عبارت قرآنی «رجماً بالغیب»؛(از روی گمان و ظن، و بدون دلیل و برهان سخن گفتن)،[1] را میتوان به نوعی مترادف با اصطلاح مشهور فارسی «تیر به تاریکی انداختن» دانست؛ یعنی فردی با حدس و گمان کاری را انجام دهد، به امید آنکه شاید به نتیجه برسد و یا سخنی بگوید به امید آنکه شاید مطابق با واقع باشد!
راغب اصفهانی میگوید؛ «رجم» به طور استعاره بر «ظنّ» اطلاق میشود: «و یستعار الرَّجْمُ للرّمی بالظّنّ»؛[2]
اصطلاح «رجماً بالغیب» در قرآن کریم در آیه 22 سوره کهف، ضمن داستان اصحاب کهف آمده است. آنجا که مردم در تعداد یاران کهف اختلاف داشتند و هر کسی در مورد تعداد نفرات آنها حدسی میزد و چیزی میگفت!
قرآن از این حدس و گمانها تعبیر به «رجم به غیب» کرده است:
«سَیَقُولُونَ ثَلاثَةٌ رابِعُهُمْ کَلْبُهُمْ وَ یَقُولُونَ خَمْسَةٌ سادِسُهُمْ کَلْبُهُمْ رَجْماً بِالْغَیْبِ وَ یَقُولُونَ سَبْعَةٌ وَ ثامِنُهُمْ کَلْبُهُمْ...»؛[3]
در این آیه کلمه «رجماً» از لحاظ نحوی، «تمیز» بوده و توصیفی برای دو حدس اول است که یکی اصحاب کهف را سه نفر و با حساب سگشان چهار نفر دانسته و دیگری تعداد آنان را پنج نفر و با در نظر گرفتن سگشان شش نفر میداند که هر دوی اینها سخن و حدسی بدون علم است.
در ریشهیابی لغوی این عبارت قرآنی، با توجه به آنکه «رجم» به معنای زدن با سنگ(سنگسار کردن) است،[4] و منظور از «غیب» نیز غایب است؛ تفسیر این عبارت اینگونه خواهد بود:
سخنی که معنایش از دانش انسان غایب است و گویندهاش نمیداند راست است یا دروغ، گویندهی چنین سخنی مانند کسی است که میخواهد با سنگ کسی را بزند، خم میشود چیزی را برمیدارد که نمیداند سنگ است یا چیز دیگر؟، و نیز نمیداند که به هدف میخورد یا خیر؟!
وجه تشابه آن است که به احتمال زیاد، آن سنگ به هدف نخواهد خورد و به احتمال زیاد، آن حدس نیز مطابق با واقع نیست! و شاید اینکه میگویند: «فلانی رجم به غیب کرد»؛ یعنی بدون دانش دقیق و تنها با احتمال، سنگی را پرتاب کرد؛ و میدانیم که هدف احتمالی و فرضی - هرچه باشد - از نظر تیرانداز غایب است(و طبیعتا این تیراندازی موفقی نخواهد بود).[5]
در همین راستا، برخی از مفسران در معنای «رَجْماً بِالْغَیْبِ» گفتهاند:
- افرادی که تعداد اصحاب کهف را حدس زده بودند، ناآگاهانه از غیب خبر دادهاند، مانند افراد دیگری از دشمنان پیامبر اسلام(ص) که خداوند در مورد آنها میگوید: «وَ یَقْذِفُونَ بِالْغَیْبِ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ»؛[6] از دور و ناآگاهانه نسبتهایى به پیامبر میدادند.
- «رَجْماً بِالْغَیْبِ» در اصل «ظنّا بالغیب» بود و «رجم» جاى «ظنّ» را گرفت؛ یعنى اینها متّکى به گمان خود هستند و در این باره یقینى ندارند.[7]
به هر حال «رجم به غیب»، «قذف به غیب» و «تیری به تاریکی انداختن» همگی بیانگر یک حقیقتاند؛ یعنی فردی بدون علم و اطلاع از موضوعی چیزی میگوید شاید درست از کار در آمد!
[1]. طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق، حسینی، سید احمد، ج 6، ص 67، تهران، کتابفروشی مرتضوی، چاپ سوم، 1375ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 345، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. کهف، 22.
[4]. المفردات فی غریب القرآن، ص 345.
[5]. ر.ک: طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 13، 268، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. سبأ، 53.
[7]. مترجمان، ترجمه تفسیر جوامع الجامع، مقدمه، واعظ زاده خراسانی، ج 3، ص 517، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ دوم، 1377ش؛ زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 2، ص 713، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ سوم، 1407ق.