کد سایت
fa21890
کد بایگانی
24147
نمایه
فلسفه شهید نکردن امام حسین(ع) در اولین حمله
طبقه بندی موضوعی
حوادث روز عاشورا
خلاصه پرسش
چرا نیروهای یزید در همان لحظات اول امام حسین(ع) را شهید نکردند؟
پرسش
در مداحیهایی که برای امام حسین(ع) خوانده میشود، گفته میشود که آنحضرت بعد از شهادت بعضی از یارانشان بر بالین آنها حاضر میشدند و یا امام حسین وقتی نوبت به خودشان رسید علی اصغر را بر بالای دستشان بردند. سؤال من این است که دشمن چگونه مجال این کارها را به امام دادند و در همان لحظات ایشان را شهید نکردند؟
پاسخ اجمالی
1. اگرچه در جنگها معمولاً نیروهای مهاجم برای ضربه زدن به طرف مقابل، از هر حیله و وسیلهای کمک میگیرند، تا دشمن را از پای در آورند، اما در تمام زمانها حتی در بدوی ترین قبیلهها که بویی از تمدن و فرهنگ نبرده بودند، جنگ و نبرد دارای قواعد مخصوص به خود بوده است، مگر در مواردی که دزدان و راه زنان به منطقهای حمله میکردند برای چپاول و سرقت اموال و...، اما در میادین نبرد، جنگجویان مقید به قواعد جنگی بودهاند.
2. از اینرو است که به عنوان نمونه نمیتوان پرسید که چرا صدام در حمله به ایران، در همان مرحله نخست، مقر رهبران ایران را مورد حمله قرار نداد، و چرا مراکز مهم نظامی و اقتصادی را بمباران کرد. و یا تهران را بمباران شیمیایی نکرد، و یا چرا آمریکا با حکومتهای مخالف خود این کار را نکرد و... اگر چه تخلفاتی از این قواعد سر میزند، اما به هر حال هر شخص، گروه و یا کشوری خود را ملزم میداند تا در جهان از خود چهرهای موجه به نمایش بگذارد. براین اساس است که وقایعی؛ مانند بمباران حلبچه از سوی صدام، و هیروشیما به وسیله آمریکا، در خاطرهها میماند. شهادت علی اصغر فرزند شش ماهۀ امام حسین(ع) در آغوش پدر نیز از همین وقایع بوده است.
3. در مورد نبرد در روز عاشورا، اگر چه در همان حمله اول تعداد زیادی از یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، اما اساساً در آن روزگاران جنگها قواعد مخصوص به خود را داشت و معمولاً فرماندهان جنگ نیز خود را ملزم به آن قوانین میدانستند. یکی از اصول نبرد در آن روزگار، جنگ تن به تن و همآورد طلبیدن بود.
4. از سوی دیگر، در جریان قیام عاشورا، عمر بن سعد فرمانده لشگر یزید، از طرف عبید الله بن زیاد فرماندار کوفه مأموریت داشت که عرصه را بر آنحضرت تنگ بگیرد،[1] تا شاید امام (ع) تسلیم شود. شاید آنان تصور میکردند ابا عبدالله در آخرین لحظات وقتی ببیند اوضاع بر وی سخت شده از تصمیمش بر میگردد و تسلیم شود و با یزید بیعت کند. بدیهی است که آنان اینگونه که ما اکنون امام را میشناسیم و آگاهی که نسبت به جایگاه امامت داریم، آنان چنین شناختی نداشتند و یا تصور نمیکردند آنحضرت بر تصمیمش پافشاری کند.
5. گذشته از اینها، آنان گهگاهی به سوی امام تیر اندازی میکردند، نمونهاش تیر اندازیهای زمان نماز ظهر عاشورا است که یاران ابا عبدالله خود را سپر حضرت کردند تا نماز تمام شود و تعدادی نیز شهید شدند.
2. از اینرو است که به عنوان نمونه نمیتوان پرسید که چرا صدام در حمله به ایران، در همان مرحله نخست، مقر رهبران ایران را مورد حمله قرار نداد، و چرا مراکز مهم نظامی و اقتصادی را بمباران کرد. و یا تهران را بمباران شیمیایی نکرد، و یا چرا آمریکا با حکومتهای مخالف خود این کار را نکرد و... اگر چه تخلفاتی از این قواعد سر میزند، اما به هر حال هر شخص، گروه و یا کشوری خود را ملزم میداند تا در جهان از خود چهرهای موجه به نمایش بگذارد. براین اساس است که وقایعی؛ مانند بمباران حلبچه از سوی صدام، و هیروشیما به وسیله آمریکا، در خاطرهها میماند. شهادت علی اصغر فرزند شش ماهۀ امام حسین(ع) در آغوش پدر نیز از همین وقایع بوده است.
3. در مورد نبرد در روز عاشورا، اگر چه در همان حمله اول تعداد زیادی از یاران امام حسین(ع) به شهادت رسیدند، اما اساساً در آن روزگاران جنگها قواعد مخصوص به خود را داشت و معمولاً فرماندهان جنگ نیز خود را ملزم به آن قوانین میدانستند. یکی از اصول نبرد در آن روزگار، جنگ تن به تن و همآورد طلبیدن بود.
4. از سوی دیگر، در جریان قیام عاشورا، عمر بن سعد فرمانده لشگر یزید، از طرف عبید الله بن زیاد فرماندار کوفه مأموریت داشت که عرصه را بر آنحضرت تنگ بگیرد،[1] تا شاید امام (ع) تسلیم شود. شاید آنان تصور میکردند ابا عبدالله در آخرین لحظات وقتی ببیند اوضاع بر وی سخت شده از تصمیمش بر میگردد و تسلیم شود و با یزید بیعت کند. بدیهی است که آنان اینگونه که ما اکنون امام را میشناسیم و آگاهی که نسبت به جایگاه امامت داریم، آنان چنین شناختی نداشتند و یا تصور نمیکردند آنحضرت بر تصمیمش پافشاری کند.
5. گذشته از اینها، آنان گهگاهی به سوی امام تیر اندازی میکردند، نمونهاش تیر اندازیهای زمان نماز ظهر عاشورا است که یاران ابا عبدالله خود را سپر حضرت کردند تا نماز تمام شود و تعدادی نیز شهید شدند.
[1]. «و کتب عبید الله بن زیاد إلى عمر بن سعد أن جعجع بحسین(ع)»؛ عبید الله بن زیاد به عمر بن سعد نامه نوشت تا بر حسین بن ابیطالب(ع) سخت بگیرد. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج 45، ص 76، بیروت، مؤسسة الوفاء، 1409ق.