کد سایت
fa59410
کد بایگانی
71946
نمایه
حمایت ابودجانه از پیامبر(ص) در جنگ احد
طبقه بندی موضوعی
صحابه و یاران پیامبران
خلاصه پرسش
کدام یار پیامبر اسلام(ص) در جنگ اُحد بر روی پیشانی خود، دستمال سرخی بست؟ آیا این دستمال را پیامبر(ص) به ایشان داده بود؟
پرسش
سلام. پیامبر اعظم(ص) در یکی از جنگهای خود به یکی از یاران خود اصرار کرد که به جنگ نرود؛ اما او با اصرار اجازه میدان رفتن گرفت، و پیامبر دستمالی به او داد، این یار دستمال را در چه راهی مورد استفاده قرار داد؟
پاسخ اجمالی
نام «أبودجانه»، سماک بن خرشة بن لوذان بن عبدود بن زید بن ثعلبة بن الخزرج بن ساعده، مادرش حزمة بنت حرملة من بنی زعب من بنی سلیم بن منصور است.[1]
امام صادق(ع) در روایت صحیحی[2] در مورد وفاداری او نسبت به پیامبر(ص) فرمود: چون در جنگ اُحُد مردم از دور رسول خدا(ص) پراکنده شده و گریختند، پیامبر(ص) به آنها فرمود: من محمد رسول خدا(ص) هستم، من کشته نشده و نمردهام. تنها کسانى که در کنار آنحضرت(ص) باقی ماندند، امام على(ع) و ابودجانه بودند. پیامبر(ص) به ابودجانه فرمود: اى ابودجانه برو که من بیعت خود را از تو برداشتم، و اما على(ع) من از او هستم و او از من است؛ اما ابودجانه قبول نکرد و گفت خودم را از بیعت با شما، آزاد نمیکنم. من از این بیعتی که با شما دارم، به سوى چه کسى بروم؟ به سوى همسرى بروم که میمیرد؟ یا فرزندى که مرگ به سراغ او میآید؟ یا خانهاى که ویران میگردد؟ یا مالى که از بین میرود و عمرى که تمام میشود؟ ابودجانه همچنان جنگید تا وقتى که زخمها او را از پا انداخت، و امام على(ع) او را به نزد پیامبر(ص) آورد. ابودجانه به رسول خدا(ص) عرض کرد: اى رسول خدا آیا به بیعت خویش وفا کردم؟ فرمود: آرى و با سخنان خود او را دلگرم ساخت».[3]
گفتنی است که ابودجانه در نبردها دستمال سرخی را بر سر میپیچید،[4] اما مستندی نیافتیم که این دستمال را شخص پیامبر اسلام(ص) به او هدیه داده باشد.
امام صادق(ع) در روایت صحیحی[2] در مورد وفاداری او نسبت به پیامبر(ص) فرمود: چون در جنگ اُحُد مردم از دور رسول خدا(ص) پراکنده شده و گریختند، پیامبر(ص) به آنها فرمود: من محمد رسول خدا(ص) هستم، من کشته نشده و نمردهام. تنها کسانى که در کنار آنحضرت(ص) باقی ماندند، امام على(ع) و ابودجانه بودند. پیامبر(ص) به ابودجانه فرمود: اى ابودجانه برو که من بیعت خود را از تو برداشتم، و اما على(ع) من از او هستم و او از من است؛ اما ابودجانه قبول نکرد و گفت خودم را از بیعت با شما، آزاد نمیکنم. من از این بیعتی که با شما دارم، به سوى چه کسى بروم؟ به سوى همسرى بروم که میمیرد؟ یا فرزندى که مرگ به سراغ او میآید؟ یا خانهاى که ویران میگردد؟ یا مالى که از بین میرود و عمرى که تمام میشود؟ ابودجانه همچنان جنگید تا وقتى که زخمها او را از پا انداخت، و امام على(ع) او را به نزد پیامبر(ص) آورد. ابودجانه به رسول خدا(ص) عرض کرد: اى رسول خدا آیا به بیعت خویش وفا کردم؟ فرمود: آرى و با سخنان خود او را دلگرم ساخت».[3]
گفتنی است که ابودجانه در نبردها دستمال سرخی را بر سر میپیچید،[4] اما مستندی نیافتیم که این دستمال را شخص پیامبر اسلام(ص) به او هدیه داده باشد.
[1]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 419 - 420، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[2]. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، مصحح، رسولی، سید هاشم، ج 26، ص 431، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 318، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. واقدی، محمد بن عمر، المغازی(تاریخ جنگهای پیامبر)، ترجمه، مهدوی دامغانی، محمود، ج 1، ص 294، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، چاپ دوم، 1369ش؛ ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 4، ص 15، بیروت، دار الفکر، 1407ق؛ الطبقات الکبری، ج 3، ص 420.