«تمثال» به صورت و شکل یک موجود میگویند؛ یعنی چیز ساختهشدهای که شبیه یکى از مخلوقات است؛ از اینرو شامل مجسمهها، نقاشیها و عکسها میشود. اگرچه در زبان عربی، «تصویر(از باب تفعیل)» به همان معنای «تمثال» نیز کاربرد دارد؛ اما موارد کاربردی آن در قرآن کریم به معنای یک مجسمه، نقاشی و ... نیست؛ بلکه در تمام موارد، معنایش تصویرگری، صورتپردازی و فعالیتی است که در نهایت به ساخت یک صورت میانجامد. البته خود واژه «صورة» که هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع در قرآن وجود دارد، تا حدودی تشابه معنایی با «تمثال» دارد:
«وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ»؛[1] یعنی خداوند به صورتپردازی شما پرداخت و شکلهایتان را نیکو قرار داد.[2]
با ذکر این مقدمه باید گفت؛ لغتشناسان عرب در این موضوع اختلاف نظر دارند که آیا «تمثال» از جهت معنا مترادف با «صورت» و یا «تصویر» است، -یا آنکه «صورت» و «تصویر» به موجودات داراى روح اختصاص داشته و «تمثال» اعم از آن است و یا عکس آن صحیح است؟!
- برخی از فقها و لغتشناسان معتقدند که «تصویر» و «تمثال»، یک معنا دارند: «التَّصاوِیرُ: التَّماثِیل». و در مواردی که عطف به یکدیگر شدهاند، عطف تفسیری و یا صرف تفنن در تعبیر است.[3]
- بعضی از لغتشناسان، «صورت» را اعم از «تمثال» معنا کرده، و میگویند «صورت» شامل موجودات دارای روح و بیروح میشود؛ اما «تمثال»، اختصاص به جانداران دارد.[4]
کاربرد «تمثال»، «صورت» و«تصویر» در قرآن
- «تمثال»: در قرآن کریم کلمه «تماثیل»(جمع تمثال) در دو آیه ذکر شده است. در یکجا ساختن مجسمههایی را به جنیان نسبت میدهد که به دستور حضرت سلیمان(ع) به چنین کارى پرداختند و از آن به عنوان نعمتی قابل تقدیر یاد میکند:
«یَعْمَلُونَ لَهُ ما یَشاءُ مِنْ مَحاریبَ وَ تَماثیلَ وَ جِفانٍ...»؛[5] براى او هر چه میخواست از محرابها، و تمثالها، و کاسههایى مانند حوض،... درست میکردند.
و در جای دیگر، تمثالها به معناى بتهاى مورد تعظیم و پرستش بوده که خداوند، سازندگان و نگهدارندگان و پرستشکنندگان آنها را سرزنش میکند:
«إِذْ قالَ لِأَبیهِ وَ قَوْمِهِ ما هذِهِ التَّماثیلُ الَّتی أَنْتُمْ لَها عاکِفُون»؛[6] هنگامی که به پدر و به قومش گفت: این تصویرها چیست که آنها را پرستش میکنید؟
مراد از تماثیل در این آیه، مجسمههایی است که به نام بت از سوی مشرکان زمان حضرت ابراهیم(ع) عبادت و پرستش میشدند؛ زیرا در آیات بعدی در جواب حضرت ابراهیم(ع) مشرکان گفتند: پدران ما این تماثیل و بتها را میپرستیدند: «قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدینَ».[7]
- «صورت و تصویر»: مفرد «صورة» و جمع «صُوَر» هر دو از ثلاثی مجرد، در سورههای غافر/64، تغابن/3 و انفطار/8 جمعا سه بار و مشتقات برگرفته از مصدر باب تفعیل (تصویر) در مجموع پنج بار در قرآن ذکر شده است:
«اللَّهُ الَّذی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ قَراراً وَ السَّماءَ بِناءً وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ...»؛[8] خدا است که زمین را براى شما جایگاه قرار داد، و آسمان را مانند بنایى برافراشت و شما را صورت بخشید و صورتهایتان را نیکو ساخت.
«خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ صَوَّرَکُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَکُمْ وَ إِلَیْهِ الْمَصیر»؛[9] آسمانها و زمین را به حق آفرید و شما را تصویر کرد و صورتهایتان را زیبا نمود.
«وَ لَقَدْ خَلَقْناکُمْ ثُمَّ صَوَّرْناکُمْ ...»؛[10] و شما را آفریدیم، و صورت بخشیدیم... .
«هُوَ الَّذی یُصَوِّرُکُمْ فِی الْأَرْحامِ کَیْفَ یَشاءُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ»؛[11] او است که شما را در رحمهای مادران، هر گونه که میخواهد تصویر میکند.
«هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ»؛[12] او است خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر!
با بررسی کاربردهای قرآنی «صورت» و «تصویر» و «تمثال» میتوان گفت که در قرآن، تمثالها، ناظر به مجسمههایى هستند که توسط بشر ایجاد شده باشند، - هرچند به شکل موجود جاندار باشند اما خودشان جان ندارند-، ولى هر آنچه از صورت و صورتپردازی در قرآن وجود دارد، همگی در ارتباط با آفرینش مخلوقات از طرف خداوند بوده و جز آنچه در آیه 24 سوره حشر آمده و دایره شمولش گستردهتر است، دیگر موارد همگی در مورد آفرینش انسان به عنوان موجود برتر میباشد.
[1]. غافر، 64.
[2]. ر. ک: قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 4، ص 162، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[3]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 4، ص 473، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ عاملى، شهید ثانى، زین الدین بن على، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة( المحشّٰى- سلطان العلماء)، ج 1، ص 62، قم، دفتر تبلیغات اسلامى، چاپ اول، 1412ق؛ منتظری، حسینعلی، دراسات فی المکاسب المحرمة، ج 2، ص 550، قم، ارغوان دانش، چاپ دوم، 1385ش.
[4]. النجفی، الشیخ محمد حسن، جواهر الکلام، ج 4، ص 602، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت(ع)، چاپ اول، 1421 ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 80، ص 245، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. سبأ، 13.
[6]. انبیاء، 52.
[7]. انبیاء، 53.
[8]. غافر، 64.
[9]. تغابن، 3.
[10]. اعراف، 11.
[11]. آل عمران، 6.
[12]. حشر، 24.