قبل از پرداختن به اصل پاسخ، تذکر این نکته ضروری است که «فقه اوزاعی» اکنون مکتب فقهی جداگانهای در کنار دیگر مکاتب فقهی نیست، بلکه دیدگاهی فقهی «عمرو عبد الرحمن بن الأوزاعی» است.
أوزاعی که نام کاملش، عمرو عبد الرحمن بن عمرو بن یحمد الأوزاعی است، به سبب انتساب به منطقه «أوزاع»، چنین شهرت گرفته است. وی در سال 88 هـ.ق در بعلبک به دنیا آمد، و در بِقاع(نزدیک دمشق) رشد کرد و در بیروت سکنا گزید.[1] او در عصر خود در میان اهل سنت، امام منطقه شام بود و بیشتر دوران زندگی خود را در بیروت گذراند و در همان جا از دنیا رفت. اوزاعى مردى زاهد بود و از این رو از تصدى امور قضا امتناع کرد.[2] در مراسم تشییع جنازه وی بسیاری از مسلمانان و یهودیان و مسیحیان حضور داشتند[3]. او کتابى در فقه به نام «السنن» داشت و جوابهاى سؤالات فقهى از او که به هفتاد هزار مىرسید در مجموعهاى با عنوان «المسائل» گرد آمده است.[4]
از جمله شاگردان او میتوان به مالک بن أنس، سفیان الثوری، عبد الله بن المبارک، یحیى بن سعید القطان و دیگر بزرگان اهل سنت در فقه، حدیث و علوم دینی اشاره کرد. او اولین کسی بود که در بلاد شام یک کتاب علمی را تألیف کرد. چنانچه شافعی کتاب سیر اوزاعی را از او نقل کرده است.[5]
اوزاعی در میان فقهای عصر خود عنایت ویژهای به حدیث و اثر[6] داشت. چنانچه امامت او در حدیث میان اهل سنت، با توجه به ارجاعات دانشمندان این مذهب به او و نیز دیگر قرائن روشن میگردد.[7] در فقه نیز شیوع مذهب اوزاعی نشان از امامت او در فقه اهل سنت دارد که بسیاری از دانشمندان این مذهب به این موضوع تصریح کردهاند.[8] شهرت علمی او به حدی بود که مذهب وی در فتوا و قضا به مدت 220 سال بر منطقه شام چیرگی داشت تا آنکه در سال 340 مذهب شافعی بر آن غالب آمد. مذهب اوزاعی در اندلس نیز تقریباً به مدت 40 سال ادامه یافت، تا آنکه در عهد حکم بن هشام، مذهب مالکی بر آن تسلط یافت.[9]
در جملات رسیده از اوزاعی و عنایت او به حدیث و اثر چنین بر میآید که وی مخالف مطلق رأی و اجتهاد نبود، ولی اگر رأی و اجتهادی را مخالف حدیث پیامبر و صحابه میدید، آنرا کنار میگذاشت و بدان عمل نمیکرد؛[10] و همین اهتمام او به حدیث یکی از اختلافات عمیق وی با مذهب ابو حنیفه به شمار میرفت.
اگرچه امروزه در بین چهار مکتب فقهی اهل سنت، اثری از فقه اوزاعی باقی نمانده است، اما بهترین شاهد بر رجحان مسلک وی در عصر خودش، عنایت علمای قرن دوم و سوم نسبت به مذهب فقهی امام اوزاعی است. البته شاگردان اوزاعی مانند باقی فقها، دارای یک نظام تعلیمی در تدوین و کتابت نبودند و بیروت نیز مانند مکه و بغداد مورد توجه نبود؛ چنانچه بیمیلی اوزاعی بر نگارش کتابی غیر از قرآن و سنت و در نتیجه بیتوجهی به تألیف در نزد شاگردانش موجب شده است که مطالب دقیقی از مذهب فقهی او به مانند چهار مکتب دیگر در دست نباشد.
اوزاعی نیز به مانند بسیاری از فقهای اهل سنت، قرآن، سنت پیامبر اکرم، اجماع[11] و قول صحابه[12] را از اصول مذهب خود میشمرد و زمانی که دلیلی از این اصول مییافت، به سراغ قیاس نمیرفت.[13] چنانچه خبر واحد را نیز حجت میدانست و در صورتی که خبری از پیامبر(ص) پیدا مینمود، رأی را جایز نمیدانست.[14]
در نهایت از مهمترین ویژگیهای مذهب فقهی او میتوان چنین نام برد:
۱. اعتماد بر حدیث، همانگونه که شافعی بر این خصوصیت تصریح کرده و گفته است: «کسی که مانند اوزاعی فقهش مانند حدیثش باشد، ندیده است».[15]
۲. قیاس را بدان گستردگی که ابوحنیفه و اهل عراق معتقد بودند، مبنای عمل قرار نمیداد.[16]
۳. بر خلاف مالک، عمل اهل مدینه را به طور مطلق حجت نمیدانست.[17]
۴. در فقه خود عنصر آسانگرفتن بر امت را مراعات مینمود.[18]
۵. اجتهاد به رأی را تنها در جایی که تکیهگاهی از قرآن و سنت برایش مییافت، معتبر میدانست. در این امر او بیتردید امتداد دهنده روش معاذ بن جبل بوده است.[19]
برای اطلاعات بیشتر میتوانید به کتب زیر مراجعه نمایید:
- سید الأهل، عبد العزیز، الأوزاعی فقیه أهل الشام، القاهرة، طباعة المجلس الأعلى للشئون الإسلامیة، 1966م؛
- الملاح، حسین بن محمد، الإمام الأوزاعی محدثاً، بیروت، المکتبة العصریة، 1993م؛ طبارة، شفیق، الإمام الأوزاعی، بیروت، مطابع دار الریحانی، 1965م؛
- شیخو، خضر محمود، بذل المساعی فی جمع ما رواه الأوزاعی، بیروت، دار البشائر الإسلامیة، 1993م؛
- الشعار، مروان بن محمد، الإمام الأوزاعی إمام أهل السلف، بیروت، دار النفائس، 1992م؛
- الجبوری، عبد الله بن محمد، الإمام الأوزاعی حیاته وآراؤه وعصره، بغداد، دار الرسالة، 1908؛
- الشعار، مروان بن محمد، سنن الأوزاعی، بیروت، دار النفائس، 1993م؛
- الضویحی، علی بن سعد، أصول مذهب الأوزاعی، الریاض، رسالة ماجستیر بجامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، 1405ه.ق؛
- الجبوری، وعبد الله بن محمد، فقه الإمام الأوزاعی، بیروت، إحیاء التراث الإسلامی، العراق، بغداد، وزارة الأوقاف، مطبعة الإرشاد، 1397ه.ق؛
- محمصانی، صبحی بن رجب، الأوزواعی وتعالیمه الإنسانیة، بیروت، دار العلم للملایین، 1978م.
[1]. الذهبی، محمد بن أحمد بن عثمان، سیر أعلام النبلاء، ج 7، ص80 و 81، تقدیم سید حسن الفطامی، المکتبة التوفیقیة، مصر، 1422ق؛ ابن زید، أحمد بن محمد ابن أبی بکر الموصلی الحنبلی، محاسن المساعی فی مناقب أبی عمر الأوزاعی، ص40 و 61، مکتبة الحیاة، بیروت، 1967م؛ ابن سعد، محمد بن سعد، الطبقات الکبرى، ج 7، ص 488، دار صادر، بیروت، 1997م.
[2]. محاسن المساعی فی مناقب أبی عمر الأوزاعی، ص 124.
[3]. الرازی، ابو محمد عبد الرحمن بن أبی حاتم، الجرح والتعدیل، ج1، ص202، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، 1953م؛ سیر اعلام النبلاء، ج7، ص93.
[4]. گرجی، ابوالقاسم، تاریخ فقه و فقها، ص93، موسسه سمت، تهران، 1421ق.
[5]. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص111.
[6]. آنچه از کلام فقهای اهل سنت بر میآید چنین است که در معنای اثر دو نظر وجود دارد: برخی آنرا هم معنای حدیث دانسته اند و برخی دیگر حدیث را مخصوص قول، فعل، تقریر و وصف نبی اکرم دانسته ولی اثر را در مورد صحابه و توابع نیز تعمیم داده اند.
[7]. الجرح والتعدیل، ج1، ص187؛ ابن عساکر، علی ابن الحسن، تاریخ دمشق، ج 35، ص167، دار الفکر، بیروت، 1984م.
[8]. السبکی، عبد الوهاب بن علی، طبقات الشافعیة، ج1، ص326، المکتبة العلمیة، بیروت، 1987م؛ ابن کثیر، أبو الفداء عماد الدین إسماعیل بن عمر. البدایة والنهایة، ج10، ص117، دار الفکر، بیروت، 1978م.
[9]. البدایة والنهایة، ج10، ص115 و 116؛ محاسن المساعی فی مناقب أبی عمر الأوزاعی، ص 69؛ ابن العماد، شهاب الدین عبد الحی بن أحمد الحنبلی، شذرات الذهب فی أخبار من ذهب، ج2، ص374، دار ابن کثیر، بیروت، 1989م.
[10]. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص88 ؛ محاسن المساعی فی مناقب أبی عمر الأوزاعی، ص 80.
[11]. الذهبی، محمد بن أحمد بن عثمان، تذکرة الحفاظ، ج1، ص180، دار إحیاء التراث، بیروت، بی تا؛ أبو یوسف، یعقوب بن إبراهیم الأنصاری، الرد على سیر الأوزاعی، ص23، لجنة إحیاء المعارف النعمانیة، حیدر آباد، 1357ق.
[12]. الترکی، عبد الله بن عبد المحسن، أصول مذهب الإمام أحمد بن حنبل، ص309، جامعة الإمام محمد، ریاض، 1996م؛ ابن القیم الجوزیة، محمد بن ابی بکر، أعلام الموقعین، ج21، ص30، دار الجیل، بیروت، 1409ه.ق؛ ابن قدامه، عبد الله ابن أحمد بن محمد، روضة الناظر، ص145، جامعة الإمام محمد بن سعود الإسلامیة، ریاض، 1979م.
[13]. این امر در بسیاری از مواضع فقه او مشهود است: ابن قدامه، عبد الله بن أحمد بن محمد المقدسی، المغنی، ج3، ص510 و ج7، ص357، مکتبة الریاض الحدیثة، ریاض، 1999م.
[14]. اوزاعی در بسیاری از مواضع فقه خود به استناد خبر واحد، بر مطلب خود استدلال کرده است؛ مانند زمان ابتدا و انتهای نمازهای واجب. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص120؛ تذکرة الحفاظ، ج1، ص180.
[15]. تاریخ دمشق، ج35، ص167.
[16]. الشافعی، محمد بن إدریس، الأم، ج1، ص303 و 336، دار الفکر، بیروت، 1988م.
[17]. الشعار، مروان بن محمد، سنن الأوزاعی، ص295، دار النفائس، بیروت، 1993م.
[18]. ابن حجر، أحمد بن علی العسقلانی، تهذیب التهذیب، ج6، ص241، دار المعارف النظامیة، هند، 1993م.
[19]. أعلام الموقعین، ج21، ص30؛ البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی، السنن الکبرى، ج10، ص114، دار الفکر، بیروت، 1355ق.