کد سایت
fa42805
کد بایگانی
52600
نمایه
فلاح در قرآن
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
معنای «فلاح» چیست و آیا خود این کلمه و یا مشتقات آن در قرآن وجود دارد؟
پرسش
کلمه «فلاح» در چه سورههایی از قرآن آمده و به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
واژه «فلاح» در قرآن وجود ندارد، اما مشتقات این کلمه در قرآن به کار رفته است؛ «المفلحون» 12 بار، «المفلحین» 1 مرتبه و «افلح» 4 بار در قرآن به تناسب بیان شده است.
ابن منظور میگوید: الفَلَح و الفَلاحُ: الفوز و النجاة و البقاء فی النعیم و الخیر؛[1] فلاح، رستگارى و نجات و بقای در نعمت و خیر است.
همچنین است «افلاح»: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»؛[2] رستگار شد آنکه پاک شد و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز خواند. و آن در قرآن همه جا از باب افعال به کار رفته و شامل رستگارى دنیا و آخرت است. و سبب آن پیروى از خواستههاى عقل و دستورات دین میباشد.[3]
راغب میگوید: «افلح» از ماده «فلح و فلاح» در اصل به معناى شکافتن و بریدن است. سپس به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است.[4]
در حقیقت افراد پیروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه برمىدارند و راه خود را به سوى مقصد مىشکافند و پیش مىروند.
البته فلاح و رستگارى معناى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل مىشود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بُعد منظور است.
پیروزى و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بىنیاز زندگى کند، و این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست، و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمتهاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک، و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.[5]
راغب اصفهانی در «مفردات» ضمن تشریح این معنا مىگوید: فلاح دنیوى در سه چیز خلاصه مىشود: بقاء، غنا و عزت، و فلاح اخروى در چهار چیز: بقاى بدون فنا، بىنیازى بدون فقر، عزت بدون ذلت، و علم خالى از جهل.[6]
اصطلاح فلاح و رستگاری در قرآن کریم در مورد مؤمنان، پرهیزکاران، مجاهدان و... به کار رفته است و خبر از رستگاری و سعادت ابدی آنها میدهد؛ مانند این آیات:
1. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»؛[7] همانا مؤمنان رستگار شدند.
2. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»؛[8] به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد.
3. «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛[9] سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند، تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و اینها همان رستگاران واقعى هستند.
4. «لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»؛[10] ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد کردند و همه نیکیها براى آنها است و آنها همان رستگارانند.
ابن منظور میگوید: الفَلَح و الفَلاحُ: الفوز و النجاة و البقاء فی النعیم و الخیر؛[1] فلاح، رستگارى و نجات و بقای در نعمت و خیر است.
همچنین است «افلاح»: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»؛[2] رستگار شد آنکه پاک شد و نام پروردگارش را یاد کرد و نماز خواند. و آن در قرآن همه جا از باب افعال به کار رفته و شامل رستگارى دنیا و آخرت است. و سبب آن پیروى از خواستههاى عقل و دستورات دین میباشد.[3]
راغب میگوید: «افلح» از ماده «فلح و فلاح» در اصل به معناى شکافتن و بریدن است. سپس به هر نوع پیروزى و رسیدن به مقصد و خوشبختى اطلاق شده است.[4]
در حقیقت افراد پیروزمند و رستگار و خوشبخت موانع را از سر راه برمىدارند و راه خود را به سوى مقصد مىشکافند و پیش مىروند.
البته فلاح و رستگارى معناى وسیعى دارد که هم پیروزیهاى مادى را شامل مىشود، و هم معنوى را، و در مورد مؤمنان هر دو بُعد منظور است.
پیروزى و رستگارى دنیوى در آن است که انسان آزاد و سربلند، عزیز و بىنیاز زندگى کند، و این امور جز در سایه ایمان امکان پذیر نیست، و رستگارى آخرت در این است که در جوار رحمت پروردگار، در میان نعمتهاى جاویدان، در کنار دوستان شایسته و پاک، و در کمال عزت و سربلندى به سر برد.[5]
راغب اصفهانی در «مفردات» ضمن تشریح این معنا مىگوید: فلاح دنیوى در سه چیز خلاصه مىشود: بقاء، غنا و عزت، و فلاح اخروى در چهار چیز: بقاى بدون فنا، بىنیازى بدون فقر، عزت بدون ذلت، و علم خالى از جهل.[6]
اصطلاح فلاح و رستگاری در قرآن کریم در مورد مؤمنان، پرهیزکاران، مجاهدان و... به کار رفته است و خبر از رستگاری و سعادت ابدی آنها میدهد؛ مانند این آیات:
1. قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ»؛[7] همانا مؤمنان رستگار شدند.
2. «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى»؛[8] به یقین کسى که پاکى جست (و خود را تزکیه کرد)، رستگار شد.
3. «إِنَّما کانَ قَوْلَ الْمُؤْمِنِینَ إِذا دُعُوا إِلَى اللَّهِ وَ رَسُولِهِ لِیَحْکُمَ بَیْنَهُمْ أَنْ یَقُولُوا سَمِعْنا وَ أَطَعْنا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»؛[9] سخن مؤمنان، هنگامى که به سوى خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داورى کند، تنها این است که مىگویند: «شنیدیم و اطاعت کردیم!» و اینها همان رستگاران واقعى هستند.
4. «لکِنِ الرَّسُولُ وَ الَّذینَ آمَنُوا مَعَهُ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ وَ أُولئِکَ لَهُمُ الْخَیْراتُ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُون»؛[10] ولى پیامبر و کسانى که با او ایمان آوردند، با اموال و جانهایشان جهاد کردند و همه نیکیها براى آنها است و آنها همان رستگارانند.
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 2، ص 547، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[2]. اعلى، 14- 15.
[3]. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 5، ص 201، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ ششم، 1371ش.
[4]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 644، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 14، ص 194، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[6]. المفردات فی غریب القرآن، ص 644.
[7]. مؤمنون، 1.
[8]. اعلی، 14.
[9]. نور، 51.
.[10] توبه، 88.