کد سایت
fa48913
کد بایگانی
57688
نمایه
خطاب خداوند به صاحب آسانترین عذاب جهنم
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث,جهنمیان
خلاصه پرسش
«خداوند به آنکه کمترین عذاب را در جهنم دارد، میگوید که من آسانترین چیز را از تو خواستم و دریغ کردی»! مراد از این روایت چیست؟
پرسش
منظور از حدیث ۹۱۹ در کتاب «نهج الفصاحه» که در آن خداوند فرمود: «...در حالی که تو در صلب آدم بودی، من آسانتر از این را از تو خواستم که چیزی را با من شریک نکنی، اما تو دریغ نمودی». خداوند متعال در این سخن به چه چیزی اشاره میکنند؟
پاسخ اجمالی
در روایتی از پیامبر خدا(ص) در مورد خطاب خداوند به برخی از اهل دوزخ چنین آمده است: «خداوند به کسی که عذابش از همه اهل جهنم آسانتر است، میفرماید: آیا اگر همه دنیا مال تو بود، قبول میکردی تمامش را میدادى تا از این عذاب رها شوى؟ ... گوید: بله. خداوند میفرماید: هنگامى که در صُلب آدم بودى از تو چیزى خواستم که از این آسانتر بود، از تو خواستم کسى را با من شریک نسازى ولی [این خواسته مرا] دریغ کردى».
این روایت در بسیاری از منابع و صحاح اهل سنت نقل شده است. [1] همچنین محققان معاصر اهل سنت نیز آنرا صحیح دانستهاند.[2]
در منابع اولیه و معتبر شیعی، این روایت نیامده و تنها برخی معاصران این روایت را نقل کردهاند[3] که مطمئناً مستندشان همان منابع اهل سنت بوده است.
با این حال، این روایت به جهت محتوا، قابل پذیرش است؛ چرا که در قرآن نیز به همین محتوا اشاره شده است:
«و یاد کنید هنگامى را که پروردگارت از صلب بنیآدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را بر خودشان گواه گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى دادیم. [پس اقرار به پروردگارى خود را در این دنیا از شما گرفتیم] تا روز قیامت نگویید: ما از این [حقیقت آشکار و روشن] بیخبر بودیم».[4]
«اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وى دشمن آشکار شما است؟».[5]
روایت مورد بحث و نیز آیات فوق سخن از پیمانى به میان میآورد که به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما اینکه این پیمان چگونه بوده است، توضیحى درباره جزئیات آن در متن آیه نیامده، ولى مفسران با تکیه بر روایات فراوان و گوناگونى که در ذیل این آیات در منابع اسلامى نقل شده است، نظراتى دارند؛ مانند این که گفتهاند این پیمان در عالم ذر بوده است.[6]
این روایت در بسیاری از منابع و صحاح اهل سنت نقل شده است. [1] همچنین محققان معاصر اهل سنت نیز آنرا صحیح دانستهاند.[2]
در منابع اولیه و معتبر شیعی، این روایت نیامده و تنها برخی معاصران این روایت را نقل کردهاند[3] که مطمئناً مستندشان همان منابع اهل سنت بوده است.
با این حال، این روایت به جهت محتوا، قابل پذیرش است؛ چرا که در قرآن نیز به همین محتوا اشاره شده است:
«و یاد کنید هنگامى را که پروردگارت از صلب بنیآدم نسلشان را پدید آورد، و آنان را بر خودشان گواه گرفت و فرمود: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آرى، گواهى دادیم. [پس اقرار به پروردگارى خود را در این دنیا از شما گرفتیم] تا روز قیامت نگویید: ما از این [حقیقت آشکار و روشن] بیخبر بودیم».[4]
«اى فرزندان آدم! مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان را مپرستید؛ زیرا وى دشمن آشکار شما است؟».[5]
روایت مورد بحث و نیز آیات فوق سخن از پیمانى به میان میآورد که به طور سربسته از فرزندان آدم گرفته شده، اما اینکه این پیمان چگونه بوده است، توضیحى درباره جزئیات آن در متن آیه نیامده، ولى مفسران با تکیه بر روایات فراوان و گوناگونى که در ذیل این آیات در منابع اسلامى نقل شده است، نظراتى دارند؛ مانند این که گفتهاند این پیمان در عالم ذر بوده است.[6]
[1]. بخاری جعفی، محمد بن إسماعیل، صحیح بخاری، محقق، الناصر، محمد زهیر بن ناصر، ج 8، ص 115، بیروت، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422ق؛
شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، محقق، شعیب الأرنؤوط، و همکاران، إشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 19، ص 323، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ عبید الله عتکی(بزاز)، أحمد بن عمرو، مسند البزار، محقق، محفوظ الرحمن زین الله، عادل بن سعد و همکاران، ج 14، ص 7، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، چاپ اول، 2009م.
شیبانی، أحمد بن محمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، محقق، شعیب الأرنؤوط، و همکاران، إشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 19، ص 323، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ عبید الله عتکی(بزاز)، أحمد بن عمرو، مسند البزار، محقق، محفوظ الرحمن زین الله، عادل بن سعد و همکاران، ج 14، ص 7، مدینه، مکتبة العلوم و الحکم، چاپ اول، 2009م.
[2]. بغوی شافعی، أبو محمد حسین بن مسعود، شرح السنة، تحقیق، شعیب الأرنؤوط، محمد زهیر الشاویش، ج 15، ص 242، دمشق، بیروت، المکتب الإسلامی، چاپ دوم، 1403ق.
[3]. پاینده، ابو القاسم، نهج الفصاحة(مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص)، ص 310، تهران، دنیاى دانش، چاپ چهارم، 1382ش.
[4]. اعراف، 172.
[5]. یس، 60.