قرآن کریم در بیان تعامل کفّار و مشرکان در برخورد با رسالت پیامبر اسلام(ص) و آموزههای الهی، مانند فرار «گورخر» از «شیر» تشبیه کرده و میفرماید:
«فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ»؛[1] (مانند گورخری) که از شیرى گریخته باشند.
«قسورة» از ریشهی «قسر»، در لغت به معناى قهر و غلبه بوده،[2] و قسوره یکى از نامهاى شیر درنده در زبان عرب است.
این واژه را به معنای «تیرانداز» و «صیاد» هم گفتهاند،[3] ولى در این آیه به قرینه «حمر»: «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ»، ظاهرا شیر مورد نظر است.[4]
بر این اساس، کفار و مشرکان در حالى از موعظههای قرآن و سخنان حق نفرت دارند و گریزان هستند که گویى مانند خران وحشیاند(گورخران)، که از شیر و یا شکارچى میگریزند.[5]
ابن عبّاس میگوید: هنگامی که گورخر وحشى شیر را میبیند از او فرار میکند، اینگونه مردم کافر وقتى میشنیدند که پیامبر(ص) قرآن میخواند از او فرار میکردند.[6]
معروف است که «گورخر» وحشت عجیبى از «شیر» دارد، حتى هنگامی که صداى شیر را میشنود چنان وحشتى او را فرامیگیرد که دیوانهوار به هر سو میگریزد، به خصوص هنگامى که شیر به گروهى از آنها برسد چنان پراکنده میشوند و به هر سو میدوند که هر بینندهاى را به تعجب وامیدارد. اصولا این حیوان به حکم وحشى بودن از همه چیز وحشت دارد تا چه رسد به شیر که دشمن خونخوار او است.
بر این اساس، این آیه تعبیرى بسیار رسا و گویا از وحشت و فرار کفار و مشرکان از آیات قرآن است. آنها را به گورخر تشبیه کرده که هم فاقد عقل و شعور است، و هم به علت وحشیبودن گریزان از همه چیز است، در حالى که در برابر آنها چیزى جز تذکره (وسیله یادآورى و بیدارى و هوشیارى) قرار ندارد.[7]
برخی از عبداللَّه عباس نقل کردهاند که «قسوره» در زبان حبشه به معناى شیر است.[8]
به نظر میرسد تشبیه اهل باطل به خران نظر به کمخردى و نفهمى آنان است. چنانچه در جاهاى دیگر آنها را تشبیه به چهارپایان؛ بلکه گمراهتر اعلام نموده است: «...أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَل».[9]
[1]. مدثر، 51.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 670، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. همان.
[4]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 5، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[5]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 99، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 592، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[7]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 25، ص 263، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[8]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، شمس الدین، محمد حسین، ج 8، ص 282، بیروت، دار الکتب العلمیة، منشورات محمدعلی بیضون، چاپ اول، 1419ق.
[9]. اعراف، 179.