قاعده «کلّ أزلى لا یمکن أن یفسد» را نخستین فیلسوف اسلامى، یعقوب بن اسحاق کندى (متوفى 258 هـ ق) مورد بحث و گفتوگو قرار داده و دیگر فلاسفه اسلامی نیز در کتابهای خود به آن اشاره نمودهاند.
بیان قاعده و تقریر برهان
«ازلى» موجودى را میگویند که سابقۀ نیستى ندارد. بر اساس این تعریف، گفته میشود وجودِ هیچگونه موجودى پیش از موجود ازلى متصور نیست. بنابراین، موجود ازلى هرگز از چیزى قوام نیافته و به غیر خویش متکى نیست و در این صورت به آسانى میتوان دریافت که موجود ازلى، داراى هیچگونه علتى نیست، و با این فرض، موجود ازلى، موضوع و محمول نیز نخواهد داشت. در اینجا راه براى نداشتن جنس نیز هموار میگردد. هنگامى که گفته میشود موجود ازلى جنس ندارد، به آسانى گفته میشود که موجود ازلى هرگز فاسد نمیشود؛ زیرا «فساد» عبارت است از تبدّل محمول از حالى به حالى دیگر و اینگونه تغییر و تبدّل همواره از یک حالت به نزدیکترین ضد آن حالت انجام میشود که آن هردو حالت تحت یک جنس هستند. مانند حالت حرارت که به برودت تبدیل میشود، یا سفیدى که به حالت سیاهى تبدیل میگردد؛ و اینگونه اضداد همواره داراى یک جنس هستند.
پس از ذکر این مقدمات میگوییم آنچه فاسد میشود، داراى جنس است و چون موجود ازلى جنس ندارد، پس هرگز فساد را به خود نمیپذیرد.
البته ممکن است برهان قاعدۀ «کلّ أزلی لا یمکن أن یفسد» را بر وجهى دیگر و در نهایت اختصار تقریر نمود. به این ترتیب که گفته شود: «موجود ازلى» عبارت است از موجودى که نیستى در آن راه نداشته و در قوام خویش به چیزى نیازمند نیست، و هر موجودى که در قوام ذات خویش به چیزى نیازمند نیست، به علت هم نیازمند نیست و همواره جاودان است، و آنچه همواره جاودان است، فساد به خود نمیپذیرد؛ پس موجود ازلى فسادناپذیر است.
این اندیشه فلسفى که به صورت قاعدۀ مزبور مورد بحث قرار گرفته و مطرح انظار بوده است، در افکار فلاسفۀ اسلامى بعد از یعقوب کندى به صورت بدیع و پختهترى مطرح شده است.
ملاصدرا در اسفار اربعه تحت عنوان «محال بودن فساد بر نفس ناطقه»، برهانی اقامه میکند که مىتوان در مورد قاعدۀ مزبور به کار برد و آن این است که موجود ازلى هرگز فساد نمیپذیرد؛ زیرا فساد امرى متجدد است و هر امر متجددى، اعم از اینکه کون باشد یا فساد، مسبوق به چیزى است که حامل استعداد باشد. در این صورت، حامل استعداد یا خود موجود ازلى است یا ماده هیولایى. بطلان فرض اول، واضح است. فرض دوم نیز مستلزم مادى بودن موجود ازلى است، در حالى که موجود ازلى مادى نیست، «هذا خلف». به عبارت دیگر، عروض فساد بر هر موجودى بدون استعداد قبلى امکانپذیر نیست و عروض استعداد نیز بدون ماده غیرممکن است. پس عروض فساد بر موجود ازلى امکانپذیر نیست؛ چون موجود ازلى مادى نیست.[i]
[i]. ر. ک: ابراهیمی دینانی، غلامحسین، قواعد کلی فلسفی در فلسفه اسلامی، ج 1، ص 33- 37، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، 1365.