اگر مکتب و نظام[1] سیاسى اسلام تشریح گردد، یکى از مبانى مکتب «ولایت فقیه در عصر غیبت امامان معصوم(ع)» خواهد بود. همانگونه که «ثبوت ولایت»، به معناى «سلطه در عالم تکوین و تشریع براى خداوند متعال» یا «ولایت حضرات معصومین(ع) از نبى خاتم(ص) تا وصى خاتم(ع)» نیز در زمره مبانى مکتب سیاسى اسلام میباشد.
بنابراین، اگر «ولایت فقیه» را بپذیریم، این مطلب یک مبناى ثابت و عنصر جهانشمول از «نظام سیاسى اسلام» خواهد بود، که هر چند شکل تحقّق این نظام در خارج و سازوکارهاى سیاسى متفاوت شوند، این امر همچنان میبایست در تمامى آنها محفوظ و دست نخورده باقى بماند و تنها اشکالى از حکومت، و به تعبیر دیگر سازوکارهایى، قابل پذیرش از سوى اسلام است که در آنها جایگاه فقیه در عصر غیبت به عنوان رأس هرم تصمیمگیرى و بالاترین مدیر کشور محفوظ مانده باشد.[2]
[1]. ر. ک: «اسلام و نظریه اندیشه مدون»، سؤال 17.
[2]. برای مطالعه بیشتر، ر. ک: هادوى تهرانى، مهدى، ولایت و دیانت، قم، مؤسسه فرهنگى خانه خرد، چاپ دوم، 1380ش.