتدای فعل مضارع مرفوع بیافزاییم؛ مانند «قُلْ سَأَتْلُوا عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْراً»[6] و «سَوْفَ نُصْلیهِمْ».[7]
معمولا برای آینده نزدیک از حرف «سین» و برای آینده دور از حرف «سوف» استفاده میشود که در هر دو حالت، تغییری در اعراب فعل پدید نمیآید
فعل مستقبل منفی نیز با افزودن حرف نفی «لن» بر سر فعل مضارع مرفوع ساخته شده و آن فعل را تبدیل به فعلی منصوب میکند؛ مانند «فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا وَ لَنْ تَفْعَلُوا».[8]
[1]. مدنى، علیخان بن احمد، الحدائق الندیة فی شرح الفوائد الصمدیة، محقق، مصحح، سجادى، ابوالفضل، ص 93، قم، ذوی القربى، چاپ اول، بیجا.
[2]. حسن، عباس، النحو الوافی، ج 1، ص 47، تهران، ناصر خسرو، چاپ دوم، 1367ش.
[3]. «موارد منصوب شدن فعل مضارع»، 101925.
[4]. النحو الوافی، ج 1، ص 47.
[5]. «فرق ما و لای نافیه»، 70674.
[6]. کهف، 83.
[7]. نساء، 56.
[8]. بقره، 24.