در ابتدای پاسخ، نمونهای را به عرض میرسانیم که به سادگی از سوی همگان قابل راستیآزمایی است.
در منطقه آسیای شرقی، دو کشور «میانمار» و «مالزی» وجود دارند. اولی هم از لحاظ وسعت و هم از لحاظ جمعیت دو برابر دومی است و هر دو کشور نیز به دریاهای آزاد راه دارند. در میانمار اقلیت بسیار کوچکی(کمتر از یک درصد) از مسلمانان وجود دارند که همواره مورد سرکوب و آزار قرار میگیرند؛ اما بیشتر بانوان کشور مالزی خود را موظف به رعایت حجاب اسلامی میدانند. اگر حجاب، مانعی برای رشد و توسعه بود، به طور طبیعی میانمار باید کشوری بسیار توسعهیافتهتر از مالزی میشد، در حالی که آمارها نشان میدهد که قدرت اقتصادی مالزی تقریبا هفت برابر میانمار است!
با توجه به نمونهای که اعلام شد، میتوان پرسید: چه تحقیق علمی توانسته است ثابت کند که یکی از فاکتورهای پیشرفت و توسعه، بیحجابی بوده و حجاب مانعی برای توسعه به شمار میآید؟!
پیشرفت و توسعه اقتصادی و صنعتی، قوانین و راهکارهای مربوط به خود را دارد که هر کشوری با عمل به آنها به پیشرفت و توسعه دست مییابد و هر کشوری که بدان عمل نکند از روند توسعه عقب خواهد ماند، و این هیچ ارتباطی با سبک پوشش مردم آن کشور ندارد.
بنابر این، بین حجاب و توسعه و پیشرفت، هیچ ارتباط معناداری وجود ندارد، اگر کشوری با داشتن بانوانی باحجاب از نظر اقتصادی و توسعه عقب مانده، باید علت را در ناکارآمدی برنامههای توسعه، مدیران و مسئولان ناکارآمد، سبک زندگی مردم مانند: آداب و رسوم نادرست، اسراف، تجملگرایی، مصرفگرایی و برخی عوامل خارج از اختیار؛ مانند فقدان دسترسی به معادن اولیه، دریاهای آزاد، زمینهای حاصلخیز، زلزلهها، جنگهای تحمیلی و ... دانست.
ضمن آنکه مردم کشورهای پیشرفته و توسعه یافته نیز بیحجاب کامل نیستند؛ بلکه تعریف آنها از حجاب با توجه به دین و باورهای عرفی آنها با تعریف اسلام تفاوت دارد، و اگر بیحجابی عاملی برای توسعه بود، اگر کشوری از برهنگان مطلق ایجاد شود، باید در آینده توسعهیافتهترین کشور باشد!