کد سایت
fa29202
کد بایگانی
35264
نمایه
مبانی عقلی و مبانی نقلی از حیث واژهشناسی
طبقه بندی موضوعی
کلیات
برچسب
مبانی عقلی|مبانی نقلی|تفاوت
خلاصه پرسش
مبانی عقلی و مبانی نقلی چه تفاوتی با هم دارند؟
پرسش
با سلام و عرض ارادت؛ لطفاً بفرمایید تفاوت مبانی عقلی و مبانی نقلی از حیث واژهشناسی و مفهومشناسی چیست؟
پاسخ اجمالی
«مبانی» جمع مبنا، از ریشه «بنی»، به معنای پایه و هرچه که بر آن و با تکیه بر آن بر رویش چیزی میگذارند.[1]
منظور از «مبانی عقلی»، مطالبی است که از نظر «عقل و برهان»، پایهای برای یک نظریه محسوب میشود، اما مقصود از «مبانی نقلی» اموری است که از نظر «نقل»، اصول و پایه یک نظریه شمرده میشود. منظور از «نقل» نیز گفتار یا کردار انسانهایی است که سخن و فعل آنان در نزد نظریهپردازان حجت و سند میباشد.
در یک نگاه دقیق میتوان گفت که «مبانی»، آن دسته از عناصر و رهنمودهای دینی است که به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه مىباشند و جنبۀ زیربنا براى بقیه عناصر دارند، و به نحوى آنها را تبیین و تعیین مىکنند. این عناصر از قبیل قضایاى «باید» مىباشند و جنبه اعتبارى دارند و در واقع نتایج جهانبینى اسلامى هستند.
توضیح اینکه اسلام به عنوان دین خاتم، کاملترین دین مُرسَل و در بردارندۀ تمام آنچه را که باید از دین نفس الامرى از راه وحى بیان گردد، مىباشد؛ از اینرو، ما در هر حوزه از حیات انسان، خواه فردى و خواه اجتماعى، توقع داریم شاهد موضعگیرى اسلام و ارائۀ رهنمود باشیم. این رهنمودها که در واقع عناصر تشکیل دهنده دین مىباشند، به دو دسته تقسیم میشوند:
1. عناصر دینىاى که نُمُود جهانبینى اسلام در یک حوزۀ خاص؛ مانند سیاست یا اقتصاد، مىباشند و نسبت بین آنها و جهانبینى اسلامى، همان نسبت جزئى به کلى، یا صغرا به کبرا است. اینگونه عناصر از قبیل قضایاى «هست» مىباشند و رنگ کلامى - فلسفى دارند؛ مانند بررسى سلطۀ تکوینى خداوند در حوزۀ مباحث سیاسى، یا مطالعه رازقیّت او در زمینۀ اقتصاد. ما از این عناصر به عنوان «فلسفه» یاد مىکنیم. پس «فلسفۀ سیاسى اسلام» مجموعه عناصرى از اسلام در حوزه سیاست است که نُمُود جهانبینى و از جزئیات آن محسوب مىشود.
2. عناصر دینىاى که نتایج جهانبینى اسلامى، بویژه فلسفۀ آن - یعنى عناصر دسته اول- هستند. این عناصر از قبیل قضایاى «باید» مىباشند و جنبه اعتبارى دارند و به نوبۀ خود به دو گروه تقسیم مىشوند:
برخى از این عناصر جنبۀ زیربنا براى بقیه دارند و به نحوى آنها را تبیین و تعیین مىکنند. این عناصر یا به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه مىباشند که از آن به «مبانى» یاد مىکنیم. و یا اغراض و مقاصد دین را در یک حوزه مشخص مىنماید که به آن «اهداف» مىگوییم. مجموعۀ این مبانى و اهداف، «مکتب» را تشکیل مىدهند».[2]، [3]
منظور از «مبانی عقلی»، مطالبی است که از نظر «عقل و برهان»، پایهای برای یک نظریه محسوب میشود، اما مقصود از «مبانی نقلی» اموری است که از نظر «نقل»، اصول و پایه یک نظریه شمرده میشود. منظور از «نقل» نیز گفتار یا کردار انسانهایی است که سخن و فعل آنان در نزد نظریهپردازان حجت و سند میباشد.
در یک نگاه دقیق میتوان گفت که «مبانی»، آن دسته از عناصر و رهنمودهای دینی است که به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه مىباشند و جنبۀ زیربنا براى بقیه عناصر دارند، و به نحوى آنها را تبیین و تعیین مىکنند. این عناصر از قبیل قضایاى «باید» مىباشند و جنبه اعتبارى دارند و در واقع نتایج جهانبینى اسلامى هستند.
توضیح اینکه اسلام به عنوان دین خاتم، کاملترین دین مُرسَل و در بردارندۀ تمام آنچه را که باید از دین نفس الامرى از راه وحى بیان گردد، مىباشد؛ از اینرو، ما در هر حوزه از حیات انسان، خواه فردى و خواه اجتماعى، توقع داریم شاهد موضعگیرى اسلام و ارائۀ رهنمود باشیم. این رهنمودها که در واقع عناصر تشکیل دهنده دین مىباشند، به دو دسته تقسیم میشوند:
1. عناصر دینىاى که نُمُود جهانبینى اسلام در یک حوزۀ خاص؛ مانند سیاست یا اقتصاد، مىباشند و نسبت بین آنها و جهانبینى اسلامى، همان نسبت جزئى به کلى، یا صغرا به کبرا است. اینگونه عناصر از قبیل قضایاى «هست» مىباشند و رنگ کلامى - فلسفى دارند؛ مانند بررسى سلطۀ تکوینى خداوند در حوزۀ مباحث سیاسى، یا مطالعه رازقیّت او در زمینۀ اقتصاد. ما از این عناصر به عنوان «فلسفه» یاد مىکنیم. پس «فلسفۀ سیاسى اسلام» مجموعه عناصرى از اسلام در حوزه سیاست است که نُمُود جهانبینى و از جزئیات آن محسوب مىشود.
2. عناصر دینىاى که نتایج جهانبینى اسلامى، بویژه فلسفۀ آن - یعنى عناصر دسته اول- هستند. این عناصر از قبیل قضایاى «باید» مىباشند و جنبه اعتبارى دارند و به نوبۀ خود به دو گروه تقسیم مىشوند:
برخى از این عناصر جنبۀ زیربنا براى بقیه دارند و به نحوى آنها را تبیین و تعیین مىکنند. این عناصر یا به صورت اصول و امور مسلم در یک زمینه مىباشند که از آن به «مبانى» یاد مىکنیم. و یا اغراض و مقاصد دین را در یک حوزه مشخص مىنماید که به آن «اهداف» مىگوییم. مجموعۀ این مبانى و اهداف، «مکتب» را تشکیل مىدهند».[2]، [3]