در برخی منابع روایی، حدیثی با این مضمون وجود دارد: «إذا جلست المرأة مجلسا فقامت عنه، فلا یجلس فی مجلسها أحد حتی یبرد»؛[1] هرگاه زنی در مکانی نشسته و سپس از آنجا برخیزد، مردی در آن مکان ننشیند تا زمانی که آنجا سرد شود.
در این زمینه باید دانست که چنین روایاتی را نباید به صورت مستقل و جدا از دیگر آموزههای دینی تفسیر کرد؛ زیرا در دین مقدس اسلام، روابط بین زن و مرد بر پایۀ رعایت اصول اخلاقی بنا شده که مهمترین اصل آن، رعایت عفت و پاکدامنی است. در همین راستا، از طرفی دستورات اجتناب ناپذیری؛ چون خودداری از زنا، رعایت برخی پوششها و ... ارائه شده است که زمان و مکان بر آن تأثیر گذار نیست و از طرف دیگر، توصیههایی غیر الزامی جهت ایمن ماندن از هرگونه وسوسههای شیطانی نیز از سوی پیشوایان دینی مطرح شده است که میتواند با تغییر شرایط، تغییر یابد.
یکی از این توصیهها همان چیزی است که در روایت فوق وجود دارد.
مطمئنا این حدیث به دلیل بی احترامی به شخصیت بانوان نیست، بلکه توصیهای اخلاقی برای جلوگیری از ورود وسوسههای شیطانی در مردان است که البته این توصیه شاید ناظر به روابط اجتماعی زمان صدور حدیث باشد، بدین ترتیب که به دلیل محدودیتهای موجود در روابط دو جنس مخالف و چون بانوان، کمتر در معرض دید مردان بوده و به همین دلیل نسبت به زمان ما، جذابیتی به مراتب بیشتر برای مردان داشتند، شاید همین مقدار از ارتباط نیز وسوسههایی در آنها ایجاد میکرده که برای جلوگیری از آن، چنین توصیهای صادر شده باشد. البته امروزه، با توجه به تغییرات وسیعی که در نوع ارتباط میان مرد و زن مشاهده میکنیم و نیز با توجه به آنکه به هر دلیل، ارتباطات گستردهای میان آنها – در فضای تحصیلی، در فضای کسب و کار، در محیطهای مجازی و ...- به وجود آمده، بسیار بعید است که جذابیت بانوان تا اندازهای باشد که همین مقدار از ارتباط با آنها نیز در جنس مخالفشان تأثیرگذار و وسوسه انگیز باشد.
به همین دلیل، شاید نتوان امروزه با استناد به این روایت، به صورت کلی ادعا کرد که به عنوان نمونه، اگر خانمی از تاکسی پیاده شد، مکروه است مردی به جای او بنشیند، مگر آنکه هنوز هم افرادی باشند که چنین مسائلی در مورد آنها وسوسه انگیز باشد که تنها برای آنان مکروه(و نه حرام) است که چنین اقدامی را انجام دهند.
[1]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 467، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1413 ق؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 5، ص 564، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1407 ق.