کد سایت
fa39458
کد بایگانی
48097
نمایه
فرزند دار شدن یا نشدن در قرآن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
آیا در قرآن درباره فرزند دار شدن، جنسیت فرزند و عقیم بودن انسان سخنی به میان آمده است؟
پرسش
آیا در قرآن درباره فرزند دار شدن، جنسیت فرزند و عقیم بودن انسان سخنی به میان آمده است؟
پاسخ اجمالی
خداوند در آیاتی از قرآن کریم به یکی از نعمتهای بزرگ خود که عطا کردن فرزند به انسانها است، اشاره کرده و میفرماید: «مالکیّت و حاکمیّت آسمانها و زمین از آن خدا است هر چه را بخواهد میآفریند به هر کس اراده کند دختر میبخشد و به هر کس بخواهد پسر یا [اگر بخواهد] پسر و دختر -هر دو- را براى آنان جمع میکند و هر کس را بخواهد عقیم میگذارد؛ زیرا او دانا و قادر است».[1]
در ابتدا، خداوند خود را تنها مالک و صاحب اختیار آسمانها و زمین (همه عالم) معرّفی میکند و نظام خلقت را منسوب به اراده و مشیت خود میداند. سپس برای اثبات و بیان یک نمونه از سیطره و اراده خود، به مسئله فرزند دار شدن انسانها اشاره میکند و این موضوع را تحت تعلق مشیّت و خواست الهی معرّفی میکند. در این دو آیه، مردم به چهار گروه تقسیم شدهاند:
گروه اول: کسانی که خدا به آنان فقط پسر عطا کرده است.
گروه دوم: آنهایی که فقط دختر نصیبشان شده است.
گروه سوم: افرادی که هم پسر و هم دختر روزیشان شده است.
گروه چهارم: مرد و یا زنی که عقیم بوده و توانایی داشتن فرزند از او سلب شده است.[2]
در ابتدا، خداوند خود را تنها مالک و صاحب اختیار آسمانها و زمین (همه عالم) معرّفی میکند و نظام خلقت را منسوب به اراده و مشیت خود میداند. سپس برای اثبات و بیان یک نمونه از سیطره و اراده خود، به مسئله فرزند دار شدن انسانها اشاره میکند و این موضوع را تحت تعلق مشیّت و خواست الهی معرّفی میکند. در این دو آیه، مردم به چهار گروه تقسیم شدهاند:
گروه اول: کسانی که خدا به آنان فقط پسر عطا کرده است.
گروه دوم: آنهایی که فقط دختر نصیبشان شده است.
گروه سوم: افرادی که هم پسر و هم دختر روزیشان شده است.
گروه چهارم: مرد و یا زنی که عقیم بوده و توانایی داشتن فرزند از او سلب شده است.[2]
[1]. «لِّلَّهِ مُلْکُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ یخَلُقُ مَا یَشَاءُ یهَبُ لِمَن یَشَاءُ إِنَثًا وَ یَهَبُ لِمَن یَشَاءُ الذُّکُورَ * أَوْ یُزَوِّجُهُمْ ذُکْرَانًا وَ إِنَثًا وَ یجَعَلُ مَن یَشَاءُ عَقِیمًا إِنَّهُ عَلِیمٌ قَدِیرٌ»؛ شوری، 49 - 50.
[2]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 20، ص 482، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش.