قرآن کریم در یکی از آیات سوره حج میفرماید: «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ وَ لْیُوفُوا نُذُورَهُمْ»؛[i] آنگاه آلودگیها را از خود بزدایند و به نذر خود وفا کنند.
«تَفَث»،در اصل به معنای چرک موجود در ناخنها و هر چیز آلودهای در بدن است که باید زایل شود.[ii]
لسان العرب«تفث» را به گرفتن ناخن معنا کرده است.[iii]
مفسرانی نیز گفتهاند؛ منظور از«قضای تفث»در این آیه، پاککردن آلودگیها و زواید بدن است که در ایّام احرام به وجود میآید؛ مانند گرفتن ناخن، اصلاح مو، شستوشو... و قضای تفث، نوعی کنایه از خروج از احرام است.[iv]
بر این اساس، معنای آیه چنین میشود: سپس چرک و آلودگى خود را زایل کنند و به نذرهایشان وفا نمایند.
در تفسیری عرفانی میتوان گفت؛ منظور آیه، توصیه به برطرف کردن تمام آلودگیهای ظاهری و روحی و معنوی است.
امام صادق(ع) نیز در تفسیری باطنی از آیه «ثُمَّ لْیَقْضُوا تَفَثَهُمْ»، آنرا به ملاقات امام تفسیر کرد، و هنگامى که راوى از این مسئله توضیح خواست و اشاره کرد که ظاهرا این آیه در مورد گرفتن ناخن و ... است، امام(ع) فرمود: قرآن، ظاهر و باطنى دارد؛ یعنى مسئله ملاقات امام در اینجا مربوط به باطن آیه است.[v]
این حدیث ممکن است به نکته لطیفی اشاره داشته باشد که حجاج بعد از انجام مناسک حج، همانگونه که آلودگیهاى بدن را برطرف میکنند، باید آلودگیهاى روح و جان خود را با ملاقات امام(ع) و پیشواى خود برطرف نمایند، به خصوص که در بسیارى از زمانها، خلفاى جبار اجازه چنین ملاقاتى را در شرایط عادى نمیدادند، و مراسم حج بهترین فرصت براى رسیدن به این هدف بود. و در همین راستا امام باقر(ع) میفرماید: «تمام الحج لقاء الامام»؛[vi]تکمیل حج به آن است که انسان امامش را ملاقات کند.[vii]
بر این اساس، در حقیقت برای زائر خانه خدا، دو تطهیر لازم است، یکى تطهیر ظاهر که همان پاکشدن از آلودگیهای ظاهری است، و دیگرى تطهیر روح و جان از تمام مفاسد اخلاقی و روحی و معنوی.
شیخ طوسی در التبیان در تفسیری گستردهتر از «قضاء تفث»، نظراتی را نقل میکند که بر اساس آنها وقوف، طواف، سعی، رمی جمرات، حلق و دیگر مناسک حج را نیز میتوان از مصادیق «قضای تفث» دانست، و این نظر را به افرادی؛ مانند ابن عباس و ابن عمر منتسب کرده است.[viii]
[i]حج، 29.
[ii]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 166، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412 ق.
[iii]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 120، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[iv]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 7، ص 130، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 371، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.و...
[v]. عروسی حویزی، عبد علی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، تحقیق، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 3، ص 492، قم، اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1415ق.
[vi]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 4، ص 549، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[vii]. مکارم شیرازی، ناصر،تفسیر نمونه، ج 14، ص 87، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[viii]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقا بزرگ، محقق، قصیرعاملی، احمد، ج 7، ص 310، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.