کد سایت
fa50928
کد بایگانی
62611
نمایه
تشابه و اختلاف میان رئالیسم غربی و اسلامی
طبقه بندی موضوعی
آراء شناسی,کلیات
خلاصه پرسش
نکات تشابه و اختلاف «رئالیسم غربی» و «رئالیسم اسلامی» در چیست؟
پرسش
نکات تشابه و اختلاف رئالیسم غربی و رئالیسم اسلامی در چیست؟
پاسخ اجمالی
واژه «رئالیسم» (realism) به معنای «واقعگرایی» و «واقعبینی»، از کلمه «رئال» (real) به معنای واقعی، گرفته شده است که این واژه، از ریشه «رس» (res) به معنای شیء مشتق شده است.[1]
در یک تعریف کلی، میتوان گفت؛ اصطلاح رئالیسم، دیدگاهی است که در آن به اموری که داخل در متن واقع و خارج از ذهن انگاشته میشود، اهتمام ویژه میشود.[2]
مهمترین حوزههایی که این مفهوم در آنها به کار میرود عبارت است از: فلسفه، اخلاق، سیاست، هنر، ادبیات و زیباییشناسی.
رئالیسم در فلسفه، دو معنای مصطلح دارد؛ یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است و دیگری مربوط به عصر جدید.
در قرون وسطی، واژه «رئالیسم» را در مقابل «نومینالیسم» (اصالت تسمیه) قرار میدادند. آنها معتقد بودند که کلیات، چیزی جز نام نیستند و در خارج وجود ندارند؛ در مقابل، رئالیستها معتقدند که «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند که در مصادیقش تجلی میکند و صرفاً اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل میدهد.[3]
ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه، در مقابل رویکرد «ایدئالیسم» قرار میگیرد. رئالیسم و ایدئالیسم، موضوعی است که هم در مباحث هستیشناسی و هم در مباحث معرفتشناسی مطرح میشود.
رئالیسم هستیشناختی قائل است که عالمی واقعی و عینی و مستقل از ذهن ما وجود دارد (خواه بدان معرفت داشته باشیم و خواه نداشته باشیم). رئالیسم هستیشناختی در مقابل شکگرایی و ایدئالیسم هستیشناختی قرار میگیرد که منکر وجود واقعیات بیرونی بوده و مدعی است که عالمی خارج از فکر و ذهن وجود ندارد.[4]
رئالیسم معرفتشناختی، معتقد است معرفت و شناخت واقع (جهان خارج) به طور جزئی ممکن است (موجبه جزئیه)؛ یعنی معرفت به عالم را در برخی موارد امکانپذیر میداند؛ در مقابل، ایدئالیسم معرفتشناختی است که با مبنای شکاکیت، به طور کلی امکان معرفت به عالم را انکار میکند (سالبه کلیه).
رئالیسم معرفتشناختی، از نظریه مطابقت در تعریف صدق انفکاکناپذیر است و اصلاً نزاع رئالیسم و ضد رئالیسم و چالش شکگرایی و واقعگرایی، درباره مطابقت گزاره با واقع است.[5]
فلسفه اسلامی، هم در حوزه هستیشناسی و هم حوزه معرفتشناسی معتقد به رئالیسم است؛ یعنی هم واقع و خارج وجود دارد و هم واقع، قابل شناخت است، (امکان شناخت مطابق واقع).
بنابر دیدگاه فلاسفه اسلامی؛ مانند علامه طباطبایی، وجود عالم خارج، امری فطری و بدیهی است و برای ما از هر امری، یقینیتر است.[6]
در فلسفه اسلامی، عالم واقع و خارج چنین ترسیم میشود که بخشی از آن، مادی است و بخشی از آن، فرامادی؛ فیلسوفان اسلامی معتقدند غیر از جهان مادی، حقایقی وجود دارد که بهره آنها از واقعیت کمتر از مادیات نیست؛ بلکه بیشتر و والاتر است. بالاترین موجود، وجود حق تعالی است که در عین مادی نبودن، واقعیتبخش هر امر واقعی است.
میتوان گفت؛ به طور کلی تفاوت نگاه اسلامی با غیر آن، نه در اصل رئالیسم، بلکه در تصویری است که مبتنی بر آن، از عالم واقع ارائه میکند. در فلسفه اسلامی، در عین اعتراف به وجود مادی، وجود غیر مادی و مجرد نیز ثابت میشود و وجود حق تعالی (واجب الوجود) وجود بالذات تعریف میگردد که محور همه عالم است.[7]
در یک تعریف کلی، میتوان گفت؛ اصطلاح رئالیسم، دیدگاهی است که در آن به اموری که داخل در متن واقع و خارج از ذهن انگاشته میشود، اهتمام ویژه میشود.[2]
مهمترین حوزههایی که این مفهوم در آنها به کار میرود عبارت است از: فلسفه، اخلاق، سیاست، هنر، ادبیات و زیباییشناسی.
رئالیسم در فلسفه، دو معنای مصطلح دارد؛ یکی از این دو اصطلاح مربوط به گذشته است و دیگری مربوط به عصر جدید.
در قرون وسطی، واژه «رئالیسم» را در مقابل «نومینالیسم» (اصالت تسمیه) قرار میدادند. آنها معتقد بودند که کلیات، چیزی جز نام نیستند و در خارج وجود ندارند؛ در مقابل، رئالیستها معتقدند که «کلیات»، وجود عینی و واقعی دارند که در مصادیقش تجلی میکند و صرفاً اشتراک در اسم نیست که حقیقت «کلی» را تشکیل میدهد.[3]
ولی امروزه «رئالیسم» در فلسفه، در مقابل رویکرد «ایدئالیسم» قرار میگیرد. رئالیسم و ایدئالیسم، موضوعی است که هم در مباحث هستیشناسی و هم در مباحث معرفتشناسی مطرح میشود.
رئالیسم هستیشناختی قائل است که عالمی واقعی و عینی و مستقل از ذهن ما وجود دارد (خواه بدان معرفت داشته باشیم و خواه نداشته باشیم). رئالیسم هستیشناختی در مقابل شکگرایی و ایدئالیسم هستیشناختی قرار میگیرد که منکر وجود واقعیات بیرونی بوده و مدعی است که عالمی خارج از فکر و ذهن وجود ندارد.[4]
رئالیسم معرفتشناختی، معتقد است معرفت و شناخت واقع (جهان خارج) به طور جزئی ممکن است (موجبه جزئیه)؛ یعنی معرفت به عالم را در برخی موارد امکانپذیر میداند؛ در مقابل، ایدئالیسم معرفتشناختی است که با مبنای شکاکیت، به طور کلی امکان معرفت به عالم را انکار میکند (سالبه کلیه).
رئالیسم معرفتشناختی، از نظریه مطابقت در تعریف صدق انفکاکناپذیر است و اصلاً نزاع رئالیسم و ضد رئالیسم و چالش شکگرایی و واقعگرایی، درباره مطابقت گزاره با واقع است.[5]
فلسفه اسلامی، هم در حوزه هستیشناسی و هم حوزه معرفتشناسی معتقد به رئالیسم است؛ یعنی هم واقع و خارج وجود دارد و هم واقع، قابل شناخت است، (امکان شناخت مطابق واقع).
بنابر دیدگاه فلاسفه اسلامی؛ مانند علامه طباطبایی، وجود عالم خارج، امری فطری و بدیهی است و برای ما از هر امری، یقینیتر است.[6]
در فلسفه اسلامی، عالم واقع و خارج چنین ترسیم میشود که بخشی از آن، مادی است و بخشی از آن، فرامادی؛ فیلسوفان اسلامی معتقدند غیر از جهان مادی، حقایقی وجود دارد که بهره آنها از واقعیت کمتر از مادیات نیست؛ بلکه بیشتر و والاتر است. بالاترین موجود، وجود حق تعالی است که در عین مادی نبودن، واقعیتبخش هر امر واقعی است.
میتوان گفت؛ به طور کلی تفاوت نگاه اسلامی با غیر آن، نه در اصل رئالیسم، بلکه در تصویری است که مبتنی بر آن، از عالم واقع ارائه میکند. در فلسفه اسلامی، در عین اعتراف به وجود مادی، وجود غیر مادی و مجرد نیز ثابت میشود و وجود حق تعالی (واجب الوجود) وجود بالذات تعریف میگردد که محور همه عالم است.[7]
[1]. لالاند، اندرید، موسوعه لالاند الفلسفیّه، تعریب: خلیل احمد خلیل، ج 3، ص 1177، بیروت، منشورات عویدات.
[2]. بیات، عبدالرسول و دیگران، فرهنگ واژهها، ص 239، قم، مؤسسه اندیشه و فرهنگ دینی، چاپ اول، 1390ش.
[3]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، مطهری، مرتضی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص 20 – 21، قم، صدرا، 1368ش.
[4]. ر.ک: فتحعلی، محمود و دیگران، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص 24، قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، چاپ اول، 1381ش.
[5]. ر.ک: واربرتون، نایجل، بنیانهای فلسفی، ترجمه: حقی، علی، ص 131، تهران، اهل قلم، چاپ اول، 1379ش.
[6]. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص 92.