کد سایت
fa44164
کد بایگانی
54233
نمایه
وظایف کارگزاران جامعه
طبقه بندی موضوعی
رفتار اجتماعی در حکومت اسلامی
خلاصه پرسش
از نگاه قرآن؛ کارگزاران و حاکمان جامعه چه وظایفی نسبت به مردم دارند؟
پرسش
آیات قرآن که متضمن احکامی برای کارگزاران حکومت در تأمین نیازهای افراد در نیل به سعادت و پیشرفت است، کداماند؟
پاسخ اجمالی
قرآن کریم، وظایفی را برعهده حاکمان و مسئولان و کارگزاران حکومت میگذارد که لازم است آنان در ارتباط و شیوه رفتاری خود با مردم آنها را رعایت کنند تا موجب سعادت و پیشرفت جامعه شود؛ در اینجا به مواردی اشاره میشود:
1. اجتناب از استبداد و خودرأیی
قرآن، مشورت با مردم و پرهیز از استبداد و خودکامگی و خودرأیی در امور حکومتی را از شرایط حاکمان الهی میداند. بهگونهای که در صورت فقدان نه تنها حاکم از مشروعیت دینی میافتد، بلکه از مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی بیرون رفته و حکومت و مسئولیت وی دچار بحران مشروعیت مطلق میگردد؛ از اینرو به پیامبر اکرم(ص) یادآور میشود که علت مقبولیت عمومی به سوی وی و پذیرش حکومت و حاکمیت وی، روش حکومتی آنحضرت میباشد که بر پایه مشورت و همرأیی و همدلی با مردم نهاده شده است:
«به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم [و مهربان] شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، [قاطع باش! و] بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».[1]
2. مهرورزی و گذشت
در آیه بالا مصداق دیگری از رفتار حاکمان و مسئولان جامعه اسلامی با مردم بیان شده است. و آن، مسئله گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شدهاند، بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى و مسئولیت جامعه قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، در برنامههاى خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراکنده میشوند و از وظیفه رهبرى بازمیماند.
3. احسان و نیکی به مردم
براساس آموزههای قرآنی؛ حاکمان و مسئولان میبایست احسان را اصلی اساسی در عملکردشان قرار دهند و پایههای حکومتی میبایست افزون بر عدالت بر پایه احسان و نیکی به امت و شهروندان باشد. قرآن درباره ویژگیهای حضرت یوسف(ع) که به حکومت و حاکمیت مصر دست یافت از احسان وی، بلکه از اینکه در جرگه نیکوکاران قرار داشته، سخن به میان میآورد: «و اینگونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا میخواست در آن منزل میگزید [و تصرّف میکرد]! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم».[2]
4. عدالت گستری
در آیات قرآن از لزوم عدالتپیشگی حاکمان و کارگزاران جامعه و اجتناب از هواپرستی ایشان سخن رفته است:
«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى میکنید، به عدالت داورى کنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست».[3]
«اى داوود! ما تو را خلیفه و [نماینده خود] در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داورى کن، و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند».[4]
5. اجتناب از ظلم
خودداری از ظلم، علاوه بر اینکه از ویژگیهای مثبت افراد جامعه میباشد، شرط لازمی برای حاکمانعادل نیز خواهد بود؛ چنانکه قرآن در گوشهای از داستان حضرت یوسف(ع) میفرماید: «گفتند: اى عزیز! او را پدرى سالخورده و بزرگوار است، پس یکى از ما را به جاى او بازداشت کن، بیتردید ما تو را از نیکوکاران میبینیم. گفت: پناه بر خدا از اینکه بازداشت کنیم مگر کسى که متاع خود را نزد وی یافتهایم، که اگر غیر او را بازداشت کنیم در این صورت ستمکار خواهیم بود».[5] یوسف(ع) حتّى در زمان اقتدارش، نیکوکارى در رفتار و منش او نمایان بود و ظلم و ستم نکرد.
6. پاسداری از احکام و شعائر الهی
یکى از اهداف استراتژیک و حیاتى نظام اسلامى، تعظیم پاسداری از احکام و شعائر الهى است و کارگزاران چنین نظامى - در هر رده - باید بیشترین تلاش خویش را در این مسیر به کار گیرند، همانگونه که قرآن مجید آنرا از ویژگیهاى مسئولان مؤمن شمرده و فرموده است: «همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهى از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خدا است».[6]
7. اصلاح امور اقتصادى مردم
با توجه به آیاتی از قرآن؛ کارگزاران و حاکمان جامعه باید امور اقتصادى مردم را اصلاح کنند؛ چنانکه همین از مهمترین رسالتهاى شعیب(ع) پس از دعوت به توحید بود:
«و به سوى مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى ندارید! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزى نکاهید! و در روى زمین، بعد از آنکه [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید! این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید».[7]
«و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء [و اجناس] مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید».[8]
1. اجتناب از استبداد و خودرأیی
قرآن، مشورت با مردم و پرهیز از استبداد و خودکامگی و خودرأیی در امور حکومتی را از شرایط حاکمان الهی میداند. بهگونهای که در صورت فقدان نه تنها حاکم از مشروعیت دینی میافتد، بلکه از مشروعیت سیاسی و مقبولیت عمومی بیرون رفته و حکومت و مسئولیت وی دچار بحران مشروعیت مطلق میگردد؛ از اینرو به پیامبر اکرم(ص) یادآور میشود که علت مقبولیت عمومی به سوی وی و پذیرش حکومت و حاکمیت وی، روش حکومتی آنحضرت میباشد که بر پایه مشورت و همرأیی و همدلی با مردم نهاده شده است:
«به [برکت] رحمت الهى، در برابر آنان (مردم) نرم [و مهربان] شدى! و اگر خشن و سنگدل بودى، از اطراف تو، پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامى که تصمیم گرفتى، [قاطع باش! و] بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد».[1]
2. مهرورزی و گذشت
در آیه بالا مصداق دیگری از رفتار حاکمان و مسئولان جامعه اسلامی با مردم بیان شده است. و آن، مسئله گذشت و نرمش و انعطاف در برابر کسانى است که تخلفى از آنها سرزده و بعداً پشیمان شدهاند، بدیهى است شخصى که در مقام رهبرى و مسئولیت جامعه قرار گرفته اگر خشن و تندخو و غیر قابل انعطاف و فاقد روح گذشت باشد، در برنامههاى خود با شکست مواجه خواهد شد و مردم از دور او پراکنده میشوند و از وظیفه رهبرى بازمیماند.
3. احسان و نیکی به مردم
براساس آموزههای قرآنی؛ حاکمان و مسئولان میبایست احسان را اصلی اساسی در عملکردشان قرار دهند و پایههای حکومتی میبایست افزون بر عدالت بر پایه احسان و نیکی به امت و شهروندان باشد. قرآن درباره ویژگیهای حضرت یوسف(ع) که به حکومت و حاکمیت مصر دست یافت از احسان وی، بلکه از اینکه در جرگه نیکوکاران قرار داشته، سخن به میان میآورد: «و اینگونه ما به یوسف در سرزمین [مصر] قدرت دادیم، که هر جا میخواست در آن منزل میگزید [و تصرّف میکرد]! ما رحمت خود را به هر کس بخواهیم [و شایسته بدانیم] میبخشیم و پاداش نیکوکاران را ضایع نمیکنیم».[2]
4. عدالت گستری
در آیات قرآن از لزوم عدالتپیشگی حاکمان و کارگزاران جامعه و اجتناب از هواپرستی ایشان سخن رفته است:
«خداوند به شما فرمان میدهد که امانتها را به صاحبانش بدهید! و هنگامى که میان مردم داورى میکنید، به عدالت داورى کنید! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما میدهد! خداوند، شنوا و بیناست».[3]
«اى داوود! ما تو را خلیفه و [نماینده خود] در زمین قرار دادیم پس در میان مردم به حق داورى کن، و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد کسانى که از راه خدا گمراه شوند، عذاب شدیدى بخاطر فراموش کردن روز حساب دارند».[4]
5. اجتناب از ظلم
خودداری از ظلم، علاوه بر اینکه از ویژگیهای مثبت افراد جامعه میباشد، شرط لازمی برای حاکمانعادل نیز خواهد بود؛ چنانکه قرآن در گوشهای از داستان حضرت یوسف(ع) میفرماید: «گفتند: اى عزیز! او را پدرى سالخورده و بزرگوار است، پس یکى از ما را به جاى او بازداشت کن، بیتردید ما تو را از نیکوکاران میبینیم. گفت: پناه بر خدا از اینکه بازداشت کنیم مگر کسى که متاع خود را نزد وی یافتهایم، که اگر غیر او را بازداشت کنیم در این صورت ستمکار خواهیم بود».[5] یوسف(ع) حتّى در زمان اقتدارش، نیکوکارى در رفتار و منش او نمایان بود و ظلم و ستم نکرد.
6. پاسداری از احکام و شعائر الهی
یکى از اهداف استراتژیک و حیاتى نظام اسلامى، تعظیم پاسداری از احکام و شعائر الهى است و کارگزاران چنین نظامى - در هر رده - باید بیشترین تلاش خویش را در این مسیر به کار گیرند، همانگونه که قرآن مجید آنرا از ویژگیهاى مسئولان مؤمن شمرده و فرموده است: «همان کسانى که هر گاه در زمین به آنها قدرت بخشیدیم، نماز را برپا میدارند، و زکات میدهند، و امر به معروف و نهى از منکر میکنند، و پایان همه کارها از آن خدا است».[6]
7. اصلاح امور اقتصادى مردم
با توجه به آیاتی از قرآن؛ کارگزاران و حاکمان جامعه باید امور اقتصادى مردم را اصلاح کنند؛ چنانکه همین از مهمترین رسالتهاى شعیب(ع) پس از دعوت به توحید بود:
«و به سوى مدین، برادرشان شعیب را [فرستادیم] گفت: اى قوم من! خدا را بپرستید، که جز او معبودى ندارید! دلیل روشنى از طرف پروردگارتان براى شما آمده است بنابراین، حق پیمانه و وزن را ادا کنید! و از اموال مردم چیزى نکاهید! و در روى زمین، بعد از آنکه [در پرتو ایمان و دعوت انبیاء] اصلاح شده است، فساد نکنید! این براى شما بهتر است اگر با ایمان هستید».[7]
«و اى قوم من! پیمانه و وزن را با عدالت، تمام دهید! و بر اشیاء [و اجناس] مردم، عیب نگذارید و از حق آنان نکاهید! و در زمین به فساد نکوشید».[8]