کد سایت
fa68766
کد بایگانی
84297
نمایه
منظور از خبر بزرگ در سوره نباء
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
خلاصه پرسش
منظور از خبر بزرگ در ابتدای سوره نبأ چیست؟ چرا مشرکان از آن پرس و جو میکردند؟!
پرسش
با سلام؛ 1. چرا در آیه اول سوره نباء فعل سئل به باب تفاعل رفته است؟ 2. چرا سوره با سؤال شروع شده، و کلمه «عم» به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
مفسّران میگویند؛ هنگامى که پیامبر اسلام(ص) به رسالت مبعوث شد، مردم را به توحید و یکتاپرستی دعوت نمود، زنده شدن بعد از مرگ را به آنان خبر داد و آیات قرآن را بر آنان تلاوت نمود، مشرکان در میان خود شروع به سؤال و جواب کردند؛ یعنى از طریق انکار و تعجّب از خودشان میپرسیدند که محمّد چه چیز آورده و از چه سخن میگوید.[1] اینجا بود که خداوند این آیات را نازل فرمود: «عَمَّ یَتَساءَلُونَ* عَنِ النَّبَإِ الْعَظیمِ* الَّذی هُمْ فیهِ مُخْتَلِفُونَ»؛[2] آنها از چه چیز از یکدیگر سؤال میکنند؟!
از خبر بزرگ و با اهمیّت(رستاخیز)! همان خبرى که پیوسته در آن اختلاف دارند.
«عَمّ» مرکب از «عن» و «ما» است. «نون» موجود در انتهای کلمه اول تبدیل به «میم» شده و در «میم» موجود در ابتدای کلمه دوم ادغام شده و سپس «الف» از انتهای عبارت ترکیبی حذف گردید تا بین استفهام و خبر فرق باشد.[3]
«یَتَساءَلُونَ» از «تسائل» با «سؤال» تفاوت دارد. سؤال پرسشی است که سؤال کننده میپرسد و جواب دهنده جواب میدهد، ولى تسائل گفتوگو میان جماعتى است که از یکدیگر پرسش میکنند.[4]
«یتساءلون» ممکن است تنها اشاره به کفار و مشرکان باشد که آنها همواره درباره معاد از یکدیگر سؤال میکردند، البته نه براى تحقیق و درک حقیقت.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از آن سؤال از مؤمنان باشد، و یا سؤال از شخص پیامبر اسلام(ص)؛[5] چرا که یتساءلون فعل مضارع از باب تفاعل است. وزن تفاعل براى مشارکت، تدریج، مطاوعة و تظاهر میآید؛ یعنی پیوسته و به تدریج و از روى استهزاء از یکدیگر میپرسند(قصد درک حقیقت ندارند)؛ لذا ممکن است این کلمه در اینجا مشعر به همه مضامین وزن تفاعل باشد و همه در این سؤال شریک بودند، بر خلاف وزن مفاعله که تنها براى مبادله فعل و از دو طرف است.[6]
این آیه پاسخ از استفهامى است که خود خداى تعالى کرده بود. خودش پرسید از چه پرس و جو میکنند؟ و پاسخ میدهد از خبرى بس عظیم.[7]
گفتنی است؛ مشرکان در اصل انکار معاد متفق بودند. اما اختلافشان تنها در چگونگی انکار آن بود. بعضى از آن جهت که معاد را محال میدانستند منکر آن میشدند. چنانکه از سخنى که قرآن کریم از آنان حکایت کرده، این معنا استفاده میشود.[8]
بعضى دیگر آنرا محال نمیدانستند، بلکه تنها به نظرشان بعید میرسید؛ لذا از این جهت انکار میکردند.[9]
گروهی هم نه آنرا محال میدانستند، و نه بعید میشمردند، بلکه به آن یقین داشتند، اما از سر عناد و لجاجت منکر آن میشدند.[10]
آنچه از آیات سهگانه اوّل این سوره و آیات بعدی به دست میآید؛ این است که وقتى مشرکان از پیامبر(ص) انذار و تهدید قیامت را شنیدند، برایشان گران آمد و شروع کردند از یکدیگر پرسیدن که این چه خبر عجیبى است که تا کنون به گوش ما نخورده است؟[11]
بنابر این، خبر ناگهانى ابهام انگیز بزرگ و مورد اختلاف که با آیات بعد پیوستگى دارد، همان خبر رستاخیز بزرگ است. خبر غیر منتظرهاى که براى مردم مکه و عرب آن روز – و همه مردم در طول تاریخ- حیرت انگیز و مورد اختلاف بوده و هست، همین خبر معاد و ثواب و عقاب نهایى است.
البته، خبر از توحید و نبوت که در دعوت پیامبران(ع) سابقه داشت و اذهان بدان آشنا بوده، نباید اینگونه موجب سؤال و تحیر شود، اگر چه خبر از قیامت و مسئولیت، و عالم ملکوت در دعوت پیامبران و کتب گذشتگان آمده، و تجرد و بقای نفس در بحثهاى فلاسفه الهى سابقه داشته، ولى اینگونه خبر به آینده انسان و مسیر او و مراحل و مواقعى که در پیش دارد، و تحول عمومى جهان و پیش آمد قیامت که با نشانیها و خصوصیات، پیوسته در قرآن بدان بیم و نوید داده شده، سابقه نداشته و از مختصات دین اسلام و قرآن میباشد. خبر از بقا و قیامت؛ چون با حواس و وسائل عادى علمى و عقول عادى درک شدنى نیست، همیشه مورد اختلاف است؛ از این جهت شاید وصف «مختلفون» منحصر به عرب و مردم آن روز نباشد.[12]
با توجه به آنچه بیان شد؛ اکثر مفسران پرس و جو از نبأ عظیم را مسئله معاد و قیامت میدانند.
البته بعضى گفتهاند: مراد از «نباء عظیم» قرآن است.[13]
بعضى دیگر برآنند که نباء عظیم عبارت است از: عقایدى؛ نظیر اثبات صانع، صفات او، ملائکه، رسولان و... که مورد اختلافشان بوده است.[14]
عدهای نیز با استناد به برخی روایات – که شاید نظر به بطنی از بطون آیه باشد - معتقدند؛ منظور، ولایت، خلافت و جانشینی امام علی(ع) است.[15]
از خبر بزرگ و با اهمیّت(رستاخیز)! همان خبرى که پیوسته در آن اختلاف دارند.
«عَمّ» مرکب از «عن» و «ما» است. «نون» موجود در انتهای کلمه اول تبدیل به «میم» شده و در «میم» موجود در ابتدای کلمه دوم ادغام شده و سپس «الف» از انتهای عبارت ترکیبی حذف گردید تا بین استفهام و خبر فرق باشد.[3]
«یَتَساءَلُونَ» از «تسائل» با «سؤال» تفاوت دارد. سؤال پرسشی است که سؤال کننده میپرسد و جواب دهنده جواب میدهد، ولى تسائل گفتوگو میان جماعتى است که از یکدیگر پرسش میکنند.[4]
«یتساءلون» ممکن است تنها اشاره به کفار و مشرکان باشد که آنها همواره درباره معاد از یکدیگر سؤال میکردند، البته نه براى تحقیق و درک حقیقت.
این احتمال نیز وجود دارد که منظور از آن سؤال از مؤمنان باشد، و یا سؤال از شخص پیامبر اسلام(ص)؛[5] چرا که یتساءلون فعل مضارع از باب تفاعل است. وزن تفاعل براى مشارکت، تدریج، مطاوعة و تظاهر میآید؛ یعنی پیوسته و به تدریج و از روى استهزاء از یکدیگر میپرسند(قصد درک حقیقت ندارند)؛ لذا ممکن است این کلمه در اینجا مشعر به همه مضامین وزن تفاعل باشد و همه در این سؤال شریک بودند، بر خلاف وزن مفاعله که تنها براى مبادله فعل و از دو طرف است.[6]
این آیه پاسخ از استفهامى است که خود خداى تعالى کرده بود. خودش پرسید از چه پرس و جو میکنند؟ و پاسخ میدهد از خبرى بس عظیم.[7]
گفتنی است؛ مشرکان در اصل انکار معاد متفق بودند. اما اختلافشان تنها در چگونگی انکار آن بود. بعضى از آن جهت که معاد را محال میدانستند منکر آن میشدند. چنانکه از سخنى که قرآن کریم از آنان حکایت کرده، این معنا استفاده میشود.[8]
بعضى دیگر آنرا محال نمیدانستند، بلکه تنها به نظرشان بعید میرسید؛ لذا از این جهت انکار میکردند.[9]
گروهی هم نه آنرا محال میدانستند، و نه بعید میشمردند، بلکه به آن یقین داشتند، اما از سر عناد و لجاجت منکر آن میشدند.[10]
آنچه از آیات سهگانه اوّل این سوره و آیات بعدی به دست میآید؛ این است که وقتى مشرکان از پیامبر(ص) انذار و تهدید قیامت را شنیدند، برایشان گران آمد و شروع کردند از یکدیگر پرسیدن که این چه خبر عجیبى است که تا کنون به گوش ما نخورده است؟[11]
بنابر این، خبر ناگهانى ابهام انگیز بزرگ و مورد اختلاف که با آیات بعد پیوستگى دارد، همان خبر رستاخیز بزرگ است. خبر غیر منتظرهاى که براى مردم مکه و عرب آن روز – و همه مردم در طول تاریخ- حیرت انگیز و مورد اختلاف بوده و هست، همین خبر معاد و ثواب و عقاب نهایى است.
البته، خبر از توحید و نبوت که در دعوت پیامبران(ع) سابقه داشت و اذهان بدان آشنا بوده، نباید اینگونه موجب سؤال و تحیر شود، اگر چه خبر از قیامت و مسئولیت، و عالم ملکوت در دعوت پیامبران و کتب گذشتگان آمده، و تجرد و بقای نفس در بحثهاى فلاسفه الهى سابقه داشته، ولى اینگونه خبر به آینده انسان و مسیر او و مراحل و مواقعى که در پیش دارد، و تحول عمومى جهان و پیش آمد قیامت که با نشانیها و خصوصیات، پیوسته در قرآن بدان بیم و نوید داده شده، سابقه نداشته و از مختصات دین اسلام و قرآن میباشد. خبر از بقا و قیامت؛ چون با حواس و وسائل عادى علمى و عقول عادى درک شدنى نیست، همیشه مورد اختلاف است؛ از این جهت شاید وصف «مختلفون» منحصر به عرب و مردم آن روز نباشد.[12]
با توجه به آنچه بیان شد؛ اکثر مفسران پرس و جو از نبأ عظیم را مسئله معاد و قیامت میدانند.
البته بعضى گفتهاند: مراد از «نباء عظیم» قرآن است.[13]
بعضى دیگر برآنند که نباء عظیم عبارت است از: عقایدى؛ نظیر اثبات صانع، صفات او، ملائکه، رسولان و... که مورد اختلافشان بوده است.[14]
عدهای نیز با استناد به برخی روایات – که شاید نظر به بطنی از بطون آیه باشد - معتقدند؛ منظور، ولایت، خلافت و جانشینی امام علی(ع) است.[15]
[1]. بغوى، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، عبدالرزاق، المهدى، ج 5، ص 199، بیروت، داراحیاء التراث العربى، چاپ اول، 1420ق.
[2]. نباء، 1- 3.
[3]. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 638، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[4]. طوسى، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و مقدمه، تهرانی، شیخ آغابزرگ، قصیر عاملى، احمد، ج 10، ص 23، بیروت، دار احیاء التراث العربى.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 26، ص 7، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1374ش.
[6]. طالقانی، سید محمود، پرتوى از قرآن، ج 3، ص 1، تهران، شرکت سهامى انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
[7]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوى همدانى، سید محمد باقر، ج 20، ص 257، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش.
[8]. آیا شما را رهنمایى کنم به مردى که به شما خبر آورده که بعد از آنکه به کلى متلاشى شدید، دوباره با خلقتى جدید موجود میشوید. سبأ، 7.
[9]. آیا به شما وعده میدهد که وقتى مردید و خاک و استخوان گشتید، دوباره از خاک خارج میشوید؟ هیهات، هیهات که چه وعدهاى دور و بعید به شما میدهد. مؤمنون، 35 و 36.
[10]. ولى آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت میورزند. ملک، 21.
[11]. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 159- 160، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ پنجم، 1374ش.
[12]. پرتوى از قرآن، ج 3، ص 4- 5.
[13]. طبرى، ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 30، ص 2، بیروت، دار المعرفه، چاپ اول، 1412ق؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 639.
[14]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 639.
[15]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 273، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق.