آیات ابتدایی سوره انشراح شامل بیان برکاتی است که شامل حال پیامبر اسلام(ص) شد، و پایان آن نیز توصیههایی به آنحضرت است.
- «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَکَ»؛آیا ما سینهات را گشاده نساختیم؟
منظور آیه از «شرح صدر» در این آیه، باز شدن و گستردگى سینه رسول خدا(ص) به نور الهى و آرامش روحی آنحضرت از سوی خدا است.
- «وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ، الَّذی أَنْقَضَ ظَهْرَکَ»؛ و مگر بار سنگین را از تو برنداشتیم؟ همان بارى که پشتت را میشکست!
«وزر» به معناى بار سنگین است. و «انقاض ظهر» به معناى شکستن پشت کسى است. شکستنى که صدایش به گوش برسد، آنگونه که از تخت و کرسی و مانند آن وقتى کسى روى آن مینشیند، و یا چیز سنگینى روى آن میگذارند صدا برمیخیزد. و منظور از «انقاض ظهر» معمولا معناى لغوى آن نیست؛ -زیرا کسى پشت کسى را آنطور نمیشکند که صداى تخت و کرسى دهد-؛ بلکه منظور ظهور آثار سنگینى وزر بر آدمى است.
و «وضع وزر»(برداشتن سنگینی) به معناى از بین بردن سنگینى است که رسول خدا (ص) آنرا احساس میکرد.
گفتنی است که جمله «وَ وَضَعْنا عَنْکَ وِزْرَکَ» عطف بر جمله «أَ لَمْ نَشْرَحْ ...»است؛ چون معنایش «قد شرحنا لک صدرک» است. در نتیجه معناى دو آیه این میشود که: ما قلبی گشاده به تو هدیه نموده، و سنگینیهایى را که بر دوشت بود برداشتیم.
چون این آیات درباره ابلاغ و انجام رسالت و فشارهاى ابتدایی آن است، مقصود از «وزر» همان سنگینى فشار وحی و فشار موانع خارجی است. و مراد از برداشتن سنگینی از رسول خدا(ص) آنگونه که از سیاق آیه برمیآید، این است که دعوت آنحضرت را نفوذپذیر و تلاشهای وی در راه خدا را امضا نمود؛ یعنی اسباب پیشرفت دعوتش را فراهم کرد؛ چرا که پیامبری، دعوت مردم و دیگر پیامدهای آن،بار بسیار سنگینیبود که تحملش تنها با شرح صدر اهدایی از جانب خداوند امکانپذیر بود.[1]
البته مفسران معانی و تفاسیر دیگری هم در مورد این آیات گفتهاند.
با یادآوری اینکه برخی از آنها نمیتوانند قابل پذیرش باشند؛ تنها به ذکر اجمالی آنها بسنده میکنیم:
- برداشتن وزر، اشاره به داستانى است که در ایام کودکی پیامبر دو فرشته بر وی نازل شدند، و سینهاش را شکافته قلبش را در آوردند،با آب زمزم شستوشو داده و دوباره در جایش قرار دادند.[2]
- منظور از وزر، اعمالى است که قبل از بعثت از آنحضرت سر زده بود.[3] به عبارت روشنتر «وزر» به معناى گناه، و برداشتن وزر به معناى عصمت است.[4]
این یکی از تفاسیری است که قابل پذیرش نیست؛ چون شأن پیامبر(ص) بالاتر از آن است که حتی قبل از پیامبری، گناهی را مرتکب شود که پشت او را شکسته باشد!
- منظور غفلت آنحضرت از شرایع و امثال آن است که آگاه شدن به آنها جز با وحى صورت نمیگیرد.[5]
- منظور رنجى است که آنحضرت از گمراهى قومش و دشمنیهای آنها میبرد، و وى از هدایتشان عاجز میشد.[6]
- مراد اندوهى است که از مرگ عمویش ابوطالب(ع) و مرگ همسرش حضرت خدیجه(س) در دل داشت.[7]
6.این شرح صدر بعد از فتح مکه برای پیامبر(ص) رخ داده است.
- قلب پیامبر(ص) با اعلام جانشینی امام علی(ع) آرام گرفت و گشاده شد.[8]
- منظور از «وزر»، گناه مسلمانان است، و قهرا مراد از «وضع وزر»، آمرزش آن گناهان است.[9]
و ...
3. «وَ رَفَعْنا لَکَ ذِکْرَکَ».«رفع ذکر»، به معناى بلند آوازه کردن کسى است، به گونهای که نام و گفتوگویش از همه نامها و همه خاطرهها بلندتر باشد. و خداى متعال نام آنحضرت را چنین کرد. و یکى از مصادیق مشهور شدن نام آنجناب این است که خداى تعالى نام او را قرین نام خود کرد، و در نتیجه، در مسئله شهادتین که اساس دین خدا است، نام او در کنار نام پروردگارش قرار گرفت، و هر صبح و شام بر فراز مأذنهها و هنگام اذان برده میشود، و شهادت به رسالتش در کنار شهادت به توحید و یگانگى خدای متعال قرار دارد.و بر هر مسلمانی واجب است که هر روز در نمازهای پنجگانه واجب نام آنحضرت را با نام خداى تعالى بر زبان جارى کند، و چه رفعت مقام و بلندآوازه بودنی از این بالاتر.[10]
در تفسیر همین آیه از رسول خدا(ص) نقل شده است:جبرئیل(ع) به من گفت: خداوند متعال میفرماید: هنگامى که نام من برده میشود نام تو نیز همراه من ذکر میشود.[11]
[1]. ر. ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 314- 316، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 20، ص 530- 532، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1374ش.
[2]. برای آگاهی ازتفسیر این آیه، ر. ک: «شکافته شدن سینه پیامبر اکرم(ص)»؛«تفاوت شرح صدر با شرح قلب».
[3]. ر. ک: آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 15، ص 389، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیروت، 1415ق.
[4]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 21، ص 105، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[5]. همان.
[6]. رشید الدین میبدی، احمد بن ابی سعد، کشف الأسرار و عدة الأبرار، تحقیق، حکمت، علی اصغر، ج 10، ص 534، تهران،امیر کبیر،
چاپ پنجم، 1371ش.
[7].روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، ج 15، ص 389.
[8]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب،ج 2، ص 428، قم، دار الکتاب، چاپ سوم، 1404ق.
[9]. فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب،ج 32، ص 207، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[10]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 316.
[11]. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 364، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 771، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.