کد سایت
fa44879
کد بایگانی
55150
نمایه
محافظ داشتن در سیره پیامبر و ائمه(ع)
طبقه بندی موضوعی
--- مشابه ---
برچسب
امام حسین|منافقان|سیره پیامبر|محافظت
خلاصه پرسش
چرا بر خلاف سنت پیامبر(ص) و امامان معصوم(ع)، امروزه رهبران جامعه اسلامی از حلقه امنیتی نگهبانان و محافظان برخوردارند؟!
پرسش
چرا امامان معصوم(ع) برای خود محافظی نداشتند مانند امام علی(ع) که در مسجد با ضربه شمشیر به شهادت رسید، اما چرا رهبر ما این همه محافظ دارد؟
پاسخ اجمالی
پاسخ این پرسش در چند بخش به استحضار میرسد:
1. پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومان(ع)، به جهت قابلیتهای فردی و رسیدن به مقام عصمت، افرادی الگو میباشند که پیروی از آنها برای مسلمانان لازم است؛ اما این بدان معنا نیست که بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و بدون تحلیل و بررسی، تنها جنبههای ظاهری رفتار آن پیشوایان را الگو قرار دهیم. امروزه هیچکس معتقد نیست که مانند آن بزرگان تنها از شمشیر و نیزه استفاده کرده و سلاحهای امروزی را رها کنیم، و یا آنکه وسائل نقلیه جدید را رها کنیم و به وسائل آن زمان برگردیم.
2. نوع سلاحهای جنگی امروز و دیروز با یکدیگر متفاوت است، اگر در گذشته عموم جنگها رو در رو و تن به تن بوده و افراد شجاعی مانند امام علی(ع) به راحتی میتوانستند در مقابل حمله دشمن از خود دفاع کنند، اما اکنون یک فرد از فاصلههای بسیار دور میتواند افراد بسیاری را ترور کند و به همین دلیل مبارزه با این نوع از دشمنان، مقدمات و تکنیکهای خاص به خود را میطلبد که با آنچه که در گذشته وجود داشت کاملاً متفاوت است.
3. با این وجود، در برخی روایات نقل شده است که پیشوایان دینی نیز در برخی موقعیتها که خطری جدّی، جان آنان را تهدید میکرد، برای خود محافظانی قرار میدادند. بنابر این، محافظ داشتن در زمان احتمال جدّی بروز خطر، امری پسندیده است.
1-3. «گروهى از منافقان نیت سوء قصد به پیامبر(ص) داشته و تصمیم گرفتند تا آنحضرت را از بالاى گردنه کوهی صعب العبور به درّه پرت کنند. چون حضرتشان به مکان مورد نظر رسید، این توطئه با وحی الهی به اطلاع پیامبر(ص) رسید. از اینرو ایشان به همراهان فرمود: از پایین گردنه عبور کنید که هم آسانتر و هم گشادهتر است، اما خود پیامبر(ص) به دلایلی به همراه دو نگهبان از راه گردنه عبور فرموده و به عمار بن یاسر دستور داد زمام شتر را در دست گیرد و جلو حرکت کند و به حذیفة بن یمان دستور فرمود مراقب پشت سر باشد. در فراز گردنه بود که صداى همهمه منافقان که آهنگ او کرده بودند به گوش رسید. پیامبر(ص) خشمگین شد و به حذیفه دستور داد تا آنها را دور گرداند. حذیفه به جانب ایشان برگشت و با چوبی که در دست داشت به مرکبهاى آنها حمله کرد. آنها هم که مطمئن شده بودند رسول خدا از مکرشان آگاه شده به سرعت از گردنه پایین آمده و خود را میان مردم مخفی ساختند».[1]
2-3. پس از مرگ معاویه، حاکم مدینه امام حسین(ع) را به کاخ خود فراخواند تا از ایشان برای یزید بیعت بگیرد. وقتی خبر این دعوت به امام رسید «... اشخاصی را به دنبال یاران و نزدیکانش فرستاد و بعد از نقل ماجرا به آنان فرمود: سلاح در زیر جامهها پنهان داشته و بر در سراى ولید (حاکم مدینه) بنشینید؛ اگر صدای مرا شنیدید که بلند سخن مىگویم و شما را ندا مىدهم، بدون هیچ دستوری، خویش را به داخل خانه برسانید و اگر دانستید که کسى قصد من دارد، او را دفع کنید و هر کس که قصد هلاک من کرده باشد، او را بکشید و البته تا مطمئن نشدید که آنان قصد کشتن من را دارند؛ حرکتى نکنید. پس امام عصاى پیامبر را به دست گرفت و از خانه بیرون آمد و به همراه سی نفر نزد ولید رفت و بعد از رسیدن به آنجا آنچه گفته بود را مجدّداً تکرار کرد و فرمود که امیدوارم سالم به سمت شما برگردم ...».[2]
1. پیامبر اسلام(ص) و ائمه معصومان(ع)، به جهت قابلیتهای فردی و رسیدن به مقام عصمت، افرادی الگو میباشند که پیروی از آنها برای مسلمانان لازم است؛ اما این بدان معنا نیست که بدون در نظر گرفتن شرایط زمانی و مکانی و بدون تحلیل و بررسی، تنها جنبههای ظاهری رفتار آن پیشوایان را الگو قرار دهیم. امروزه هیچکس معتقد نیست که مانند آن بزرگان تنها از شمشیر و نیزه استفاده کرده و سلاحهای امروزی را رها کنیم، و یا آنکه وسائل نقلیه جدید را رها کنیم و به وسائل آن زمان برگردیم.
2. نوع سلاحهای جنگی امروز و دیروز با یکدیگر متفاوت است، اگر در گذشته عموم جنگها رو در رو و تن به تن بوده و افراد شجاعی مانند امام علی(ع) به راحتی میتوانستند در مقابل حمله دشمن از خود دفاع کنند، اما اکنون یک فرد از فاصلههای بسیار دور میتواند افراد بسیاری را ترور کند و به همین دلیل مبارزه با این نوع از دشمنان، مقدمات و تکنیکهای خاص به خود را میطلبد که با آنچه که در گذشته وجود داشت کاملاً متفاوت است.
3. با این وجود، در برخی روایات نقل شده است که پیشوایان دینی نیز در برخی موقعیتها که خطری جدّی، جان آنان را تهدید میکرد، برای خود محافظانی قرار میدادند. بنابر این، محافظ داشتن در زمان احتمال جدّی بروز خطر، امری پسندیده است.
1-3. «گروهى از منافقان نیت سوء قصد به پیامبر(ص) داشته و تصمیم گرفتند تا آنحضرت را از بالاى گردنه کوهی صعب العبور به درّه پرت کنند. چون حضرتشان به مکان مورد نظر رسید، این توطئه با وحی الهی به اطلاع پیامبر(ص) رسید. از اینرو ایشان به همراهان فرمود: از پایین گردنه عبور کنید که هم آسانتر و هم گشادهتر است، اما خود پیامبر(ص) به دلایلی به همراه دو نگهبان از راه گردنه عبور فرموده و به عمار بن یاسر دستور داد زمام شتر را در دست گیرد و جلو حرکت کند و به حذیفة بن یمان دستور فرمود مراقب پشت سر باشد. در فراز گردنه بود که صداى همهمه منافقان که آهنگ او کرده بودند به گوش رسید. پیامبر(ص) خشمگین شد و به حذیفه دستور داد تا آنها را دور گرداند. حذیفه به جانب ایشان برگشت و با چوبی که در دست داشت به مرکبهاى آنها حمله کرد. آنها هم که مطمئن شده بودند رسول خدا از مکرشان آگاه شده به سرعت از گردنه پایین آمده و خود را میان مردم مخفی ساختند».[1]
2-3. پس از مرگ معاویه، حاکم مدینه امام حسین(ع) را به کاخ خود فراخواند تا از ایشان برای یزید بیعت بگیرد. وقتی خبر این دعوت به امام رسید «... اشخاصی را به دنبال یاران و نزدیکانش فرستاد و بعد از نقل ماجرا به آنان فرمود: سلاح در زیر جامهها پنهان داشته و بر در سراى ولید (حاکم مدینه) بنشینید؛ اگر صدای مرا شنیدید که بلند سخن مىگویم و شما را ندا مىدهم، بدون هیچ دستوری، خویش را به داخل خانه برسانید و اگر دانستید که کسى قصد من دارد، او را دفع کنید و هر کس که قصد هلاک من کرده باشد، او را بکشید و البته تا مطمئن نشدید که آنان قصد کشتن من را دارند؛ حرکتى نکنید. پس امام عصاى پیامبر را به دست گرفت و از خانه بیرون آمد و به همراه سی نفر نزد ولید رفت و بعد از رسیدن به آنجا آنچه گفته بود را مجدّداً تکرار کرد و فرمود که امیدوارم سالم به سمت شما برگردم ...».[2]
[1]. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج 3، ص 1042 – 1043، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق؛ صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 5، ص 466، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ مقریزی، تقی الدین، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، تحقیق، نمیسی، محمد عبد الحمید، ، ج 2، ص 74، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[2]. ابن اعثم کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، تحقیق، شیری، علی، ج 5، ص 13، بیروت، دار الاضواء، 1411ق؛ سید بن طاوس، اللهوف فی قتلی الطفوف، ص 22، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1348ش.