کد سایت
fa42567
کد بایگانی
52273
نمایه
بررسی روایت حفظ پیامبر(ص) توسط ابوبکر
طبقه بندی موضوعی
تاریخ,درایه الحدیث,پیامبر ص در مکه
برچسب
ابوبکر|پیامبر اسلام|ایثار|غار|مار
خلاصه پرسش
آیا در داستان غار، ابوبکر پای خود را بر دهنه سوراخی قرارداد تا از جان پیامبر(ص) محافظت کند؟
پرسش
آیا ابوبکر سه روز در غار ثور دست و پایش را در سوراخهای غار میگذاشت تا جان پیامبر خدا(ص) را حفظ کند؟
پاسخ اجمالی
برخی منابع نسبتاً متأخر اهل سنت،[1] چنین ماجرایی را در مورد داستان غار نقل کردهاند:
در دوران خلافت عمر، گروهى در صدد اثبات برتری او بر ابوبکر بودند که عمر خطاب به آنان گفت: سوگند به خدا که یک شب و روز از زندگى ابوبکر به مراتب برتر از اعمال تمام خانواده عمر است. سپس گفت: آن شب، شبى بود که پیامبر(ص) از دست مردم مکه گریخت و ابوبکر هم به دنبال آنحضرت حرکت میکرد؛ گاهى در جلو، گاهی از پشت سر و گاه در سمت چپ و راست پیامبر(ص) حرکت میکرد. پیامبر فرمود: «چرا چنین میکنى و هدفت چیست؟» گفت: گاه به فکر این میافتم که در جلو کمین نکرده باشند و گاه میترسم که از دنبال سرمان تعقیب شویم یا در چپ و راست ما باشند. بر جان شما میترسم و چنین میکنم.
پیامبر(ص) روى سر پنجه پاهاى خود حرکت میکرد؛ زیرا پاهایش زخم گردیده بود و توان حرکت نداشت، وقتی ابوبکر متوجه شد، آنحضرت را بر دوش کشید و به سرعت راه افتاد تا به دهانه غار رسیدند و آنجا ابوبکر، پیامبر را سوگند داد که داخل غار نشود تا اول او وارد شود و اگر خطرى باشد متوجه او گردد، وارد غار شد و چیزى در آن ندید. آنگاه پیامبر را به دوش گرفت و وارد غار کرد، و در غار متوجه سوراخى شد که چند افعى و مار در آن بودند، ابوبکر از ترس اینکه مبادا آنها خارج شده و آزارى به پیامبر برسانند پاشنه پاى خود را در سوراخ نهاد. مارها خود را به پاشنه او میکوفتند و ابوبکر میگریست و پیامبر میفرمود: «نترس خدا با ماست» تا آنجا که خداوند متعال آرامش و طمأنینه به ابوبکر عنایت فرمود[2] و ...».
پیرامون این نقل، باید به این نکات توجه داشت:
1. پیرامون اصل این روایت و نیز افراد موجود در سندهای آن، در میان خود اهل سنت نیز بحثهایی وجود دارد که نتیجهاش آن است که چنین روایتی حتی بر مبنای اهل سنت ضعیف بوده و چندان قابل پذیرش نیست.[3]
2. صحاح سته و دیگر منابع اولیه روایی و تاریخی اهل سنت - که از ذکر کوچکترین فضیلتی برای خلفا نیز چشمپوشی نمیکنند - کوچکترین اشارهای به این ماجرا نداشته و تنها در کتب قرن چهارم به بعد است که میتوان ردپایی از آن یافت. این امر، اعتماد به این نقل را بسیار تضعیف میکند.
3. در شأن نزول آیه «لا تحزن إن الله معنا»[4] که در روایت فوق بدان استناد شده، بیشتر نقلهایی که از اهل سنت وجود دارد نشانگر آن است که این حزن ابوبکر جهت ترس از مشرکان مکه بوده و نه ترس از مارها و افعیها![5]
4. علاوه بر اینها؛ اشکالات دیگری نیز بر این نقل وجود دارد که برخی از محققان بدانها پرداختهاند[6] و این مختصر مجال ذکر آنها نیست.
در دوران خلافت عمر، گروهى در صدد اثبات برتری او بر ابوبکر بودند که عمر خطاب به آنان گفت: سوگند به خدا که یک شب و روز از زندگى ابوبکر به مراتب برتر از اعمال تمام خانواده عمر است. سپس گفت: آن شب، شبى بود که پیامبر(ص) از دست مردم مکه گریخت و ابوبکر هم به دنبال آنحضرت حرکت میکرد؛ گاهى در جلو، گاهی از پشت سر و گاه در سمت چپ و راست پیامبر(ص) حرکت میکرد. پیامبر فرمود: «چرا چنین میکنى و هدفت چیست؟» گفت: گاه به فکر این میافتم که در جلو کمین نکرده باشند و گاه میترسم که از دنبال سرمان تعقیب شویم یا در چپ و راست ما باشند. بر جان شما میترسم و چنین میکنم.
پیامبر(ص) روى سر پنجه پاهاى خود حرکت میکرد؛ زیرا پاهایش زخم گردیده بود و توان حرکت نداشت، وقتی ابوبکر متوجه شد، آنحضرت را بر دوش کشید و به سرعت راه افتاد تا به دهانه غار رسیدند و آنجا ابوبکر، پیامبر را سوگند داد که داخل غار نشود تا اول او وارد شود و اگر خطرى باشد متوجه او گردد، وارد غار شد و چیزى در آن ندید. آنگاه پیامبر را به دوش گرفت و وارد غار کرد، و در غار متوجه سوراخى شد که چند افعى و مار در آن بودند، ابوبکر از ترس اینکه مبادا آنها خارج شده و آزارى به پیامبر برسانند پاشنه پاى خود را در سوراخ نهاد. مارها خود را به پاشنه او میکوفتند و ابوبکر میگریست و پیامبر میفرمود: «نترس خدا با ماست» تا آنجا که خداوند متعال آرامش و طمأنینه به ابوبکر عنایت فرمود[2] و ...».
پیرامون این نقل، باید به این نکات توجه داشت:
1. پیرامون اصل این روایت و نیز افراد موجود در سندهای آن، در میان خود اهل سنت نیز بحثهایی وجود دارد که نتیجهاش آن است که چنین روایتی حتی بر مبنای اهل سنت ضعیف بوده و چندان قابل پذیرش نیست.[3]
2. صحاح سته و دیگر منابع اولیه روایی و تاریخی اهل سنت - که از ذکر کوچکترین فضیلتی برای خلفا نیز چشمپوشی نمیکنند - کوچکترین اشارهای به این ماجرا نداشته و تنها در کتب قرن چهارم به بعد است که میتوان ردپایی از آن یافت. این امر، اعتماد به این نقل را بسیار تضعیف میکند.
3. در شأن نزول آیه «لا تحزن إن الله معنا»[4] که در روایت فوق بدان استناد شده، بیشتر نقلهایی که از اهل سنت وجود دارد نشانگر آن است که این حزن ابوبکر جهت ترس از مشرکان مکه بوده و نه ترس از مارها و افعیها![5]
4. علاوه بر اینها؛ اشکالات دیگری نیز بر این نقل وجود دارد که برخی از محققان بدانها پرداختهاند[6] و این مختصر مجال ذکر آنها نیست.
[1]. ذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد، تاریخ الاسلام و وَفیات المشاهیر و الأعلام، محقق، معروف، بشار عوّاد، ج 1، ص 321، دارالغرب الإسلامی، چاپ اول، 2003م؛ بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق، قلعجی، عبد المعطی، ج 2، ص 477، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1405ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 241، قم، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، 1404ق.
[2]. اشاره به آیه 40 سوره توبه: «در آن هنگام که آن دو در غار بودند، و او به همراه خود میگفت: "غم مخور، خدا با ماست!" در این موقع، خداوند سکینه [و آرامش] خود را بر او فرستاد و با لشکرهایى که مشاهده نمیکردید، او را تقویت نمود».
[3]. ر. ک: امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الأدب، ج 8، ص 65 - 67، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، 1416ق.
[4]. توبه، 40.
[6]. ر. ک: الغدیر فى الکتاب و السنة و الادب، ج 8، ص، 68 - 69.