واژه «درس» به معنای استمرار تلاوت(پیوسته خواندن) است.[1] به کهنهشدن یک اثر نیز «درس الاثر» گویند؛ زیرا با گذشت زمان کهنه شده است.[2] به آموختن علم و دانش نیز درس گفته میشود: «وَ دَرَسُوا ما فِیهِ»،[3] أی علموه.[4]
در یک جمعبندی میتوان گفت که «درس» به معناى استمرار، ادامه و پیگیری کار و ممارست و تکرار آن تا رسیدن به نتیجهی مورد نظر است و ممارست در مطالعه کتاب، در تحصیل علم، در استفاده از لباس، و غیر آنها را میتوان از مصادیق «درس» دانست.[5] بر اساس این معنا، یکبار خواندن، درس نیست.[6]
مشتقات واژه «درس» در قرآن در قالب واژههایی؛ مانند «درست»، «تدرسون»، «دراساتهم»، و«درسوا» آمده، و به تناسب موضوعی که در مورد آن بحث شده، یکی از معانی یاد شده از آن اراده شده است.
به عنوان نمونه در آیه زیر، «دِراسَة» به خواندن معنا میشود:
«أَنْ تَقُولُوا إِنَّما أُنْزِلَ الْکِتابُ عَلى طائِفَتَیْنِ مِنْ قَبْلِنا وَ إِنْ کُنَّا عَنْ دِراسَتِهِمْ لَغافِلینَ»؛[7]و تا نگویید کتاب آسمانى فقط بر دو طایفه پیش از ما نازل شده و ما از خواندن آن غافل بودیم.
این آیه خطاب به اهل مکه است. و مراد از طائفتین، یهود و نصاری هستند.[8]
همینطور در آیه 169 اعراف «وَ دَرَسُوا ما فِیهِ»؛ یعنی آنها کتاب تورات را مکرر میخواندند و به دستورات آن توجه داشتند.
و در آیه «بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ» به معناى حفظ کردن و در آیه «وَ ما آتَیْناهُمْ مِنْ کُتُبٍ یَدْرُسُونَها» به معناى درس گرفتن است.[9]
در آیه 105 سوره انعام: «وَ کَذلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ وَ لِیَقُولُوا دَرَسْتَ وَ لِنُبَیِّنَهُ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ»، «دَرَسْتَ»به معنای آن است که کافران میگویند که تو قرآن را از دیگران آموختهای! البته طبق قرائت دیگر یعنی «دَرَسَتْ» به صیغه مؤنث، این واژه قرآنی برگرفته از «دُرُوس» به معناى «از بین رفتن اثر» خواهد بود و بر اساس، معناى آیه چنین میشود:
تا بگویند این حرفها همان حرفهاى کهنه و از بین رفته است که دیگر امروزه هیچ کارایی ندارد![10]
[1]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقا بزرگ، محقق، قصیر عاملی، احمد، ج 4، ص 228، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[2]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 4، ص 534، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش.
[3]. اعراف، 169.
[4]. التبیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 228.
[5]. ر.ک: مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 4، ص 297، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380 ش.
[6]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 2، ص 338، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371 ش.
[7]. انعام، 156.
[8]. قاموس قرآن، ج 2، ص 338.
[9]. همان.
[10]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 7، ص 303، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417 ق.